ترجمه مقاله ایجاد و توجیه دانش، مداخله سیستمی و تفکر کل نگر
این مقاله ، مسئله ادغام دانش را مورد توجه قرار داده و تئوری سیستمهای ایجاد دانش را ارائه می دهد که از سه بخش اصلی تشکیل شده است: سیستم ایجاد دانش ، الگوی ساختار- نمایندگی- عمل و عینیت گرایی تکاملی- سازنده. بخش اول مربوط به مدل جمع آوری و ترکیب دانش است ، بخش دوم مربوط به توانایی های لازم عاملان هنگام جمع آوری دانش در حوزه های فردی و بخش سوم شامل مجموعه ای از اصول برای توجیه دانش جمع آوری شده و ترکیب شده است. مقاله با معرفی مختصر رویکرد سیستمهای اصلی ما ، تحت عنوان "تفکر سیستمهای آگاهانه" آغاز می شود و با خلاصه ای از پیشنهاد ما تحت عنوان تئوری سیستم های ایجاد دانش ادامه می یابد. مقاله سپس سه بخش اصلی آن را با تأکید ویژه بر انواع ادغام دانش توضیح داده و سرانجام توضیح مفصلی از این تئوری را با ذکر مثال ارائه می دهد.
کلمات کلیدی: ایجاد دانش؛ الگوی ساختار- نمایندگی- عمل ؛ توجیه دانش؛ مداخله سیستمی؛ تفکر کل نگر
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
مقدمه
قاعده اصلی "تئوری ایجاد دانش سازمانی" که توسط نوناکا (نوناکا، 1991، 1994؛ نوناکا اند تاکوچی، 1995) پیشنهاد شده این است که دانش جدید با تعامل دانش صریح و ضمنی ایجاد می شود. "دانش ضمنی" ، در زمینه مدیریت دانش ، به دانش شناخته شده توسط فرد اطلاق می شود که برقراری ارتباط با دیگران دشوار است زیرا شامل احساسات و شهود است. بنابراین ، "اجتماعی شدن" و "بیرون سازی" در نظریه نوناکا برای به دست آوردن "دانش صریح گروهی" از "دانش ضمنی فردی" از طریق "دانش ضمنی گروهی" تأکید شده است. آخرین مورد شامل مدلهای ذهنی مشترک ، مهارتهای فنی و غیره است.
نویسندگان آگاه هستند که برخی معتقد نیستند که می توان دانش را مدیریت کرد. به عنوان مثال ، ویلسون (2002) استدلال می کند "به نظر می رسد مدیریت دانش با مدیریت اطلاعات بسیار برابر است و برخی افراد به اشتباه تصور می کنند که دانش ضمنی می تواند صریح باشد". با این وجود ، نویسندگان بر این باورند که نظریه نوناکا بنیادی است زیرا بر اساس همکاری یک گروه در ایجاد دانش و استفاده عقلانی از دانش ضمنی که شامل احساسات و شهود است ، گام هایی که منجر به افزایش دانش می شود را خاطرنشان می کند.
"مدیریت دانش"، برای اولین بار توسط شرکتهای فناوری رایانه در اوایل دهه 1980 به عنوان یک فناوری نرم افزار رایانه معرفی شد. در اوایل دهه 1990 این اصطلاح توسط علم مدیریت اتخاذ شد و به یک رشته مدیریت تبدیل شد. این امر به دو دیدگاه متفاوت درباره نحوه تفسیر این اصطلاح منجر شده است:
• به عنوان مدیریت اطلاعات مربوط به فعالیتهای دانش متمرکز ، با تاکید بر فناوری اطلاعات ، مهندسی دانش و غیره.
• به عنوان مدیریت افراد در فرآیندهای مرتبط با دانش ، با تاکید بر تئوری سازمانی ، یادگیری ، انواع دانش و فرآیندهای ایجاد دانش.
نویسندگان معتقدند که دو دیدگاه ذکر شده در بالا به طور ناقص توصیف می کنند که مدیریت دانش چیست. یک دیدگاه سوم وجود دارد:
• به عنوان مدیریت منابع انسانی در دوره تمدن دانش ، تمرکز بر دانش ورزان ، آموزش و کیفیت آنها ، با درک درست فن آوری و فن آوری.
به عنوان دانشمندان سیستم ، نویسندگان مایلند این نظریه ها را در نظریه ما پوشش دهند. علاوه بر ایجاد دانش جدید از طریق مدیریت دانش ضمنی (یعنی مدیریت مردم) ، هدف ما توسعه روشی برای ادغام و ترکیب دانش توزیع شده (که برای عاملان قبل از تحلیل، ضمنی است) و پرورش ترکیب کنندگان یا هماهنگ کنندگان دانش است. از این منظر، به جای استفاده از اصطلاح "شکل گیری دانش" یا "مدیریت دانش" ، این مقاله از اصطلاح "ایجاد دانش" استفاده می کند. مفهوم مهم دیگر در نظریه نوناکا " " Ba است که یک کلمه ژاپنی به معنای "مکان" است. نوناکا از آن به عنوان "محیط خلاق" استفاده می کند. در واقع نوناکا (نوناکا و کننو ، 1998 ؛ نوناکا و همکاران ، 2000) از "" Ba استفاده کردند تا به زمینه دینامیکی که در فرایند ایجاد دانش به اشتراک گذاشته شده و مجددا تعریف شده اشاره کنند." " Baفقط به یک فضای فیزیکی اطلاق نمی شود بلکه به عنوان مثال شامل فضاهای مجازی مبتنی بر اینترنت و همچنین فضاهای ذهنی است که شامل به اشتراک گذاری تجربیات و ایده ها است. آنها اظهار داشتند: "دانش چیزی نیست که بتواند به طور مستقل وجود داشته باشد ؛ فقط می تواند به شکلی که در"Ba " عنوان شده است ، وجود داشته باشد ، که به عنوان زمینه ای عمل می کند که مدام توسط افراد به اشتراک گذاشته می شود". ایده های مشابهی در نظریه سیستم ها وجود دارند: برای مثال ، چرچمن (1970) اظهار داشت "کل دانش به قضاوت های مرزی وابسته است". این مقاله این ایده را به گونه ای دنبال می کند که تئوری ما سه بعد مهم را از فضای خلاق با ابعاد بالا انتخاب می کند (ویرزبیکی و ناکاموری, 2006) و عاملان را ملزم می کند تا در هر بعد در جمع آوری و ساماندهی دانش توزیع شده و ضمنی ، به خوبی فعالیت کنند. این سه بعد عبارتند از: هوش (بعد علمی) ، دخالت (بعد اجتماعی) و تخیل (بعد خلاق). هنگامی که این تئوری از دیدگاه جامعه شناسی تفسیر می شود ، فضای خلاق به عنوان ساختار اجتماعی در نظر گرفته می شود که عملکرد انسان را محدود و فعال می کند و شامل یک جبهه علمی-واقعی ، جبهه اجتماعی- رابطه ای و یک جبهه شناختی - ذهنی است که به ترتیب مربوط به سه بعد است.
تئوری ما دو بعد دیگر را معرفی می کند: مداخله و ادغام ، که از نظر جامعه شناختی با "عمل اجتماعی" و "دانش" مطابقت دارد. این مقاله به تعریف "مداخله سیستمی" طبق یافته های میدگلی (2000 ، 2004) می پردازد که مداخله سیستمی عملی هدفمند توسط یک عامل برای ایجاد تغییر در رابطه با اصلاح در مرزها است. عاملان ما دانش خود را در هر سه بعد ساختاری یا جبهه ها با هدف مشخص جمع آوری کرده و این دانش توزیع شده را برای ایجاد دانش جدید ترکیب می کنند. به این معنا که ابعاد مداخله و ادغام با "مداخله سیستمی" میدگلی مطابقت دارد. همانطور که وانگ یانگ مینگ ، کنفوسیونیست قرن چهاردهم اظهار داشت ، "دانش و عمل یک هدف بوده و به تبع آن دارای پیامدهایی هستند" (زو ، 2000).
نظریه ارائه شده در این مقاله با هدف ادغام "رویکرد سیستماتیک" و "تفکر سیستمی (کل نگرانه") ارائه شده است؛ مورد اول عمدتا در ابعاد هوش ، مشارکت و ابتکار استفاده می شود و مورد دوم در ابعاد مداخله و ادغام مورد نیاز است. امروزه متفکران سیستمهای پیشرو ، اغلب بر "تفکر کل نگر" (جکسون ، 2003 ؛ مولو ، 2007) یا متاسنتز (گو و تانگ ، 2005) تأکید می کنند. آنها برای درک کامل ویژگیهای ظهور یک سیستم پیچیده و ایجاد دانش جدید سیستمی در مورد یک مشکل دشوار، "تفکر در سیستم ها" را توصیه می کنند. نظریه ما هدفمند ساختن دانش عینی و دانش ذهنی است که لاجرم به ادغام کلی و بصری نیاز دارد. با یک ایده مشابه ، ورزبیکی و همکاران. (2006) رویکردی آگاهانه و سیستمهای خلاق را با نام تفکر سیستمهای آگاهانه ارائه داد که باید به عنوان ابزار اصلی ادغام دانش و حمایت از خلاقیت مورد توجه قرار گیرد. تفکر در سیستم ها بر سه اصل اساسی تأکید دارد: اصل حاکمیت فرهنگی ، اصل مسئولیت آگاهانه و اصل ادغام سیستمی. اگر مورد اول یک قضیه باشد ، مورد دوم تضاد و مورد سوم سنتز است.
مشکل اینجاست: چگونه می توان ادغام سیستمی را در زمینه ایجاد دانش اجرا کرد؟ یکی از پاسخ های ارائه شده به این پرسش ، "نظریه سیستم های ایجاد دانش" است، موضوع این مقاله که از سه بخش اساسی تشکیل شده است که عبارتند از: سیستم ایجاد دانش (ناکاموری ، 2000 ، 2003) ، الگوی ساختار- نمایندگی-عمل (ناکاموری و زو ، 2004) و عینیت گرایی- سازنده تکاملی (ویرزبیکی و ناکاموری، 2007). ویژگی های اصلی این نظریه عبارتند از: تلفیق الگوی هدفمندی و الگوی هدفمندی ، تعامل دانش صریح و دانش ضمنی و مشارکت هماهنگ کننده های دانش.
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
مقاله بصورت زیر ارائه شده است:
• ابتدا، رویکرد اصلی سیستم ها به طور خلاصه معرفی می شود که به آن تفکر سیستم های آگاهانه گفته می شود. سپس خلاصه ای از تئوری سیستم های ایجاد دانش ارائه می شود.
• دوم ، الگوی اصلی برای ایجاد دانش با نام - i سیستم با تأکید ویژه بر انواع ادغام: تخصصی ، میان رشته ای و بین فرهنگی معرفی می شود.
• سوم، تفسیر جامعه شناختی از - i سیستم ارائه می شود که به توانایی عاملان در جمع آوری و ترکیب دانش اشاره دارد.
کلیت - i سیستم نیز مورد بحث قرار گرفته است.
• چهارم ، یک معرفت شناسی جدید برای توجیه دانش جمع آوری شده و سنتز شده توضیح داده شده است ، که در ارزیابی اقدامات در جمع آوری دانش و همچنین ارزیابی دانش سنتز شده یا ایجاد شده مهم است.
• پنجم ، تئوری سیستم جدید برای ایجاد دانش را ارائه می دهیم که مبتنی بر سه عامل است: سیستم ، نمایندگی و معرفت.
ششم ، یک مطالعه ساده اما مختصر در رابطه با سنتز دانش در مورد احیای منطقه ای، با خود ارزیابی از پژوهش ارائه شده است.
• سرانجام ، اظهارات پایانی ارائه می شود که بر اهمیت علم دانش برای پرورش هماهنگ کنندگان دانش تأکید دارد.
خلاصه تئوری
ورزبیکی و همکاران. (2006) علم سیستمهای بازتعریف را به عنوان مبحث مربوط به روشهای ادغام بین فرهنگی و میان رشته ای دانش ، از جمله رویکردهای درون ذهنی نرم و عینیت گرایی سخت ، نگرشهای باز و آگاهانه مطرح کرد.
• رویکرد بین فرهنگی به معنای بررسی اصول صریح و تحلیل فرهنگهای ملی ، منطقه ای حتی انضباطی است که سعی می کند با بحث و گفتگوی صریح در مورد مفاهیم و استعاره های مختلف استفاده شده در فرهنگهای گوناگون بر ناسازگار بودن دیدگاههای فرهنگی غلبه کند.
• رویکرد میان رشته ای از زمان کومته (1844) از ویژگیهای مهم علم سیستم ها بوده است ، اما در تفکیک رویکردهای نرم و سخت به تدریج از بین رفته است.
• رویکرد باز و آگاهانه به معنای کثرت گرایی است:
- عدم حذف طراحی هر گونه دیدگاه فرهنگی و انضباطی ، آنگونه که توسط رویکردهای سیستم های نرم تأکید می شود (لینستون ، 1984 ؛ جکسون و کیز ، 1984 ؛ فلود و جکسون ، 1991)
- عدم حذف هر گونه دیدگاه به دلیل جهل یا اعتقاد به الگوی نظم و انضباط ، همانطور که توسط رویکردهای سیستم های سخت تأکید می شود. دستیابی به این دیدگاه دشوارترین مرحله است.
درک نو و اصلی مربوط به تفکر فوق، گسترش اساسی ساختار علم (بولدینگ ، 1956) است. ورزبیکی و همکاران. (2006) تفکر فوق را تفکر سیستمهای آگاهانه نامگذاری کردند که از سه اصل تشکیل شده است (شکل 1):
(1) اصل حاکمیت فرهنگی: ما می توانیم تمام سطوح جداگانه پیچیدگی سیستمی را به عنوان فرهنگ های مستقل بررسی کرده و از انسان شناسی فرهنگی اساسی آن را تعمیم دهیم: هیچ فرهنگی را نباید با استفاده از مفاهیمی از یک فرهنگ متفاوت قضاوت کرد.
(2) اصل مسئولیت آگاهانه: هیچ فرهنگی در تفکیک فرهنگی منطقه خود قابل توجیه نیست. این مسئولیت پذیری هر فرهنگ است که فرهنگ های دیگر را در مورد پیشرفت خود آگاه سازد و از توسعه فرهنگ های دیگر مطلع شود.
(3) اصل ادغام سیستمی: هر زمان که لازم باشد ، دانش و فرهنگ ها و رشته های متنوع ممکن است با ادغام سیستمی ، به صورت نرم و سخت و بدون سخت گیری و بدون تعصب قبلی نسبت به هر یک از آنها ایجاد شوند.
شکل 1 تفکر سیستمهای آگاهانه (ویرزبیکی و همکاران، 2006)
با این وجود، اجرای اصل ادغام سیستمی بسیار دشوار است مگر اینکه نظریه ها یا روش هایی را برای ایجاد دانش در اختیار داشته باشیم. در اینجا تئوری جدید خود در خصوص سیستم های ایجاد دانش را خلاصه می کنیم ، پیشنهاد اصلی این مقاله که از سه بخش اساسی تشکیل شده است به شرح زیراست:
• سیستم ایجاد دانش: یک سیستم اساسی برای جمع آوری و ترکیب دانشهای مختلف به نام - i سیستم ، که خود یک روش تشخیص سیستم ها محسوب می شود (ناکاموری ، 2000 ، 2003).
• الگوی ساختار- نمایندگی - عمل: تفسیر جامعه شناختی i سیستم برای تأکید بر توانایی های لازم عاملان هنگام جمع آوری و سنتز دانش (ناکاموری و زو ، 2004).
• عینیت گرایی سازنده - تکاملی: یک معرفت شناسی جدید برای ایجاد دانش و توجیه دانش جمع آوری شده و سنتز شده است (ویرزبیکی و ناکاموری، 2007)
مشخصات اصلی این نظریه عبارتند از:
• تلفیق الگوی هدفمندی و هدفمند بودن.
• تعامل دانش صریح و دانش ضمنی.
• مشارکت هماهنگ کنندگان دانش.
توضیح دقیق این خصوصیات در ادامه ارائه خواهد شد. در اینجا صرفا خلاصه ای را در شکل 2 ارائه می دهیم.
با -i سیستم ، همواره جستجو و تعریف مشکل را طبق الگوی هدفمندی آغاز می کنیم. از آنجا که- i سیستم یک مدل ایجاد دانش از نوع مارپیچ است ، در چرخه دوم از- i سیستم برای یافتن راه حلها مطابق با الگوی هدفمندی استفاده می کنیم. با این حال ، تقریباً همواره اینگونه است که زمانیکه یک راه حل تقریبی را می یابیم ، با مشکلات جدید روبرو می شویم. در این مقاله ایده نوناکا و تاکشی (1995) تحت این عنوان که با تعامل بین دانش صریح و ضمنی می توان دانش جدیدی به دست آورد، پذیرفته شده است. استفاده از i سیستم بدان معنی است که ما ناگزیر باید با دانش عینی از قبیل تئوری های علمی ، فناوری های موجود ، گرایش های اجتماعی - اقتصادی و غیره و همچنین دانش ذهنی مانند تجربه ، مهارت های فنی ، فرضیات پنهان ، الگو ها و غیره مقابله کنیم. این تئوری به افرادی نیاز دارد که می توانند سنتز دانش را انجام دهند. چنین افرادی نیازمند توانایی های دانش ورزان و نوآوران در حوزه های وسیع هستند. با این حال ، آنها نمی توانند به نتایج رضایت بخش دست یابند ، مگر اینکه توانایی هماهنگی نظرات و ارزشهای افراد مختلف را داشته باشند. ما باید یک سیستم آموزشی را برای آموزش نیروی انسانی ایجاد کنیم که سنتز دانش را به شیوه ای سیستمی ارتقا بخشد.
سیستم ایجاد دانش
سیستم ایجاد دانش به نام i سیستم که توسط ناکاموری(2000, 2003) پیشنهاد شده است ، یک رویکرد رویه ای (اما تقریباً سیستماتیک) برای ایجاد دانش است. پنج مولفه هستی شناختی یا زیر سیستم های i سیستم عبارتند از: مداخله (اراده برای حل مشکلات) ، هوش (دانش علمی موجود) ، مشارکت (انگیزش اجتماعی) ، تخیل (سایر جنبه های خلاقیت) و ادغام (دانش سیستمی) و در واقع با پنج بعد متنوع فضای بروز خلاقیت مطابقت دارند. این پنج مولفه هستی شناختی در ابتدا به عنوان گره تفسیر شدند که در شکل 3 نشان داده شده است. از آنجا که i سیستم به عنوان سنتز رویکردهای سیستمی در نظر گرفته شده است ، ادغام به یک معنا ، بعد نهایی آن است (در شکل 3 همه فلشها به سمت ادغام که به عنوان یک گره تعبیر می شود همگرا می شوند ؛ ارتباطات بدون فلش احتمال تأثیر در هر دو جهت را نشان می دهند). گره شروع عبارت است از مداخله ، که مشکلات یا موضوعاتی که توسط فرد یا گروه درک می شوند ، تحقیق بیشتر خود را تحریک کرده و کل فرایند خلاقیت را آغاز می کنند. گره هوش با انواع مختلف دانش مطابقت دارد ، گره مشارکت، جنبه های اجتماعی را نشان می دهد ، و جنبه های خلاقانه، بیشتر در گره تخیل نمایان می شوند.
شکل 2 . نظریه سیستم های ایجاد دانش
شکل 3 . i سیستم (از نظر جنبه علمی سیستم ها)
هوش و مشارکت
مشاهده می کنید که گره هوش ، به همراه تمام دانش علمی موجود ، تقریباً با بعد معرفت شناختی اساسی (با سه سطح: دانش هیجانی-دانش شهودی - دانش عقلانی) فضای خلاقانه مطابقت دارد. گره مشارکت، بر انگیزه اجتماعی تأکید می کند و تقریباً با بعد اجتماعی اصلی (با سه سطح: گروه فردی - میراث انسانی) فضای خلاقانه مطابقت دارد.
هنگام تجزیه و تحلیل این ابعاد ، ورزبیکی و ناکاموری (2006) دریافتند که منطق دوتایی ناکافی است ، و حتی منطق سه ارزشی ناعادلانه نیز به سختی برای تحلیل دقیق کافی است. به عنوان مثال ، نه تنها باید بین دانش در سطوح فردی ، گروه و میراث انسانی تمایز قائل شویم. تفکیک انگیزه مربوط به علایق فرد ، گروه و انسانیت نیز مهم است. در حالی که سازمانی که در بازار تجارت فعالیت می کند به درستی بر منافع گروه افراد شاغل در آن (یا سهامداران آن) تأکید می کند ، ممکن است فعالیت های تحقیقاتی آموزشی در دانشگاه ها با تأکید بر منافع فردی دانشجویان و محققان جوان ارتقاء یابد. از طرف دیگر ، در مواجهه با دیدگاه خصوصی سازی دانش بنیادی ، باید از منافع بشریت محافظت شود. شکل 4 را مشاهده کنید.
تخیل
گره های دیگر در i سیستم لزوم در نظر گرفتن ابعاد دیگر فضای خلاقانه را نشان می دهند و ابعاد دیگر منجر به پیچیدگی بیشتر می شود. به نظر می رسد گره تخیل یک مولفه اساسی شهود فردی است. اما می تواند احساسات و شهود درون ذهنی را در بر گیرد. کلیه فرایندهای خلاقانه همانطور که در شکل 4 نشان داده شده است می توانند به سه سطح تخیل، روتین-تنوع-فانتزی مرتبط باشند. بسته به شخصیت یک فرآیند خلاق ، از تخیل در درجات مختلف استفاده می کنیم. پایین ترین سطح، روتین است که با روشی استاندارد و به خوبی آموزش دیده تخیل را شامل می شود. ما قادر به استفاده از تخیل قوی تر هستیم ، تا مولفه ای از تنوع را درگیر کنیم ، اما باید انگیزه لازم برای انجام این کار را با غرور حرفه ای ، کنجکاوی خالص ، پاداش های پولی و غیره داشته باشیم. سرانجام ، بالاترین سطح تخیل یعنی فانتزی را در اختیار داریم. سنت قرن بیستم با صحبت نکردن در مورد متافیزیک (آغاز شده توسط ویتگنشتاین ، 1922) خیالات را به هنرها و احساسات منتقل می کند. با این حال، فانتزی یک مولفه اساسی در هر فرآیند بسیار خلاقانه ، از جمله ایجاد ابزارها و سیستم های فناوری است.
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
شکل 4. سه سطح از پنج بعد
مداخله
گره مداخله دشوار است که جداگانه از مفاهیم "وحدت ذهنی و بدنی" و "وحدت انسان و طبیعت" در فلسفه و فرهنگ شرقی در نظر گرفته شود: اراده، به عنوان میل انجام کار به عنوان یک پدیده مستقل در نظر گرفته نمی شود ، بلکه صرفاً بخشی از هستی بوده و باید به گونه ای باشد که وحدت انسان و طبیعت را از بین نبرد. در فرهنگی که به دنبال اجماع و هماهنگی است ، این توضیح و اصول برای آن کافی است. فرهنگ های غربی توجه بیشتری به مشکلات مربوط به مداخله و اراده انسان دارند. مفهوم اراده ، آزادی عمل و مداخله ، طی قرن ها و هنوز یکی از ایده های اصلی فرهنگ غربی است.
در مورد هرگونه فعالیت خلاقیت ، واضح است که نقش انگیزه ، اراده برای ایجاد ایده های جدید ، اشیاء هنری ، دستگاه های فناوری و غیره شرط اصلی موفقیت است. بدون محرک ، قصد و تصمیم و اختصاص ، هیچ فرآیند خلاقانه ای کامل نخواهد شد. با محرک ، ما این واقعیت اساسی را درک می کنیم که خلاقیت یکی از اساسی ترین مؤلفه های خود شکوفایی بشر است. قصد و تصمیم ، اراده متمرکز نیچه برای غلبه بر موانع تحقق فرآیند خلاقیت است. تخصیص/ فداکاری یک اعتقاد است که تکمیل یک فرآیند خلاق از نظر حقوق معنوی غیر جبری کانت صحیح است.
ادغام
ادغام در i سیستم اصلی یک گره است که برای نشان دادن مرحله نهایی یعنی سنتز سیستمی فرآیند خلاقیت در نظر گرفته شده است. بنابراین ، در این مرحله باید از تمام دانش سیستمی استفاده کنیم. استفاده از مفاهیم سیستمی در دانش تازه ایجاد شده مطمئنا تنها ابزار دانش صریح و منطقی است که می تواند برای دستیابی به ادغام مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین ، هرگونه آموزش تواناییهای خلاقیت باید یک مؤلفه قوی از علم سیستم ها را شامل شود. ظاهراً ساده ترین سطح ، یکپارچه سازی تخصصی است ، که در آن کار شامل ادغام چندین مولفه دانش در برخی زمینه های تخصصی است. اما حتی این کار می تواند بسیار دشوار باشد ، به عنوان مثال ، کار ادغام دانش در مورد کارکردهای متنوع شبکه های رایانه ای معاصر. وظیفه زمانی که کاراکتر آن میان رشته ای باشد ، همانند تجزیه و تحلیل مدل های سیاست محیط زیست پیچیده تر می شود. با این حال ، روندهای معاصر جهانی سازی امروزه به چالش های جدید ، حتی پیچیده تر مربوط به ادغام بین فرهنگی ، مانند موارد ادغام نظریه های متنوع دانش و ایجاد فناوری منجر می شوند. در حقیقت ، ادغام بین فرهنگی می تواند یکی از ویژگی های اصلی تعبیر جدید علوم سیستم ها تلقی شود. در اینجا نمونه هایی از سه سطح ادغام را ارائه می دهیم.
• ادغام تخصصی: این مثال مربوط به فرایند تخصصی ادغام دانش در یک پروژه برای توسعه "چینی شفاف" در صنعت سنتی در ژاپن است. در واقع یاماشیتا و ناکاموری (2007) دانش زیر را که در پروژه های اخیر توسعه فناوری در آن صنعت ایجاد شده ، جمع آوری کرده اند:
مداخله: انگیزه (مقصود ، ماموریت ، هدف) ، فشار خارجی (نیازها ، درخواستها) ، تنظیم مسئله (موضوع ، جهت)
هوش: محتوای تحقیق (روشها ، ابزارها) ، امکانات تحقیقاتی ، تحقیقات موجود (دانش علمی ، مقالات)
مشارکت: بودجه ، همکاری (سازمان ها ، شرکت ها ، اشخاص) ، شرایط صنعتی ، پیش زمینه اجتماعی و فرهنگی (وضعیت اقتصادی - اجتماعی، مد)
تخیل: اشاره و ایده (روشنگری) ، داستان پنهان (دردسر ، شکست) ، ذهن (ایده آل ، علاقه ، اشتیاق ، تغییر عقیده).
ادغام: نتایج تحقیق (محتویات ، نتایج ، کشف) ، درک (موفقیت یا عدم موفقیت ، مشکلات جدید) ، ارزیابی (خود داوری ، ارزیابی خارجی) ، کالایی سازی (تولید ، فروش ، ثبت اختراع) ، برنامه های تحقیقاتی جدید (برای مرحله بعدی پروژه).
• ادغام بین رشته ای: با هدف توسعه سیستم مدیریت مواد غذایی تازه ، ریوک و همکاران. (2007) تلاش کردند تا هر دو رویکرد سیستماتیک سخت و رویکرد سیستمیک نرم را یکپارچه سازی کنند.
مداخله: برای مقابله با یک مشکل پیش بینی تقاضا ، یکپارچه سازی جدید برای ادغام رویکرد مهندسی سیستم و رویکرد مدیریت دانش ضروری است. ریوک و همکاران (2007) تصمیم به جمع آوری دانش در مورد حقایق ، روابط اجتماعی و شناخت شخصی در ابعاد هوش ، دخالت و تخیل گرفتند.
هوش: آنها یک مدل پیش بینی تقاضای ریاضی را بر اساس داده های فروش گذشته ، با استفاده از تکنیک های داده کاوی ، تجزیه و تحلیل خوشه بندی و غیره ایجاد کرده و سیستمی برای مدیریت ریسک برای مقابله با اتلاف ضایعات و همچنین از دست دادن شانس طراحی کردند.
مشارکت: آنها نظرات مصرف کنندگان را توسط پرسشنامه مبتنی بر وب جمع آوری و تجزیه و تحلیل کردند تا عوامل مهمی را که در تصمیم گیری های خرید تأثیر می گذارد و از داده های نقطه فروش یا در نظرات مدیران یافت نمی شود را بررسی کنند. تخیل: آنها دانش مدیریتی را از مدیران صالح جمع آوری کردند که شامل مواردی در مورد تصمیم گیری در مورد انواع و میزان کالاها و تصمیم گیری در مورد آگهی های تبلیغاتی با در نظر گرفتن شرایط خاص است.
ادغام: آنها یک سیستم مدیریتی متشکل از یک زیر سیستم پیش بینی ، یک زیر سیستم تحلیل ریسک و یک زیر سیستم مدیریتی را ایجاد کردند. با این حال ، تصمیم نهایی باید براساس خروجی های سیستم پیش بینی و تحلیل ریسک توسط یک مدیر ذیصلاح ، که دارای تجربه و شهود تحصیلی است ، اتخاذ شود.
• ادغام بین فرهنگی: هنگام تدوین برنامه ای برای احیای منطقه ای ، با در نظر گرفتن محیط زیست ، مراقبت های بهداشتی ، زیست توده و غیره ، باید با مقاماتی همچون دانشمندان ، سیاستمداران ، اقتصاددانان و غیره و همچنین کارمندان دولت و از همه مهمتر ساکنان محلی مشورت کنیم. این امر مستلزم ادغام بین رشته ای و بین فرهنگی دانش است.
مداخله: اجازه دهید طرح ارتقاء منطقه زیست توده را در نظر بگیریم. فرض کنید مشکل، یافتن دلایلی برای پیشرفت آهسته در ایجاد منطقه زیست توده است.
هوش: با مصاحبه با محققان و کارمندان دولت ، دانش علمی موجود و موانع پیشبرد طرح منطقه زیست توده را بررسی کنید.
مشارکت: در مورد برداشت افرادی که از قبل با این طرح همکاری می کنند ، از آنها در مورد نتایجی که تا کنون کسب کرده اند و ارزیابی آنها از نتایج سؤال کنید.
تخیل: آگاهی شهروندان را در مورد مشکلات زیست محیطی بررسی کنید ، از آنها بپرسید که آنها درباره طرح منطقه زیست توده چه می دانند، چگونه در مورد آن آموخته اند ، آیا آنها مایل به همکاری با این طرح هستند ، علت پاسخ مثبت و منفی آنها چیست؟
ادغام: جمع آوری دانش از سه زیر سیستم فوق ، مشکلات موجود در ارتقاء طرح منطقه زیست توده را خلاصه می کند.
در ادامه مجددا به این منطقه زیست توده باز خواهیم گشت.
خلاصه i - سیستم
به طور خلاصه ، سیستم ایجاد دانش به نام i - سیستم از پنج مولفه تشکیل شده است که عبارتند از: ابعاد ، گره ها یا زیر سیستم ها:
(1) مداخله: انجام اقداماتی در مورد وضعیت مشکلی که قبلاً به آن پرداخته نشده است. ابتدا این سوال را مطرح می کنیم: برای حل مسئله جدید چه دانشی لازم است؟ سپس سه زیر سیستم زیر برای جمع آوری این دانش استفاده می شوند.
(2) هوش: تقویت توانایی خود برای درک و یادگیری مسائل. داده ها و اطلاعات لازم جمع آوری شده ، مورد تجزیه و تحلیل علمی قرار گرفته و سپس مدلی برای دستیابی به شبیه سازی و بهینه سازی ارائه می شود.
(3) مشارکت: افزایش علاقه و اشتیاق خود و سایر افراد. حمایت از کنفرانس ها و جمع آوری نظرات مردم با استفاده از تکنیک هایی مانند نظرسنجی مصاحبه.
(4) تخیل: ایجاد ایده های خود در مورد مسائل جدید یا موجود. پدیده های پیچیده با بهره گیری از فناوری اطلاعات بر اساس اطلاعات جزئی شبیه سازی می شوند.
(5) ادغام: ادغام انواع ناهمگن دانش به گونه ای که ارتباط تنگاتنگی با هم داشته باشند. اعتبارسنجی و صحت خروجی از سه زیر سیستم فوق.
i - سیستم یک روش تشخیص سیستم است ، با توجه به تعریف چکلاند از یک سیستم (ویژگی های چکلاند ، 1981): یک سیستم با سلسله مراتب و پیدایش مشخص می شود.
• سلسله مراتب: ما می توانیم پنج مولفه فوق را بطور متفاوت به عنوان گره ، یا ابعاد فضای خلاقیت یا زیر سیستم تفسیر کنیم. در تعبیر آخر ، در حالی که زیر سیستم های 1 و 5 به یک معنا مستقل هستند ، زیر سیستم های 2 ، 3 و 4 وابسته به دیگران هستند؛ به طور کلی برای آنها دشوار است که مأموریت های خود را انجام دهند و بنابراین می توانیم یک سیستم سطح پایین تر با ساختار مشابه سیستم کلی را معرفی کنیم.
- به عنوان مثال ، اگر توسعه پایدار را در نظر بگیریم ، نقش هوش زیر سیستم می تواند پیش بینی باشد. با این حال ، این کار فقط با دانش علمی انجام نمی شود. این زیر سیستم از سیستم پایین تر درخواست می کند تا داده ها را جمع آوری کند ، ساختار مدل را در نظر بگیرد و یک مدل ریاضی را تهیه کند که از نقش دخالت ، تخیل و هوش سیستم پایین تر برخوردار است.
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
• ظهور: حتی اگر -i سیستم تأکید کند که روند خلاقیت در مداخله زیر سیستم آغاز می شود و در ادغام زیر سیستم پایان می یابد، هیچ تجویزی در مورد نحوه حرکت بین این زیر سیستم ها ارائه نمی شود. هیچ دستورالعمل الگوریتمی برای نحوه جابجایی بین این گره ها یا ابعاد هستی شناختی وجود ندارد: همه انتقالات مطابق با نیازهای فردی به همان اندازه توصیه می شوند. این به طور ضمنی بدان معنی است که i سیستم به هماهنگی دانش در درون سیستم احتیاج دارد. ما باید به توانایی ها یا نمایندگی های هماهنگ کننده که در سه بعد فعالیت می کنند تحت عناوین هوشمندی ، مشارکت و تخیل مراجعه کنیم. ظهور (به معنای سنتز دانش یا شکل گیری دانش) می تواند در ذهن عاملان یا هماهنگ کنندگان دانش اتفاق بیفتد.
الگوی ساختار- نمایندگی- عمل
الگوی ساختار- نمایندگی- عمل برای درک i - سیستم از دیدگاه علوم اجتماعی تائید شد (ناکاموری و زو ، 2004). i - سیستم را می توان به عنوان یک الگوی ساختاری برای مدیریت دانش تفسیر کرد. با مشاهده i - سیستم ، دانش توسط عاملانی ایجاد می شود که توسط ساختارهایی که متشکل از جبهه های علمی-واقعی ، اجتماعی-رابطه ای و شناختی - ذهنی هستند محدود و فعال می شوند. این عاملان نمایندگی خود و دیگران را تجهیز کرده و تحقق می بخشند که می توان آنها را به عنوان خوشه های اطلاعاتی ، مشارکت و تخیل متمایز کرد و در پیگیری منافع مقطعی نظیر اقدامات منطقی- جبری ، عقلانیت-ارزشیابی و پس از عقلانیت-طرح ریزی درگیر کرد. توجه داشته باشید که در اینجا ما مولفه هوشمندی ، مشارکت و تخیل را با نمایندگیهای عاملان مشخص می کنیم. شکل 5 را مشاهده کنید.
در زیر تعاریف برخی از کلمات کلیدی که برای الگوی موجود ضروری هستند ارائه شده است. این کلمات کلیدی فراتر از تئوریهای معاصر اجتماعی ، دارای معانی کاملاً متفاوت اما عمیقی در سایر رشته ها هستند.
• ساختار: زمینه های سیستمی و مکانیسم های اساسی آنها که عملکرد انسان را محدود و فعال می کند.
• نمایندگی: توانایی هایی که عاملانی که در آن مستقر شده اند ، جهان را بازتولید و دگرگون می کنند.
• ایجاد: فرایندی اجتماعی است که طی آن عاملان جهان (ساختار و عاملان) را ایجاد ، حفظ و دگرگون می کنند.
اکتشاف در دستاوردهای ناکاموری و زو (2004) به طور خاص برای گشایش ساختار ، جعبه های سیاه و سفید و عملیاتی ، و بررسی پیچیدگی ، ابهام و ویژگی های پیدایش داخلی هر یک از آنها ، و همچنین ویژگی های دخیل در روابط بین آنها انجام شده است. در حالی که پیچیدگی ساختاری امکان نوآوری را فراهم می کند ، پیچیدگی نمایندگی به عاملان اجازه می دهد از این امکانات به روش های مختلف استفاده کنند. دانش (ادغام یا اطلاع رسانی) و تمرین (مداخله) به عنوان مکمل یکدیگر تلقی می شوند و از آنها دانشی به وجود آمده و به مرور زمان مجسم می شود.
اکتشاف ما عمدتاً بر اساس نهادگرایی (اسکات ، 1995) ، تئوری ساختار (گیدنز ، 1979 ، 1984 ، 1991 ؛ بوردیو ، 1985 ؛ جارزابکوفسکی ، 2004) ، رئالیسم انتقادی (بسکار ، 1989 ؛ آرچر ، 1995) و تئوری عامل شبکه (لاتور،1987) صورت گرفته است.
نظریه نهادی پیشنهاد می کند که محیط سیستمی شامل مؤسسات نظارتی ، شناختی و هنجاری است که مستلزم اقدامات همشکلی اجباری ، تقلید و هنجار است. در ادامه این نظریه به تنوع نهادی ، تغییر و کارآفرینی نیز می پردازد.
• تئوری ساختار یک نظریه اجتماعی برای غلبه بر دوگانگی است که ادعا می کند ساختار و نمایندگی همزمان در طول تمرین اجتماعی بر یکدیگر تأثیر می گذارند.
• رئالیسم انتقادی یک نظریه اجتماعی-فلسفی است که با تأکید بر دوگانگی تحلیلی و تفکیک زمانی بین ساختار و نمایندگی با تئوری ساختار متفاوت است.
• تئوری عامل- شبکه به الگوبرداری از تمرینات اجتماعی ، با تمرکز ویژه روی تکامل و نهادینه شدن فناوری می پردازد.
با i سیستم ، ساختار را متشکل از جبهه های علمی - واقعی ، روابط اجتماعی و شناختی - ذهنی می دانیم که به ترتیب با بعد علمی ، بعد اجتماعی و بعد خلاقیت مطابقت دارند. ما کلمه " جبهه" را انتخاب می کنیم ، نه "بعد" یا "دامنه" ، زیرا با توجه به نسخه ما از دیدگاه ساختارگرایانه ، مفهومی دلالت دارد که اگرچه توضیحات علمی ذاتاً جزئی ، ناپایدار و بحث برانگیز است ، اما به طور مداوم مرزهای دانش علمی را کاوش می کند و یک کار معنادار ، ارزشمند و اخلاقی است. در اینجا خلاصه ای از اصطلاحات را در جدول 1 ارائه کرده و کلمات مختلف را از دیدگاه های مختلف انضباطی توضیح می دهیم.
شکل 5 تفسیر جامعه شناختی i سیستم
پیچیدگی نمایندگی
در این مقاله ما تنها بر پیچیدگی نمایندگی که مستقیماً با تئوری سیستم های ایجاد دانش مرتبط است ، تمرکز می کنیم. i سیستم ، نمایندگی انسانی را به صورت خوشه های هوشمندی ، مشارکت و تخیل متمایز می کند ، بنابراین نمایندگی را می توان به شیوه ای سازمان یافته درک کرد ، نه به عنوان جعبه سیاه. شکل 6 را مشاهده کنید.
جدول 1 خلاصه اصطلاحات
شکل 6. ساختارها ، نمایندگیها و اقدامات
• منظور از هوش ، دانش فکری و توانایی عاملان بوده و شامل تجربه ، مهارت فنی ، تخصص عملکردی و غیره می باشد. واژگان مربوط به هوش عبارتند از: منطق ، عقلانیت ، عینیت ، مشاهده ، نظارت و انعکاس. انباشت و به کارگیری هوش ، مأموریت و هدایت عقلانی است (چیا، 2004)، نظم و انضباط و الگو در مرز "علم عادی" محصور می شود (کوهن ، 1962) ، که منجر به شناخت بازی و پیشرفت افزایشی می شود. (توشمان و اندرسون، 1986).
- با درک هوشمندی به عنوان قوه جبری و محدود به الگو، i سیستم به خودی خود هوش را منفی نمی داند. در عوض ، از نظر i سیستم ، هوش برای خلاقیت ضروری است. همانطور که پولانی (1958) بیان کرد، "علم با مهارت دانشمند اداره می شود و با استفاده از این مهارت او دانش علمی خود را شکل می دهد." به دنبال یافته های سوول (1992) ، ما جستجوی هوشمندی را به عنوان فرایند جابجایی درک می کنیم: عاملان قوانین و رویه های مدون را به طیف گسترده و کاملاً قابل پیش بینی از موارد ناآشنا در خارج از زمینه ای که در ابتدا آنها آموخته می شوند ، گسترش می دهند. هوش تنها در صورتی به مسئولیت نوآوری تبدیل می شود که عاملان را از درک گزینه های جایگزین باز دارد.
• مشارکت ، بخشی در نمایندگی انسانی است که از علاقه ، ایمان ، احساسات و اشتیاق تشکیل شده است که ذاتاً با نیات و عادات (بلاه و همکاران ، 1985) ، سرمایه های اجتماعی (بوردیو ، 1985) ، مهارت اجتماعی و مهارت سیاسی (گارود و همکاران، 2002) مرتبط است. به عنوان نمایندگی انسانی ، به خصوص در برخورد با جبهه روابط اجتماعی، مشارکت می تواند تأثیرات مدیریتی و نهادی ایجاد کند زیرا تلاش محققان می تواند به آن کمک کند یا مانع از آن می شود.
• در بخش تخیل ، شهود ، بی گناهی ، جهل و مهارت های روشنگری را شامل می کنیم که منجر به واژگان احساس بازی ،سرگرمی ، سرزندگی، هرج و مرج ، غیر منطقی بودن ، فراموشی و آشفتگی می شود. تخیل ما را فراتر از عوامل کاملاً آگاه (آرچر ، 1995) و عوامل غیر عقلانی قرار می دهد (مستروویچ ، 1998) که در تئوری ساختار گیدنز به تصویر کشیده شده است (گیدنز ، 1979). ما به مذهب چینی طبیعت گرا ، رویه غیرجبری ذن بودیسم و کنفوسیسیسم عمل گرایانه روی می آوریم. ژوانگ زی ، حکیم مذهب چینی ، عنوان کرد که "دانش گسترده مانند جهل کودک است". وی سه دانش را از هم متمایز می کند: پیش عقلانیت (دانش کودک ، یا جهل اولیه) ، عقلانیت (دانش بزرگسالان ، یعنی مهارت گسترده که بیانگر تئوری ها ، مفاهیم ، مقولات ، علم عادی و یافته های مرتبط است) و پس عقلانیت (عدم دانش) ، یا دانش واقعی ، یعنی دانش انسان واقعی).
توجه داشته باشید که حتی اگر عاملان با استفاده از نمایندگی های خود به خوبی کار کنند ، این امر صحت دانش به دست آمده را تضمین نمی کند. ما به یک تئوری توجیه دانش نیازمندیم که در ادامه با عنوان "عینیت گرایی تکاملی-سازنده" تشریح می شود.
قضایای کلیدی
ناکاموری و زو (2004) ساختار ، نمایندگی و جعبه های سیاه عمل را تشریح کرده و در مورد پیچیدگی داخلی آنها و همچنین پیامدهای روابط بین آنها بحث کردند. به همین منظور ، آنها علاوه بر تئوری های اجتماعی غربی ، تائوئیسم و بودیسم و ایده های واقع گرایانه چنگ ژو و مکتب های ایده آل گرای لو-وانگ و نی-کنفوسیسیسم را ترسیم کردند (ژو ، 1998 ، 1999 ، 2000). قضایای کلیدی در تحقیقات ناکاموری و زو (2004) به شرح زیر خلاصه می شود:
• هر دو دانش به عنوان تولید (کنفوسیونیسم واقع گرایانه) و دانش در عمل (کنفوسیونیسم ایده آل گرا) برای ایجاد دانش ضروری هستند. دانش ، ساختاریافته و نمایندگی در لحظات تجربی کانونی ، ظرفیت ها و زمینه های مادی ، معنوی و همچنین اجتماعی عاملان برای انجام کنش اجتماعی را فراهم می کند زیرا عمل، دانش را به بهتر یا بدتر بودن تبدیل می کند و این دانش با گذشت زمان مجدداً به صورت ساختار و نمایندگی مجسم می شود.
• منظور از ایجاد دانش بعد عملی، زمانی و رابطه ای است. i- سیستم ، ذهن را به جای دور کردن از دانش به مباحث دانش باز می گرداند. اگرچه دانش ، رفاه مادی و کمال معنوی را تقویت می کند ، حداقل برای عده ای در جهان ، به انسان قدرت فوق العاده ای نیز می دهد تا کارهای ناپسند را در طبیعت و در بین خود انسانها انجام دهیم. آیا دانش ، فناوری و نوآوری لزوما موارد خوبی هستند؟ چگونه و چه کسی می تواند آنها در طبیعت و برای همه ، نه فقط معدودی از افراد، مدیریت کند؟ این مسائل ، از نظر i سیستم ، سوالات قانونی و مرتبط با مدیریت دانش هستند که معادل کالایی سازی دانش نیست.
• با توجه به علم سیستم ها، i سیستم درصدد ادغام با روح است. سیستم ما مجموعه ای از مؤلفه های بهم وصل شده است که ویژگی های ناشی از آنها نمی تواند همگی در اجزا یافت شود. یین و یانگ هرگز در یک ترکیب قرار نمی گیرند ، از دست دادن مخالفان به معنای مرگ است. از این رو ، ادغام در مورد برون گرایی ، تحمل ، مسائل بین رشته ای و بین فرهنگی است ، این یک فرآیند تعاملی و چشم انداز سازی و تصمیم گیری (بلاند و تنکا ، 1995) و اشتراک و تقویت است نه برنامهنویسی ناهمگونی در همگنی توسط دستان جادویی متخصصان سیستم.
کلیت i سیستم
جنبه های چند وجهی ، چند خوشه ای و چند بعدی مفاهیم i سیستم را می توان ریشه در کنفوسیسیسم ، فلسفه زندگی چینی ها و ژاپنی ها دانست که بر اساس 'Eight Wires' در داو زو (یادگیری گسترده) از کتاب کلاسیک 3000 ساله با نام لی جی (کتاب مناسک) مدل سازی شده است. 'Eight Wires' متعاقباً به سه گروه گسترده تقسیم می شود: (1) بررسی مسائل، گسترش دانش؛ (2) صداقت بودن ، اصلاح ذهن ، پرورش نفس . (3) تنظیم خانواده ، حاکمیت بر ایالت ، آرام سازی جهان (چان ، 1963 ؛ چنگ ، 1972 ؛ لینستون و زو ، 2000 ؛ زو ، 2000). گرچه عمدتاً به معرفت شناسی (نحوه درک) و روش تشخیص (نحوه انجام) در زندگی اجتماعی مربوط می شود و فاقد توجه کافی به متافیزیک است ، اما از نظر ما آموزش کنفوسیوس بر یک دیدگاه نهفته از واقعیت دلالت دارد: واقعیت به عنوان یک شبکه پیچیده روابط: رابطه با طبیعت ، رابطه با ذهن ، رابطه با انسانها (دیگران). تصورات i سیستم از ساختار ، نمایندگی و عمل توسط این روابط "سه جانبه وار" آگاه سازی می شود.
ما وابستگی های جالبی از تعدد مفهومی i سیستم با اصطلاحات متنوع و شاید گیج کننده ، تأسیسات گیدنز (1979) ، طرح تفسیری و روشهای هنجاری ، سه کلیت و علایق و دانش انسانی مربوطه هابرماس (1972) ، شرایط ساختاری و فرهنگی آرکر (1995) ، ارکان تنظیم کننده ، شناختی و هنجاری مؤسسات اسکات (1995) ، ساختارهای مادی ، شناختی و رابطه ای چایلد (1997) ، ابعاد ساختاری ، شناختی و رابطه ای سرمایه اجتماعی / فکری و همچنین سه تعریف اساسی فن آوری از گارود و راپا (1994): فناوری به عنوان مصنوعات عینی ، به عنوان عقاید ذهنی و جریانهای ارزیابی عادی قانونی را یافتیم.
این مسائل ما را متقاعد می کند که زیربنای جامعه شناختی i سیستم ، از یک سو ، در محدوده محلی و فرهنگی است به طوریکه در تأکید آن بر جهل ، احساسات و دیالکتیک از نظر مکمل های مخالف ، آشکار می شود. از طرف دیگر ، i سیستم با بسیاری از نگرانی ها ، ارزش ها و الگوهای مفهومی ، مانند برداشت های "سه جانبه وار" ، با همتایان غربی خود ، مشترک است و ما شاهد مغایرت هایی با قضایای "برخورد تمدنها" (هانتینگتون ، 1993 ، 1996) هستیم.
عینیت گرایی تکاملی-سازنده
توافق کلی وجود دارد که ما در دوران انقلاب اطلاعاتی زندگی می کنیم که به دوران جدید می انجامد. دانش در این دوره حتی مهمتر از اطلاعات محض نقش مهمی را ایفا می کند ، بنابراین دوره جدید را می توان "عصر تمدن دانش" نامید. در میان بسیاری از تغییرات ، مهمترین آنها ممکن است تغییر معرفت - شیوه ایجاد و توجیه دانش ، ویژگی های دوره و فرهنگ مربوطه (فوکو ، 1972).
تخریب معرفت صنعتی و ایجاد نوع جدید با نسبیت انیشتین ، نامشخص بودن هایزنبرگ آغاز شد و با مفاهیم بازخورد و هرج و مرج جبرگرایانه ، ترتیب ظهور هرج و مرج ، نظریه های پیچیدگی و سرانجام با ظهور اصل تخریب معرفت دوران صنعتی منجر به تحولات واضح معرفت در سه حوزه فرهنگی علوم سخت و طبیعی ، فناوری و علوم اجتماعی با علوم انسانی شد.
• پارادگماتیک در علوم سخت و طبیعی (کوهن ، 1962): تئوری ها باید با مشاهدات یا نتایج آزمایش های تجربی مطابقت داشته باشند ، اما چنین تئوری هایی که مطابق با الگو باشد ، استقبال می شوند در حالی که تئوری هایی که با الگو مخالف هستند حتی اگر تناسب بهتری با مشاهدات یا نتایج تجربی داشته باشند رد می شوند.
• تحریف در فناوری (پوپر ، 1934 ، 1972): دانش و تئوری ها تکامل می یابند و سنجش تناسب تکاملی آنها تعداد آزمایش های ساختگی است که با موفقیت انجام داده اند.
ذهنیت پسامدرن در علوم اجتماعی و علوم انسانی: دانش توسط مردم ایجاد می شود ، بنابراین ذهنی است و توجیه آن فقط از طریق گفتمان درون ذهنی صورت می گیرد.
معرفت عصر تمدن دانش هنوز شکل نگرفته است ، اما باید شامل یکپارچگی ، سنتز معرفت واگرا از این سه حوزه فرهنگی و همچنین تلفیقی از جنبه های مختلف معرفت شرقی و غربی باشد. ادغام باید مبتنی بر درک جامعی از ماهیت بشر باشد. در اینجا بشریت نه تنها با زبان و ارتباطات بلکه با ابزارآلات و کنجکاوی تعریف می شود. در این مقاله ، عینیت گرایی تکاملی-سازنده به عنوان یک معرفت احتمالی در جامعه دانش محور تلقی می شود و به عنوان یکی از مولفه های نظریه سیستم های دانش بنیان پذیرفته شده است و در ابتدا برای آزمایش تئوری های ایجاد دانش در نظر گرفته شد ( ورزبیکی و ناکاموری، 2007) و از سه اصل تشکیل شده است:
• اصل تحریف تکاملی: فرضیه ها ، تئوری ها ، مدل ها و ابزارها به طور تکاملی توسعه می یابند و سنجش تناسب تکاملی آنها تعداد آزمایش های ساختگی است که با موفقیت انجام داده اند، یا آزمونهای بحث انتقادی منتهی به توافق بین ذهنی در مورد اعتبار آنها که مربوط به "دانش ضمنی گروهی" در نظریه تولید دانش سازمانی نوناکا است.
• اصل ظهور: ویژگی های جدید یک سیستم با افزایش سطح پیچیدگی ظهور می یابد و این ویژگی ها از نظر کیفی متفاوت و تحول ناپذیر با ویژگی های بخشهای آن هستند.
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
ثبت سفارش ترجمه تخصصی مدیریت دانش
• اصل چندرسانه ای: زبان فقط یک کد تقریبی برای توصیف یک واقعیت بسیار پیچیده تر است ، به طور کلی اطلاعات بصری و مقدماتی بسیار قدرتمند تر بوده و مربوط به دانش و استدلال شهودی است. سوابق آینده میراث فکری بشریت یک شخصیت چندرسانه ای خواهد داشت ، بنابراین خلاقیت را تحریک می کند.
اگرچه این اصول با هدف اعتبارسنجی الگوهای ایجاد دانش مانند i سیستم ارائه شده اند ، اما این مقاله از این اصول برای آزمایش دانش به دست آمده استفاده می کند. از آنجا که معمولاً برای ارزیابی دانش جدید زمان لازم است ، ایده در اینجا ارزیابی مدل ها ، روش ها یا فرایندهایی است که از طریق آنها دانش جدید پدید می آید. شکل 7 را مشاهده کنید. براساس این سه اصل اساسی ، می توانیم شرح مفصلی از موقعیت معرفت شناختی عینیت گرایی تکاملی-ساختاری را ارائه دهیم که در حقیقت به معرفت فن آوری رایج در مقایسه با علوم سخت نزدیک تر است.
(1) کنجکاوی ذاتی افراد نسبت به افراد دیگر و طبیعت منجر به ایجاد فرضیه های آنها در مورد واقعیت می شود ، بنابراین ساختار و مدلهای متنوعی از جهان ایجاد می کند. تاکنون ، چنین فرضیه هایی تا حدودی تقریبی بوده اند. اما ما با پیروی از اصل تحریف، به طور تکاملی از اعتبار آنها مطلع می شویم.
(2) از آنجا که واقعیت را بیشتر و پیچیده تر می دانیم ، و بنابراین مفاهیم را در سطوح بالاتراز پیچیدگی طبق اصل ظهور ابداع می کنیم ، احتمالاً همیشه باید با فرضیات تقریبی کار کنیم.
(3) براساس اصل چندرسانه ای ، زبان کد ساده شده است که برای توصیف یک واقعیت بسیار پیچیده تر به کار می رود ، در حالی که حواس انسان (با آغاز چشم انداز) مردم را قادر می سازد که جنبه های پیچیده تر واقعیت را درک کنند. این درک جامع تر از واقعیت ، اساس شهود انسان است. به عنوان مثال ، ابزار سازی همیشه مبتنی بر شهود و درک جامع تر از واقعیتی است که توسط زبان ارائه می شود.
(4) تفسیر ارائه شده از عینیت ، اصل تحریف است. هنگامی که با افزایش پیچیدگی شناختی روبرو می شویم ، اصل ظهور را اعمال می کنیم. منابع قدرت شناختی ما مربوط به اصل چندرسانه ای است.
شکل 7 . توجیه دانش از طریق ارزیابی ابزارهای دستیابی به آن
شکل 7 مفهوم توجیه دانش را از طریق ارزیابی مدل ها ، ابزارها و غیره برای به دست آوردن آن دانش و همچنین از طریق ارزیابی نگرش ها و نمایندگی های عاملان یا تحلیلگران در جمع آوری آن نشان می دهد.
نظریه سیستم های ایجاد دانش
در زمینه سنتز و شکل گیری دانش ، چگونه می توان ادغام سیستمی را انجام داد؟ این بخش پاسخ به این سؤال را که نظریه سیستم های ایجاد دانش است خلاصه می کند. شکل 8 را مشاهده کنید
شکل 8. مداخله سیستمی برای ادغام دانش
عناصر تئوری
این تئوری شامل سه عنصر اساسی است:
(1) سیستم ایجاد دانش (i سیستم). (2) الگوی ساختار- نمایندگی- عمل (3). عینیت گرایی تکاملی- سازنده.
سیستم ایجاد دانش
i سیستم به عنوان یک روش مشخص تفکر سیستم های اطلاع رسانی در نظر گرفته می شود و به شرح زیر است:
• تکثرگرایی سخت در هوشمندی (طبق اصل مسئولیت آگاهانه)
- سعی کنید روشها و ابزارهای مختلفی را بدون تعصب قبلی نسبت به آنها بر اساس اعتقاد به الگوی انضباطی خاص بررسی کنید
- سعی کنید نه تنها دانش عقلانی بلکه دانش شهودی و همچنین دانش عاطفی را نیز مورد عمل قرار دهید
• تکثرگرایی نرم در مشارکت (مطابق اصل حاکمیت فرهنگی)
- سعی کنید هر یک از نظرات فرهنگی ، انضباطی را در نظر بگیرید.
- سعی کنید نسبت به مزایای استفاده از فرد ، گروه و جامعه ، قدرت تشخیص داشته باشید.
• تفکر کل نگرانه در تخیل (استفاده از دانش مبتنی بر تجربه و بینش ، خرد) - سعی کنید تصور کرده و آینده را بر اساس انواع مختلفی از اطلاعات شبیه سازی کنید.
- سعی کنید با استفاده از روش های طوفان ذهنی یا تکنیک های اطلاعات ، تولید ایده را تحریک کنید.
با این حال ، i سیستم به طور واضح هیچ پاسخی به این سؤال ارائه نمی دهد:
• چگونه می توان ادغام دانش سیستمی را انجام داد؟
در عوض ،i سیستم موارد زیر را تأکید می کند:
• تکرار مداخلات و ادغام برای مداخله سیستمی.
• مشارکت هماهنگ کنندگان دانش به عنوان مولفه های سیستم برای دستیابی به اصل ادغام سیستمی.
الگوی ساختار- نمایندگی- عمل
در جمع آوری دانش ، i سیستم به عاملانی نیاز دارد تا نمایندگی های زیر را بر عهده داشته باشند:
• هوشمندی در بعد علمی (جبهه علمی-واقعی)
- توانایی عاملان: تجربه ، مهارت فنی ، دانش انضباطی کاربردی.
- نگرش عاملان: عقلانی؛ منطقی ، عینی.
• مشارکت در بعد اجتماعی (جبهه روابط اجتماعی)
- توانایی عاملان: اشتیاق فکری ، اعتقاد ، برون گرایی
- نگرش عاملان: همدلی ، اخلاقی ، منطقی.
• تخیل در بعد خلاق (جبهه شناختی-ذهنی)
- توانایی عاملان: بینش ، داوری ، کنجکاوی.
- نگرش عاملان: ذهنی ، شهودی ، پسا عقلانی.
عینیت گرایی تکاملی-سازنده
دانش بنیادی جمع آوری ، سنتز و یا ایجاد شده باید با اصول زیر توجیه شود:
• اصل تحریف تکاملی
- دانش تکامل یافته با تحریف به معنای گسترده ، از جمله تحریف بین ذهنی از طریق بحث های انتقادی ، مورد آزمایش قرار می گیرد.
- تئوری های توصیفی توسط آزمایش های مهم آزمایش می شوند و تئوری های تجربی با تکرار برنامه ها آزمایش می شوند.
• اصل ظهور
- این اصل اساسی مربوط به ظهور مفاهیم جدید و ارتباطات مناسب در سطوح بالاتر پیچیدگی است.
- هنگام مواجه با یک مشکل پیچیده برای ایجاد مفهوم جدید درنگ نکنید.
• اصل چندرسانه ای
- به اطلاعات بصری و مقدماتی توجه کنید که بسیار قدرتمندتر از کلمات هستند و به دانش و استدلال شهودی مربوط می شوند.
- برای تقویت درک جامع و ترکیب کامل ، به جنبه های مختلفی از اطلاعات توجه کنید.
ویژگی های نظریه
مشخصات اصلی این نظریه عبارتند از:
(a) تلفیق الگوی هدفمندی و الگوی هدفمند بودن
(b) تعامل دانش صریح و دانش ضمنی.
(c) مشارکت هماهنگ کنندگان دانش.
ادغام الگوها
با i سیستم ما همیشه با جستجوی و تعریف مشکل پس از الگوی هدفمندی آغاز می کنیم. از آنجا که i سیستم یک الگوی ایجاد دانش از نوع مارپیچی است ، در چرخه دوم از i سیستم برای یافتن راه حل هایی تحت الگوی هدفمندی استفاده می کنیم. با این حال ، تقریباً همیشه این مورد اتفاق می افتد که درست هنگامی که یک راه حل تقریبی را می یابیم ، با مشکلات جدید مواجه می شویم.
i سیستم با معرفی دیدگاهی از ایجاد دانش ، ما را قادر می سازد به طور همزمان از الگو های هدفمندی و هدفمند بودن استفاده کنیم (شکل 9 را مشاهده کنید.
(1) هرگونه حل مسئله را با میل به جمع آوری دانش آغاز می کنیم. بگذارید این دانش را توسط A بیان کنیم.
(2) اولین استفاده از i سیستم بررسی انواع دانش موجود است. عاملان معمولاً دانش یکپارچه ای را به دست می آورند که ممکن است از دارایی های روشنفکرانه صریح ، دانش ضمنی در بین مردم و دانشهایی که عاملان قبلاً داشته اند ، بدست آید. این دانش یکپارچه توسط B تعریف می شود.
(3) تقریباً همیشه ، بین A و B تفاوت وجود دارد. احتمالاً دانشهایی وجود دارد که عاملان با وجود تمام تلاششان نمی توانند به دست آورند. این پیگیری یک معامله با مدت زمان محدود است.
(4) عاملان برای پر کردن شکاف بین A و B باید دانش جدید C را ایجاد کنند. i سیستم نمی تواند C را از قبل بشناسد. ایجاد C کار عاملانی است که در i سیستم قرر گرفته اند. اگر ایجاد C دشوار باشد ، عاملان باید جستجوی آن را با i سیستم مجددا آغاز کنند.
تعامل دانش صریح و ضمنی
این مقاله ایده نوناکا و تاکشی (1995) را می پذیرد که با تعامل بین دانش صریح و دانش ضمنی می توان دانش جدیدی را به دست آورد. استفاده از i سیستم به این معنی است که ناگزیریم دانش عینی از قبیل تئوری های علمی ، فناوری های موجود ، گرایش های اجتماعی - اقتصادی و غیره و همچنین دانش ذهنی مانند تجربه ، مهارت های فنی ، فرضیات پنهان و الگو ها و غیره را مورد عمل قرار دهیم. و از همه مهمتر باید آنها را برای یک هدف مشخص ادغام کنیم. شکل 10 را مشاهده کنید.
هماهنگ کنندگان دانش
این تئوری به افرادی نیاز دارد که سنتز دانش را انجام دهند. چنین افرادی نیاز به توانایی های کارورزان و نوآوران در مناطق وسیع دارند. با این حال ، آنها نمی توانند به نتایج رضایت بخش دست یابند ، مگر اینکه توانایی هماهنگی نظرات مردم و دانش متنوع را داشته باشند. ما باید یک سیستم آموزشی را برای آموزش نیروی انسانی ایجاد کنیم که سنتز دانش را به شیوه ای سیستمی ارتقا بخشد.
مثال
بگذارید ما به مسئله تجدید حیات منطقه برگردیم. ما در واقع یک طرح احیا را در یک شهر کوچک در ژاپن بررسی کردیم. این شهر دارای چندین برنامه بود. در این میان ما بر روی طرح منطقه زیست توده آن متمرکز شده ایم ، که شامل استفاده از زباله ، شاخه های هرس شده ، روغن های مورد استفاده در مواد غذایی ، لجن فاضلاب ، پسماند پردازش مواد غذایی و غیره می باشد. با این حال ، تاکنون به یک حرکت پرانرژی منجر نشده است. مشکلات یا موانع چیست؟ ما سعی کردیم این مسائل را با i سیستم پیگیری و بررسی کنیم. شکل 11 نحوه استفاده از i سیستم را برای این مشکل نشان می دهد. در مشارکت ، ما تصمیم گرفتیم دلایل پیشرفت آهسته در ایجاد منطقه زیست توده ، با تمرکز بر استفاده سودآور از زباله را مورد بررسی قرار دهیم و موارد زیر را مورد بررسی قرار دهیم:
• در زمینه هوشمند سازی ، با مصاحبه با محققان و کارمندان دولت ، دانش علمی موجود و موانع پیشبرد طرح منطقه زیست توده را بررسی کنید.
• در زمینه مشارکت ، مفاهیم افرادی را که قبلاً با این طرح همکاری کرده اند ، مطالعه کنید و از آنها درباره فعالیت ها ، نارضایتی ها ، انتظارات و غیره سوال کنید.
• در زمینه تخیل ، آگاهی شهروندان را در مورد مشکلات زیست محیطی مطالعه کنید ، از آنها بخواهید که آنها را از نقشه منطقه زیست توده چه می دانند و آیا آنها مایل به همکاری با این طرح هستند و چرا؟
سرانجام ، در زمینه ادغام ، ما دانش را از سه زیر سیستم یا جبهه جمع آوری کردیم و مشکلات موجود در پیشبرد طرح منطقه زیست توده را خلاصه کردیم.
شکل 10 تعامل دانش صریح و ضمنی
شکل 11 نمونه ای از استفاده از i سیستم
هوشمندی
ما یک مدل تجارت کمپوست با کیفیت بالا را به دست آوردیم که در شکل 12 نشان داده شده است ، اما دریافتیم که هیچ تجزیه و تحلیل کیفی برای تخمین اثرات این فعالیت بر روی محیط و اقتصاد منطقه ای وجود ندارد و تحقیقات کمی در مورد کیفیت کمپوست و مواد تشکیل دهنده وجود داشته است. ما تصمیم گرفتیم دانشهای علمی را از محققان دانشگاه ها و مقامات دولتی دفتر منطقه جمع آوری کنیم که افراد اصلی در ارتقاء این مشاغل بودند.
نظرات محققان به شرح زیر خلاصه می شود:
• محققان می توانند روشهایی را برای ارزیابی کیفیت کمپوست یا تکنیک های تولید اتانول و غیره ارائه دهند.
• با این حال ، در حال حاضر ، آنها نمی توانند داده های علمی کافی در مورد اثرات زیست محیطی یا اثرات اقتصادی ارائه دهند.
• آنها فقدان مدیریت کل برنامه را احساس می کنند.
از طرف دیگر ، نظرات مقامات بدین شرح است:
• مقامات شهرداری به دلیل عدم تحقیق علمی نمی توانند اطلاعات کافی را در مورد شایستگی برنامه منطقه زیست توده ارائه دهند.
• طبق قانون آنها موظفند جمع آوری زباله را به معامله گران خاص واگذار کنند.
• آنها برای موفقیت در پروژه زیست توده به عنوان یک تجارت ، ضرورت احداث تأسیساتی را که نیازمند بودجه فراوان و گسترش فعالیت در خارج از شهر است، احساس می کنند.
شکل 12 مدل تجارت کمپوست با کیفیت بالا
مشارکت
مقامات شهرداری ما را با معامله گر ، برخی گروه های مدنی و کشاورزان آشنا کردند که می توانند محور ارتقاء طرح منطقه زیست توده باشند. ما تصمیم گرفتیم تا با آنها مصاحبه کنیم تا از فعالیت فعلی ، نارضایتی ها یا انتظارات در پیشبرد این طرح مطلع شویم. این اعضای گروه شامل یک تولیدکننده بازیافت ، خرده فروشان (مجمع شورای ارتباط با سوپر مارکت ها ، یک انجمن تعاونی کشاورزی) ، برخی از رستوران داران و برخی گروه های مدنی از جمله یک کنسرسیوم زنان بود که قدرتمندترین تبلیغ کننده این طرح بود. آنها قبلاً طرحی از گردش مواد غذایی و بازیافت منابع را تهیه کرده بودند که در شکل 13 نشان داده شده است.
شکل 13 طرح گردش مواد غذایی و بازیافت منابع
نظرات شامل موارد زیر است:
• آنها قصد داشتند از طریق این فعالیت ، برنامه را ترویج کنند و به منطقه کمک کنند ، اما احساس کردند که تاثیر اقتصادی هنوز اندک است.
• آنها معتقد بودند که مقامات شهرداری باید این فعالیت را به طور گسترده تر برای شهروندان تبلیغ کنند.
آنها موانع استفاده از زیست توده را به شرح زیر ذکر کردند:
- تعداد کاربران (کشاورزان) کمپوست کم است زیرا تضمین کیفیت کافی نیست و استاندارد ایمنی برقرار نشده است.
- تعداد افراد و گروههای شرکت کننده در این فعالیت اندک است ، علاوه بر این ، همکاری تاجران به خوبی پیش نمی رود.
- منافع شهروندان مشخص نیست. فعالیت فعلی توسط داوطلبان پشتیبانی می شود.
تخیل
به جای استفاده از ایده های خود ، سعی کردیم با ارسال پرسشنامه به 2000 نفر از شهروندان (با میزان پاسخگویی 42٪) نظرات و خواسته های شهروندان را بدست آوریم. با استفاده از سازماندهی روشهایی برای نظرات ، نظرات آنها را به شرح زیر خلاصه می کنیم:
• اکثر شهروندان اهمیت این طرح را تائید کردند و مایل به همکاری برای ایجاد منطقه زیست توده بودند.
• با این حال ، آنها فکر می کردند که لازم است مدل های تجاری خاصی ایجاد شود که می تواند افراد زیادی را برای شروع مشاغل مرتبط با محیط زیست ترغیب کند.
• آنها از مقامات شهرداری درخواست کردند که با یک برنامه آموزشی ، اطلاعات را افشا کرده و در عین حال سعی کنند از دولت مرکزی حمایت کنند.
• آنها معتقد بودند که مشارکت ساکنان برای موفقیت در طرح منطقه زیست توده ضروری و مهم است. اما آنها درخواست کردند که در مورد اهداف و هدف عملکرد ، اجماع حاصل شود.
آنها تصور می کردند که مشکلات اساسی تر ایمنی مواد غذایی ، کاهش میزان استغنای مواد غذایی و غیره است. لازم است در رابطه با برنامه منطقه زیست توده به مسائل مربوط به مواد غذایی توجه شود.
ادغام
خلاصه ای از تحقیقات فوق در زیر ارائه شده است:
• شهروندان جزئیات طرح منطقه زیست توده را نمی دانند ، اما آنها مایل به همکاری با این طرح هستند.
• شرکت ها از منظر سهم منطقه ای همکاری می کنند ، اما به دلیل مبهم بودن اثر اقتصادی از ایجاد مشاغل دریغ می کنند.
• مقامات شهرداری محدودیت های قانونی یا اثرات اقتصادی را جدی می دانند ، و بنابراین از فشار جدی برای اجرای این طرح دریغ می کنند.
دانشمندان دانش عمومی برای تولید کمپوست با کیفیت بالا را دارا هستند. با این حال اثرات زیست محیطی همچنان در حال بررسی است.
طبق این خلاصه می توانیم مسائل زیر را شناسایی کنیم:
• فقدان مبنای علمی در مورد اثرات اقتصادی و زیست محیطی.
• فقدان مدلهای تجاری یا روشهای مدیریتی.
خود ارزیابی
در هوشمندی ، ما می توانیم از تجزیه و تحلیل سیستم ها (بهینه سازی یا شبیه سازی ، تجزیه و تحلیل سناریو و غیره) یا مدیریت تحقیق (یا مدیریت فناوری) برای به دست آوردن دانش قابل اعتماد استفاده کنیم. این موارد در تحقیقات آینده بررسی خواهند شد. در این رابطه ما نمی توانیم بگوییم که از توانایی اطلاعاتی خود در حد توان استفاده کرده ایم. اما در یک شرایط محدود ، ما از هوش خود به طور قابل توجهی استفاده کرده ایم. ما نظرات محققان و مسئولان را بدون هیچ گونه تلاشی برای نشان دادن نقض استفاده کردیم. این بدان معنی است که ما از اصل تحریف پیروی نکردیم.
در مشارکت، تقریباً با همه افرادی که قبلاً در سیستم گردش مواد غذایی و بازیافت منابع شرکت کرده بودند ، مصاحبه کردیم. اما برای یافتن عقاید در بین افراد مرتبط ، هیچ روش دیگری از سیستم را امتحان نکردیم. این بدان معنی است که ما کاملاً از پلورالیسم نرم و اصل ظهور پیروی نکردیم.
در تخیل ، ما پرسشنامه نظرسنجی را برای 2000 شهروند اجرا کردیم. ما از آنها درخواست کردیم نه تنها سؤالاتی را آماده کنند بلکه نظرات خودشان را نیز ارائه دهند. مورد اخیر شامل عقاید مبتنی بر تفکر کل نگرانه خود در مورد مشکلات محیطی است. در حالی که ما خودمان فقط هنگام جمع بندی نظرات افراد مربوطه ، به طور جامع به مسئله فکر می کنیم. علاوه بر این ، ما با استفاده از سیستم های چندرسانه ای وضعیت طرح فعلی را برای شهروندان توضیح ندادیم.
خود ارزیابی ما از این تحقیق می تواند مانند جدول 2 خلاصه شودکه بسیار مهم است زیرا می تواند در پروژه بعدی منعکس شود. به عنوان مثال، ما می توانیم برای ساختن یک مدل تجاری همانطور که در شکل 14 نشان داده شده است ، با i سیستم به برنامه تحقیق بعدی برویم.
نتیجه گیری اظهارات
در این مقاله نظریه سیستمهای ایجاد دانش ارائه شده است که از سه بخش اساسی تشکیل شده است: سیستم ایجاد دانش ، الگو ساختار-نمایندگی-عمل و عینیت گرایی تکاملی-سازنده. بخش اول مدل جمع آوری و ترکیب دانش است ، بخش دوم مربوط به توانایی های لازم هنگام جمع آوری دانش در ابعاد فردی یا جبهه های فردی است و بخش سوم مجموعه ای از اصول را برای توجیه دانش جمع آوری کرده و ترکیب می کند. ویژگی های اصلی این نظریه عبارت است از: تلفیق الگوی هدفمندی و الگوی هدفمند بودن ، تعامل دانش صریح و دانش ضمنی و مشارکت هماهنگ کنندگان دانش.
جدول 2 برگه درجه بندی خود ارزیابی
شکل 14 یک طرح تحقیقاتی برای ایجاد یک مدل تجاری زیست محیطی
این تئوری برای بررسی مشکلات یا موانع در پیشبرد طرح منطقه زیست توده استفاده شده است که در جدول 2 خلاصه شد ،تنها یک پرسشنامه برای ایجاد دانش موجه کافی نیست ، اگرچه نمایندگی های جمع آوری دانش به اندازه کافی نشان داده شدند. اصل ابطال گرایی/تحریف در تئوری امکان آزمایش های بحث انتقادی را فراهم می آورد که منجر به توافق بین ذهنی در مورد اعتبار دانش به دست آمده در مواردی می شود که انجام تست های تحریف علمی به سختی انجام می شود. ما باید افراد یا اعاملان مربوطه را جمع کرده و با استفاده از سیستم های چندرسانه ای و برخی روش های سیستم های نرم افزاری ، نتایج را برای آنها توضیح دهیم. سپس ممکن است بحث عمیق تر شود ، ممکن است دانش جدید پدید آمده و توجیهی حاصل شود. اما تأیید این دانش به دست آمده در مطالعات آتی انجام می شود.
در این مقاله به این نتیجه دست یافتیم که باید افراد با استعدادی را به نام هماهنگ کننده دانش پرورش دهیم. چگونه می توان چنین افرادی را پرورش داد؟ یکی از پاسخ ها این است که ما باید علم دانش را ایجاد کنیم ، دانشجویان جوان مربوط به این را رشته تربیت کنیم و با انجام این کار یادگیری را ترغیب کنیم. با این حال ، در مرحله فعلی ، علم دانش بیشتر یک موضوع علمی محور میان رشته ای است تا یک علم معمول. ما معتقدیم که هدف آن ساماندهی و پردازش اطلاعات وابسته به انسان و بازگرداندن این اطلاعات به جامعه با ارزش افزوده است. دستورالعمل اصلی علم دانش ایجاد ارزش جدیدی به نام دانش است که نیروی محرک جامعه است. از آنجا که پیشرفت جامعه با فن آوری پشتیبانی می شود، علم دانش باید به عنوان هماهنگ کننده نوآوری های اجتماعی و فناوری عمل کند. به منظور تحقق اهداف خود که در بالا ذکر شد ، علم دانش باید تحقیقات خود را بر مشاهده و الگوسازی فرآیندهای واقعی انجام رسالت خود و همچنین ایجاد روشهایی برای دستیابی به اهداف خود متمرکز کند. این روش ها می توانند عمدتاً از طریق استفاده از فناوری اطلاعات / روشهای خلاقانه (روشهای کشف دانش ، روشهای پشتیبانی از ایجاد ، مهندسی دانش ، علوم شناختی و غیره) ، کاربرد علم تجارت / تئوریهای سازمانی (کاربردهای عملی دانش ضمنی ، مدیریت فناوری ، نظریه نوآوری و غیره) و کاربرد تئوری علوم / سیستم های ریاضی (تفکر سیستم ها ، اصل ظهور ، معرفت شناسی و غیره) توسعه یابند. با این وجود ادغام زمینه های فوق و ایجاد سیستم جدید دانشگاهی مستلزم صرف زمان می باشد. ما ابتدا باید ادغام آنها را در استفاده عملی (پروژه های حل مسئله) ، جمع آوری نتایج واقعی و سپس ایجاد علم دانش انجام دهیم. سرانجام ما معتقدیم که مفاهیم و دستورالعمل های علم دانش ، پیچیدگی و انعطاف پذیری را در علم سیستم ها ادغام می کند.