ترجمه مقاله بیان و تعبیر مبتنی بر قاعده در قانون کپی رایت
در واقع ساتکو از اظهار این ادعا خودداری کرد که کاتالوگ قطعات به دلیلی بدیهی گردآوری است زیرا چنین ادعایی موجب میشد عناصر متمایز آن – شمارههای بخش به صورت فردی – حفاظت نشود. با این حال، برخلاف او، قاضی روث گفت که (451) کاتالوگ قطعات ساتکو گردآوری (تالیف) است زیرا سیستم شمارهگذاری آن بُعد غیرادبی متنی است که به طور کل ارزش بیانی به متن میدهد. بنابراین رأی به نفع ساکتو براساس رأی دیوان عالی در Feist و همچنین براساس خود قانون کپی رایت لازم بود.
اگرجه نظر درباره انتخاب، هماهنگی، و سازماندهی غالبا تنها عنصر اصلی است که مولف یک مجموعه در آنها دخیل است، با این وجود مجموعهها (گردآوری) مشمول حفاظت کپیرایت هستند. وقتی نظرات مولف در بخش خاصی از اطلاعات اعمال میشود – حتی اگر این بکارگیری سیستماتیک یا مکانیکی باشد، به عنوان نظراتی که از نظر متنی به شکل یک مجموعه درآمدهاند قابل حفاظت هستند. قاضی روث نشان داد که از نظر او ارتباط بدیهی بین Feist و پرونده ساکتو وجود دارد: اگر مجموعهها تحت (قانون) کپی رایت قرار میگیرند چون بُعد غیرمتنی آنها در اصل به مولف تعلق دارد، در اینصورت باید کارهای مبتنی بر قاعده مثل کار ساکتو نیز مشمول آن باشد، که ممکن است فاقد هرگونه ارزش بیانی در سطح متنی درباره شماره قسمت به صورت فردی باشد، اما همگی قصد و انتخاب مولف در سطح غیرمتنی فرآیند کدگذاری و قواعد شمارهگذاری آن را بیان کردهاند.68
D. آمریکن دنتال
این نتیجهگیری با موضع Sevent Circuit در مورد American Dental مطابقت داشت. قانون ADA درباره روشهای دندانپزشکی و فهرست علایم به شکل عددی در طبقهبندی روشهای دندانپزشکی آن آمده است؛ پرسش اصلی، از نظر قاضی ایستربوک، این بود که آیا برنامه اساسی بیانی است.69 اگر بیانی بود، در اینصورت دیگر مهم نیست که متن ادبی کار پس از آن ایجاد شده است یا نه. (452) قاضی ایستربروک و قاضی روث موافق بودند که "خلاقیت بیان را میرساند حتی بعد از اینکه طرح اساسی تعبیه شده باشد."70
هم چنین قاضی روث گفت که "کار" مجموعه کپیرایت شده نبوده است71، گرجه در اصل از نظر ارزش بیانی شبیه گردآوری (یا تالیف) است، اما تحت Feist، براساس طبقهبندی بود یعنی انتخاب، هماهنگی و سازماندهی اطلاعات. اما قاضی ایستربروک قانون ADA را "ردهبندی" نامید.72 تست اصل بودن در مورد رده بندی این است که آیا طرح بیانی است، که تا حدی میتوان به این پرسش تقلیل داد که آیا میتوانست به صورت دیگری انجام گیرد: "ممکن است چندین بیوگرافی از زندگی یک نفر وجود داشته باشد که در عین حال به یک میزان اصل هم هستند، و چندین رده بندی از یک حوزه دانش میتواند وجود داشته باشد."73
چیزی که طرح طبقهبندی ADA اصل میساخت این بود که مولف آن را ایجاد کرده بود و بوسیله ساختار ذاتی موضوع اعمال نشده بود. قاضی ایستربوک نوشت "میتوان پروانهها را براساس رنگ، یا شکل بالهایشان، یا تغذیه یا عادات زاد و ولد، یا محل زندگی، یا ویژگیهای لارو، یا توالی DNA آنها گروهبندی کرد، (453) هر طرح طبقهبندی را میتوان به چند طریق بیان کرد."74 همین طور، "روشهای دندانپزشکی را میتتوان براساس پیچیدگی، یا براساس ابزارهای لازم برای انجام کار، یا براساس قسمتهای مربوط به دهان، یا بیهوشی بکار رفته، یا هر روش دیگری طبقه بندی کرد."75
براساس ادعای کپیریات ساکتو، مسئله این بود که آیا خط تولید را میتوان به صورت دیگری طبقهبندی کرد. قاضی روث از بکارگیری واژه "ردهبندی" به دلیل خوبی اجتناب کرد زیرا قاضی بیکر در نظر موافق خود، بحث بهتری در اینباره عنوان کرده بود؛ با کنار گذاشتن تفاوتهای بی اهمیت، ظاهراً فقط یک راه درست برای اینکار وجود داشت. به گفته قاضی ساکتو، فرآیند فکری ورای سیستم شمارهگذاری ساکتو چیزی بیش از این بود که "جنس پیچ X با Y یکی است، اما جنسی متفاوت از Z دارد؛ طول پیچ A با پیچ B برابر است زیرا C بلندتر از پیچ D است".76 طرح طبقهبندی "براساس استانداردهای صنعتی، ترجیح مشتری، یا مشخصات خود پیچ مورد نظر بود. بنابراین دکترین در مفهوم انصاف این دیدگاه را رد میکند که اصل بودن لازم و بایسته در انتخاب ساکتور در مورد مشخصات و مقادیر برای مشمولیت حفاظت کپیرایت وجود دارد." 77
- تمایز ر دهبندیها از سیستمها. (454) حتی اگر طرح طبقه بندی اصل باشد، چون احتمالا در American Dental وجود داشت، باید این سوال را بپرسیم که آیا به عنوان یک کار تالیفی قابل حفاظت است یا برعکس، آیا به عنوان یک فرآیند، روش، سیستم یا متد کار قابل حفاظت نیست زیرا تحت قاعده بیکر و سلدن (Baker v. Selden) قرار میگیرد.78 تصویب طبقهبندیهای بخش 102(b) در جهت واژه "رده بندی" به قاضی ایستربروک کمک کرد تا از هر گونه فحوایی مبتنی بر اینکه کار ADA بیشتر کاربردی است تا بیانی، اجتناب کند. او پرسید "سیستم خواند یک کد به چه معنی است" این رده بندی همراه با دستورات استفاده نیست، گویی کد (Code) دستور کاری برای ظرفی جدید است ... کد یک ردهبندی است که ممکن است استفادههای زیادی داشته باشد. این استفادهها ممکن است شامل سیستمها باشد یا نباشد؛ کد شامل نیست."80 منطق او این بود که "رده بندی راهی برای توصیف آیتمها در بدنه دانش یا کار است؛ و مجموعه یا گردآوری نکات و تکههای واقعیت نیست."81
مشکل این منطق این است که رده بندیها به اندازهای که محصول روشی تجربی و علمی طبقه بندی هستند، در آن حد نظرات آزاد درباره طبیعت یا جامعه نیستند.82 در گیاه شناسی و جانورشناسی، رده بندیها براساس هفت طبقه اجباری است: نوع، شاخه، رده، راسته، خانواده، سرده، و گونه.83 در این ردیف های رده بندی، دانشمند باید روابط تکاملی بین موجودات (یعنی سیر تکامل گونهها) و چارچوب طبقه بندی و اسامی تعیین شده در ردهبندی های گذشته را رعایت کند. (455) حتی اگر واژه "رده بندی" در مفهومی وسیع تر به عنوان علم طبقه بندی هر چیزی بکار رفته باشد، نه فقط گیاهان و حیوانات، به عنوان سیستم یا اساس قرار دادن قسمتها و بخش های واقعیت - مثلا جعبه مرتبی از پیچ ها و بست ها – در ترتیب مناسب عمل میکند.
سوای این اعتراض کلی، میتوان تمایز قاضی ایستربروک بین سیستم گدگذاری و کدی که درون سیستم بکار میرود، را زیر سوال برد. بویژه اگر کد به منظور استفاده در سیستم ثبت ایجاد شده باشد، همانگونه که صفحات دفتر کل سلدن (Selden) به منظور استفاده در سیستم ثبت داد و ستدها ایجاد شده بود.84 گرچه کد ADA همراه با دستور استفاده نبود، اما کارکرد کد باید برای هر کسی از آن برای کار ثبت دفتر کل استفاده میکند معلوم باشد. (شاید خود فرم بیمه دستوراتی را برای چگونگی استفاده از کد ارائه دهد).85 بعلاوه، احتمال روشهای مختلف برای کار ساخت کد به این معنی نیست که هر ساختار ویژهای نسبت به زمانی که راهکار دیگری وجود نداشته باشد، کمتر سیستماتیک است – و در نتیجه کمتر تحت (قاعده) بیکر و سلدن قرار دارد.
بعلاوه، توضیحات قاضی ایستربروک به طور کامل از متمایز بودن رده بندیها از سیستم پشتیبانی نمی کرد. مثلا او ادعا می کرد که کتاب مارون و بلوبوک (Maroon Book و Bluebook)(456) رده بندی های متفاوتی از استنادات حقوقی ارائه میدهند."87 در واقع، بلوبوک "سیستمی یکپارچه استناد"،88 است و هر دو کتاب راهنمای استناد بیشتر قواعدی برای ایجاد استنادات جدید و صحیح ارائه میدهند تا استنادات قدیمی. نمونه دیگر رده بندی سیستم عدد کلیدی وست (West Key Number System) بود "که به صورت فهرست جامعی از عناوین حقوقی" طراحی شده است.89 درست است که سیستم عدد کلیدی وست توصیفی درباره حقوق آمریکا به شکل عنوان است اما "ابزاری برای یافتن" نیز محسوب میشود، یعنی عنصر ادبی متد وست برای انجام تحقیقات در حقوق. چون سیستم عدد کلیدی وست به شکل متن تعبیه شده است، مجموعهای از دادههای خود تولید شده (شمارههای کلیدی) است و بُعد غیرادبی مجموعه قوانین وست درباره گزارشگران فدرال، منطقه ای و ایالتی نیز میباشد. کپیرایت به رقبا اجازه نمیدهد کل مجموعه شمارههای کلیدی را کپی کنند یا مجموعه قوانین رقیب خود را براساس عناوین وست بنویسند. با این حال، توصیه می شود وکلا از سیستم شمارههای کلیدی وست استفاده کنند حتی اگر در صورت نیاز به معنی کپی کردن باشد.
در نهایت، به نظر میرسد رویکرد قاضی ایستربروک در مورد "رده بندیها" تذکرات قاضی برادلی درباره محدودیتهای کپی رایت را در نظر نگرفته است. (457) تردید وجود دارد که یک متخصص گردآوری و مطالعه حشرات به خاطر اینکه موزهای با استفاده از رده بندی او نمایشگاهی از گونههای رده بندی شده پروانه ترتیب داده است، دلیلی برای شکایت از آن داشته باشد.90 زیرا رده بندی به عنوان سیستمی برای طبقه بندی محسوب میشود نه تعبیر (بیان) یک سیستم. "تعبیر" مولف نوشتهای است که رده بندی را توضیح داده است، نه خود رده بندی.91
- عناصر ضروری سیستم. رأی قاضی ایستربروک در آمریکن دنتال را میتوان با ساکتو وفق داد، گرچه منطق او از بیشتر از مخالفت قاضی روث حمایت میکند تا از نظر اکثریت قاضی آلیتو. این امر زمانی بارز است که واقعیتها در آمریکن دنتال با واقعیتهای بیکر و سلدن مقایسه میشود، موضوعی که هم آمریکن دنتال و هم ساکتو را تغذیه میکند. مسئله مربوط به ادعای تخلف سلدن این بود که بیکر نتوانسته بود از سیستمی که در رساله حسابداری سلدن توضیح داده شده بود به طریقی بدون کپی کردن فرمهای او استفاده کند. از سوی دیگر ADA اعتراضی به "هیچ دندانپزشک، هیچ بیمهگذار، و اصلا هیچ کس" 92 در مورد استفاده از شمارههای کد در فرمهای تهیه صورتحساب یا جای دیگری نداشت، که به معنی کپی ادبی آنها باشد. علت نارضایتی ورای دادخواهی ADA ناشی از انتشار نسخه تقلبی کد تحت عنوانی دیگر بود – یعنی کار تقلیدی غیرمجاز93 – که بر کاهش ارزش کد به عنوان هسته سیستم استاندارد تنظیم صورتحساب تاثیرگذار بود.
(458) بنابراین ادعای کپی رایت ساکتو با ادعای ADA در آمریکن دنتل تفاوت داشت. ADA اذعان داشت که حرفه دندانپزشکی، در هر حوزهای از آن، حق استفاده از سیستم شمارهگذاری آن را داشت، حتی اگر استفاده از آن به معنی کپی رایت اعداد باشد. برعکس، ساکتو در پی این بود که رقیب خود، کانبریج، را از کپی کردن شماره قطعات پیچ و بست بازدارد. بنابراین کانبریج یا هیج کس دیگری در جعل کاتالوگ قطعات ساکتو نفعی نداشت. نفع کانبریج در اینکار این بود که از شماره های استاندارد قطعه ساکتو، چه به صورت انفرادی یا متوالی - برای شناسایی آیتمهای مشخص شده با شماره به منظور فروش اجزای قابل تعویض بود.95
راه دیگری برای توصیف این مسئله وجود دارد. دکترین ادغام در قانون کپیرایت مسئلهای را طرح میکند که در برخی موقعیتها فقط یک راه برای بیان یک نظر وجود دارد. این دکترین به پازل ارتباط سطح ادبی و غیرادبی برمیگردد. بکارگیری دکترین ادغام برای دعوای ساکتو با توجه به (دعوای) بیکر و سلدن و انجام میگیرد. قواعد شمارهگذاری ساکتو (459)تعبیه فرآیند کدگذاری بود – سیستم یا روش کار – و امکان استفاده از سیستم بدون کپی کردن جنبهای از بیان یا تعبیر ساکتو وجود داشت، شماره های قطعه بوسیله سیستم ایجاد میشد.
زیرا قواعد شماره گذاری ساکتو فقط یک راه برای "بیان" شماره قطعه خاص فراهم کرده بود. شاید ساکتو مشمول کپی رایت برای کاری بوده است که فرآیند کدگذاری آن را توضیح میداد و شاید حتی مشمول کپی رایت برای کاری بود که فقط قواهد شمارهگذ اری را بیان میکرد ( اگرچه ممکن است چنین گفتهای به اندازهای بیانی نباشد که واجد شرایط کپی رایت باشد).
با این حال، این امر موجب نمیشود که براساس کپی رایت مانع استفاده مردم از فرآیند کدگذاری برای عوامل غیرساکاتو شود، همانطور که سلدن نمیتواند مردم ر ا از بکارگیری سیستم دفترداریاش بازدارد.
البته ممکن است این اعتراض طرح شود که کانبریج از قواعد شماره گذاری ساکتو استفاده نکرد، بلکه فقط شمارههای قطعه آن را کپی کرد. (460) با این حال، تفاوت بین این دو غیرمنطقی و ناچیز است زیرا استفاده از قواعد شماره گذاری ساکتو یا کپی رایت شمارههای قطعه آن دقیقاً یک چیز محسوب خواهد شد – عددی مشابه. دادگاه نمیتواند تعیین کند که آیا کانبریج به صورت مکانیسکی قواعد شماره گذاری را پیاده کرده است یا نه، و چندان مهم هم نیست که آیا قصد اینکار را داشته است یا نه. 99
II. مورد ویژه ادغام
از خیلیها شنیدهام که میگویند به من نظر بده. مهم نیست از چه کلماتی استفاده میکنید، و برخی نیز میگویند به من طرح بده، اجرایش مهم نیست. این افراد به اندازه کافی از نیرنگ و تزویر میدانند اما چیزی از هنر نمیدانند. نظرات را نمیتوان داد مگر با کلماتی دقیق و مناسب یا طرحی را نمیتوان بدون اجرای مناسب و دقیق داد [.]100
دکترین ادغام، که "مورد خاصی": از دوگانگی بیان – نظر شناخته شده است، به محدودیتهای بیان میپردازد به گونهای که ساکتو را شامل میشود اما طیف وسیعتری از موقعیتها را دربرمیگیرد که بیان نظرات مولف بیشتر با محدودیتهای ذاتی موضوع کار محدود میشود تا با فرمولهای از قبل موجود یا قاعدهای که مولف باید بکار گیرد. این دکترین حاکی از موقعیت حفاظت نشده فرمهای خالی سلدن بود. در واقع همانطور که (461) قاضی ریچارد پونسر اشاره کرد، "استناد استاندارد بیکر و سلدن میماند"102 زیرا روش سلدن با درک او از آن در صفحاتی ساده و بزرگتر ادغام شد.103
توجیه معمول این است که ادغام به این دلیل روی میدهد که تفکیک ابعاد ادبی و غیرادبی کار غیرممکن میشود. فرم بیان مولف در مفاد آن "ادغام میشود" و کپی رایت بیان و تعبیر براساس حق چاپ غیرمحفوظ خواهد بود. نظر من از لحاظ تاکید با توجیه معمول تفاوت دارد. منطق پذیرفته شده این است که اگر کپی رایت به شخص اول برای بیان نظرش داده میشد که فقط به یک طریق قابل بیان بود، در اینصورت حق چاپ غیرمحفوظ (همگانی) ضعیف میشد. تاکید من بر خود=بیانی است؛ وقتی فقط یک راه برای بیان نظری وجود دارد، فرم بیان از پیش بیشتر بوسیله محتوای کار تعیین میشود، تا با انتخاب آزادانه مولف.104
شاید دکترین ادغام برای کارهای ادبی به عنوان مورد خاصی از دوگانگی بیان-حقیقت بهتر توصیف شود، تا دوگانگی بیان – نظر، زیرا انتخاب منحصر به فرد مولف از کلمات یا اعداد خودش واقعیت و بازنمود یک چیز خواهد بود. در سال 2002، حوزه پنجم (Fifth Circuit) این نسخه مبتنی بر واقعیت از دکترین ادغام را در ویک و انجمن بینالمللی قانون ساختمان جنوب 105 بکار برد و رأی دارد که قانون ساخت و ساز شهرداری مشمول کپی رایت نیست، حتی اگر اساساً همان متن قانون مدل حفاظت شده تحت کپی رایت باشد. (462) دادگاه نوشت: "مجموعه قوانین تحت قانون کپی رایت "واقعیت مسلم" هستند؛ آنها بیان و تعبیر منحصر و غیرقابل تغییر "نظر" هستند که قانون محلی را تشکیل میدهند."106 ویک (Veeck) موردی نادر بود که در آنها دکترین ادغام برای کار ادبی بکار رفت تا مدعی الیه را از کپی کلمه به کلمه تبرئه کند.
مثال قابل توجه که شاید اولین مورد از بکارگیری دکترین ادغام به این طریق باشد، دعوای موریزی و شرکت پراکتر و گمبل 108 (Morrissey v. Procter & Gamble Co.) بود که در آن حوزه یکم (دادگاه پژوهش مرحله اول) (First Cicuit) رأی داد که مجموعه سادهای از قواعد برای شرط بندی در اسب دوانی به اندازهای ساده و پیش پا افتاده است که نمیتوان با عبارات و کلمات دیگری بیان کرد. 109 دغدغه مشابهی ورای مقرراتی است که ثبت کلمات و عبارت کوتاه مثل اسامی، عناوین، شعار را رد میکند و (463) احتمالاً در مورد شمارههای سریال ساکتور نیز صدق میکند.110 میتوان ادعا کرد که شمارهها "واقعیتی" درباره قطعات فهرست شده در کاتالوگ ساکتو است و در نتیجه به طریق دیگری امکان "بیان" آنها وجود نداشت. 111
با این حال، بیشتر دادگاهها از دکترین ادغام به عنوان حساب سرانگشتی (برآورد نظری) استفاده میکنند نه قاعدهای روشن و صریح، و تمایل دارند به جای حفاظت کلی، حوزه حفاظت را محدود سازند؛112 کپی رایت باقیمانده "ضعیفی" هنوز در برابر کپی کننده های ادبی و آنهایی که خود اعتراف میکنند قابل اعمال است.113 پارادکس این است که مفهوم ادغام را (464) حداقل از لحاظ تئوری میتوان برای توجیه کپی ادبی کارهای ادبیات تخیلی و هنری بکار برد. برای نوشته خلاقانهتر، ایده و بیان و تعبیر به صورت منحصری "ادغام میشود" زیرا فرم دیگری از (همان) کلمات معنای دیگری را انتقال خواهد داد.114 همینطور مجموعه متفاوتی از خطوط، اشکال و رنگها کار هنری را با بیان زیبایی متفاوتی تشکیل میدهند. کاربرد سهل انگارانه دکترین ادغام میتواند منجر به سیاستی شود که حفاظت از خلاقانهترین کارها را خوسرانه رد میکند؛ برعکس، این کارها دقیقا بیانی هستند زیرا هویت متمایز آنها از "واژگان مناسب و دقیقشان" یا "اجرای مناسب دقیقشان" جدا شدنی نیست.115
مسئله شبیه به کارهای هنری تجسمی است، اگرچه که عیناً همان نیست، که هدف هنرمند ترسیم دقیق و عینی چیزی مصونی یا دست ساخته بشر (مصنوعی) است، و محدودیت مشخصه چیزی است که رسم میشود.116
(465) تا جایی که هنرمند دقت تقلیدی مقدم بر خود-بیانی آزاد میگیرد، تندیس و تصویر با موضوعاش "ادغام" خواهد شد.117 رای مثال، مجسمه ایدهآل جعبه بریلو دقیقاً شبیه به جعبه بریلو خواهد بود.118 وقتی تندیس کاملاً دقیق است، از چیزی که نشان میدهد غیرقابل تفکیک است، هنر ساخت چشم فریب (واقعنما) در هنر سنتی و "شبیهسازی" یا "واقعیت مجازی" در هنر پست مدرن است.119 اگر قرار بود دکترین ادغام بدون تمایزی در هنرهای بصری بکار رود، چنین کارهایی، شامل بسیاری از عکسها و کارهای فوتورئالیسم، مشمول حفاظت کپی رایت نمیشد، که اصلاً اینگونه نیست، گرچه این مورد وجود دارد که کارهای تصویری، گرافیک و مجسمهسازی بسیار واقعگرای ممکن است چندان بیش از کپی ادبی قابل حفاظت نباشد.120
A. Kregos
بار دیگر رأی قاضی آلیتو در ساکتو مرزهای اعمال شده بر مالکیت کپی را رایت با گیر افتادن میان دو گزینه قاعده-محوری و کاربردی بودن منعکس کرد. از یک سو، شمارههای قطعه ساکتور با (466) با قواعد شماره گذاری ایجاد شدند که تمایزی اندک با مولفان موجب میشد یا اصلا تمایزی موجب نمیشد. از سوی دیگر، قواهد شمارهگذاری خودشان با الزامات نسبی فرآیند کدگذاری تعین شده بودند. تایید این حدود از سوی قاضی آلیتو درباره کپی رایت رأی قاضی برادلی در بیکر و سلدن را که مربوط به صدو بیست و پنج سال قبل بود، بازتاب کرد و بسط داد.121. آیا راه دیگری وجود داشت؟ در واقع بله وجود داشت. رویکرد متفاوتی در سال 1991 توسط قاضی جان نیومن در دعوذای کرگوس و آسوشیتدپرس اتخاذ شد.122 در کرگوس، حوزه دوم به شیوهی مبتکرانه خود شروع به بررسی احتمال گسترش مفهوم گردآوری (و تالیف) کرده بود به گونهای که کارهای مبتنی بر قانون را در برابر چالش دکترینی که از بیکر (Baker) پدید آمده بود، مصون میساخت.123
موضوع کروگوس کپی رایتی بود که برای فرم گویپرانی بیسبال ادعا شده بود، که برگ امتیاز خالی بود و جاهایی داشت که کرگوس میتوانست دادههای نه دسته آمار طبقه بندی شده مربوط به گویاندازهای دو طرف را در بازی آتی وارد کند.124 قرار بود برگ امتیاز بعد از پر شدن به پیش بینی نتیجه مسابقه روز کمک کند. البته این واقعیتها یادآور شبح بیکر و سلدن بود، و دفاع بدیهی آسوشیتدپرس این بود که کپیرایت کرگوس با دکترین ادغام و قاعده فرم خالی منتفی بوده است.125 بویژه فرم خالی پرتاب گوی عنصری ادبی در سیستم کرگوس برای انتخاب برنده بازیهای بیسبال بود، درست مثل روشی ثبت حسابها (در دفتر کل). چون سیستم بدون استفاده فرم قابل استفاده نبود، کپی رایت در مورد فرم کپی رایت غیرمجاز سیستم نیز محسوب میشد.
در ابتدا تعجب از نظر قاضی نیومن (467) به این خاطر بود که او این ادعا را پذیرفته بود که فرم خالی در واقع گردآوری دادهها بوده است.126 به عبارت دیگر واژه "گردآوری" فقط استعارهای برای بیان قاعده محور در برگه امتیاز نبود، بلکه در واقع خود برگه امتیاز بود. این بحث موجب شد این دعوا را تحت سایه بیکر بودن خارج کرد. اگر کرگوس بعد از پر کردن جاهای خالی میگفت که برگه امتیاز گردآوری داده بوده است کش دادن و غلو به حساب میآمد، گرچه در آن نقطه، حداقل ترتیبی از ارقام در یک صفحه بود. با این حال، حوزه دوم اخیراً چنین ادعایی را در (دعوای) شرکت اطلاعات مالی و شرکت خدمات سرمایهگذار مودی رد کرد.
فرمها در این دعوا "کارتهای ضمانت روزانه" بود، ایندکس کارتهایی که با پنج جای خالی برای پر کردن اطلاعات درباره بازپرداخت اوراق قرضه شهرداری. دادگاه نوشت "محققان باید در هر کارت پنج مورد را پر میکردند، نه کم نه زیاد." 128 چون محققان "کارمندانی بودند که مهارت خاصی نداشتند و فاقد قدرت تصمیمگیری در کارشان بودند،" 129 کارتهایی که پر کردند به عنوان مجموعه گردآوری قابل حفاظت نبود. اگر "کارت ضمانت روزانه" با پنج فاکتور داده مشمول حفاظت نبودند، شاید انتظار می رفت که برگه امتیاز بیسبال با نه جای خالی نیز کمتر از آن مشمول حفاظت باشد.
قاضی نیومن با رأی خود به مقیاسها به نفع کروگوس اشاره کرد تا از این خوانش از دعوای اطلاعات مالی صرفنظر کند.130 با این حال، دادگاه علاوه بر اینکه برگه امتیاز را (468) گردآوری نامید، باید به پرسش بسیار مهم درباره اینکه چه کاری کپی رایت محسوب میشود، و مهم تر از آن، به این پرسش که مولف چه چیزی بیان کرده است، پاسخ میداد. برای تصمیم در مورد اینکه آیا دکترین ادغام اعمال میشود یا نه، حوزه دوم ابتدا باید تعیین میکرد که چه چیز با چه چیزی ادغام شده است. هر چه فاصله بین "نظریه" و "بیان گسترده تر باشد، شانس دوام کپیرایت کروگوس بیشتر خواهد بود. او باید نظریه را به طور کاملا کلی تعریف میکرد و بیان را به صورت کاملا خاص تعریف میکرد، و آسوشیتدپرس باید عکس آن را انجام میداد.
بویژه، همانند دعوای ساکتو، مبارزه بر سر این بود که مرز بین نظر و بیان کجاست، و اساس قاعده منتج به کدام سمت خط خواهد شد. بعلاوه، کروگوس باید نشان میداد که برکه امتیازش صرفاً عنصری ادبی از سیستم نیست، همانطور که ترتیب خطوط و ستونها در بیکر نیز اینگونه نبود. بالاخره، او باید نشان میداد که نه (9) ردهای که انتخاب کرده است به طور کامل براساس هدف استفاده از کار وی از پیش تعیین نشدهاند – یعنی بیش از یک راه برای چارچوب بندی نتیجه برگه امتیاز پیش بینی وجود داشت و مولفان دیگر میتوانستند انتخاب خلاقانه متفاوتی داشته باشند.
آسوشیتدپرش ادعا کرد که برگههای امتیاز کرگوس دقیقاً شبیه به صفحات خالی دفترکل (حساب) سلدن هستند.131 تا جایی که محدودیتهای کار باعث میشد طرح آنها اجتنابناپذیر یا تقریبا اجتنابناپذیر باشد، نسخه بایسته (گریزناپذیر) دکترین ادغام مانع حفاظت کپی رایت میشد. حتی اگر کرگوس میتوانست همان پیشبینی را داشته باشد، بازهم باید به دکترین دغام جواب میداد (469) زیرا اساس قاعده او براساس دعوای بیکر و سلدن، هنوز "سیستم" بود و راه دیگری برای بیان آن سیستم وجود داشت مگر از طریق برگه امتیاز که این نه رده را شامل شود.
کرگوس جواب داد اگرچه این برگههای امتیاز برای شرط بندی در ورزش مفیدند، آگاهیبخش و سرگرمکننده نیز هستند، مثل عناوین خبری دیگر در صفحات ورزشی. گرچه ممکن است دلیل چندانی برای مطالعه برگههای امتیاز وجود نداشته باشد مگر اینکه فردی بخواهد برنده بازی بیسبال را پیش بینی کند (همانطور که دلیل چندانی وجود نداشت که در روشهای دندانپزشکی و فهرست علایم به کد ADA رجوع شود مگر اینکه کسی درخواست بیمه یا پرونده دندانپزشکی را پر کند)، این برگهها خودشان سیستمی را برای پیش بینی برنده تشکیل نمیدهند زیرا آنها در مورد انتخاب نه رده توضیحی (دستوری) به خواننده نمیدهند.132 بعلاوه، استدلال کرگوس این بود که او میتوانست اساس قاعده دیگری را انتخاب کند که همان پیشبینی را ایجاد کند، یا حداقل چنین امکانی از بین نرود. 133 مادامیکه بیش از یک راه برای پیش بینی وجود دارد، انحصاربخشی به کرگوس (470) در مورد سیستم انتخاب برنده از طریق کپی رایت درباره برگههای امتیازش بیش ازدادن حق انحصاری به مولف برای تالیف کاری دیگر، تناقضی با اصول کپیرایت نخواهد داشت.
B. کار تالیف چیست
در پرونده کرگوس بحث بین قاضی نیومن و قاضی سوئیت (از نظر اختلاف نظر) بر سر اینکه آیا برگه امتیاز قابل حفاظت است یا نه – یعنی آیا نظر کرگوس با بیانش ادغام شده است یا نه – همان روندی را پیش گرفت که قاضی آلیتو و قاضی روث بیش از یک دهه بعد در ساکتو در پیش گرفتند، اگرچه نقش برنده و بازنده در حوزه دوم عکس حوزه سوم میشد. مشکل این تصمیمات این نبود که نتایج برحسب دکترین غیرقطعی بودند، به طوریکه در پروندههای بسته وجود دارد، بلکه مشکل این بود که مناقشات بین قاضی موافق و قاضی مخالف هم در کرگوس و هم در ساتکو از مفهوم هر مولفی درباره کار تالیف خیلی فاصله گرفته بود.
همه وکلا و قضات وقتی برای مدعی کپی رایت دلیل میآوردند، در دو دعوا کاری را کردند که وکلا در مورد متن آموخته بودند: آنها تفاسیر مفصل یا کوتاه درباره معنا پیشنهاد کردند. کار مورد نظر روی میز بازپرسی گذاشته شد، گویی رأی قضایی از نظر ارزش مقدماتی تشریح میشود، و کار استخراج رأی دادگاه بود. در تجزیه و تحلیل حقوقی، تفسیر گستردهی رأی دادگاه یعنی دعوای ماقبل بسیاری از دعاوی احتمالی آینده را پوشش خواهد داد، در حالیکه تفسیر کوتاه یعنی برای چند دعوا یا شاید هیچ دعوایی صدق خواهد کرد. محدودترین رأی (دادگاه)، که کاملا ویژه دعواست، واقعیتهای دعوای قبل را با قاعده آن "ادغام" میکند؛ دعوا نوادهای نخواهد داشت زیرا منحصر است.
کپی رایت کار تالیفی شبیه به رأی دادن در مورد یک دعوا (پرونده) است. کپی رایت، همانند رأی دادگاه، ممکن است گسترده یا محدود باشد. شاکی در دعوای تخلف سعی میکند "رأی دادگاه" را به اندازه کافی برای کارش وسیع سازد تا حوزه کپی رایت آن تا حد ممکن کارهای مشابه و احتمالا تجاوز (به حق مولف) زیادی را دربرگیرد، و به اندازهای گسترده نباشد که عناصر کپی شده منتج به سمت "نظر" – یا حق مالکیت عمومی – خط شوند.
پاورقی
67. "قاعده گسترده محدود کننده بیان به عناصر ادبی کار در اصل حفاظت از گردآوریها (مجموعه تالیفی) را رد میکند، بدون اینکه براساس شرط صریحی درباره وضعیت کپی رایت باشد که به حفاظت از چنین کارهایی اشاره د ارد." ساتکو، 390، f.3d در 297 (استناد به CCC Info. Servs. V. Maclean Hunter Mkt. Reports.Inc.، 44 F.3d 61 (2d Cir. 1994)).
68. همان در 297.
69. Am. Dental Ass'n v. Delta Dental Plans Ass'n, 126 F.3d 977, 981 (حوزه هفتم، 1997).
70. همان، در 979.
71. "توجه داشته باشید که استدلال ما این نیست که کد (Code) گردآوری تحت پوشش 17 U.S.C. § 103 است. فقط در صورتی میتواند گردآوری باشد که عناصر آن به صورت مستقل وجود داشته باشد و ADA فقط آنها را مرتب کرده باشد." همان، در 980. اگرچه روشهای دندانپزشکی طبقه بندی شده در کد ADA مستقل از کد وجود دارند، قاضی ایستربوک به حق بود که ردهها و توضیحات آنها مستقل از هم وجود ندارند. همینطور، کاتالوگ قطعات ساتکو گردآوری پیچ و بست نبود، بلکه کار تالیفی بود که توضیحات عددی برای فهرستی از پیچ و بستها را دربرمیگرفت.
با این حال، این تمایز رد این احتمال نیست که کاتالوگ ساکتو گردآوری شمارههای قطعات محسوب شود یا کد ADA گردآوری شمارههای ساختمان محسوب شود، همانطور که راهنمای تلفن در Feist گردآوری شمارهها تلفن بود (علیرغم اینکه فاقد اصلیت بود). رجوع کنید به Distrib. Group, Inc. Whatever It Takes Transmission & Parts, Inc., 402 F.3d 700, 710 n. (حوزه ششم، 2005) (فرض قاضی ایستربروک را زیرا سوال میبرد که "عناصر گردآوری باید به صورت مستقل از عمل گردآوری وجود داشته باشد"). شماره قطعات، شماره ساختمان، و شماره تلفن همه نوعی داده هستند که میتوان به عنوان گردآوری در برابر بازتولید غیرمجاز محافظت کرد.
72. Am. Dental, 126 F.3d، در 980.
73. همان در 979.
74. همان
75. همان
76. Southco, Inc. v. Kanebridge Corp., 390 F.3d 276, 289 (حوزه سوم، 2004) ؛ مقایسه شود با ATC, 402 F. ویرایش سوم در 707 ("تنها راه بیان پیش بینی که ممکن است حداکثر چهار نوع دیگر سیل رینک ایجاد شود این است که چهار شماره اختصاص داده نشود، تنها راه بیان این نظریه که قطعه جدید باید با سیل رینگ قرار گیرد نه با واشر، این است که قطعه با سیل رینک قرار داده شود.") رجوع کنید به نکته بالا 38.
77. 390 F.3d در 289 (بیکر، جی). دکترین بایستگی که در اصل قاضی یانوکویچ عنوان کرد، فقط در مفهوم متعارف برای کارهای داستانی صدق میکند. "در زبان فرانسه آنها بایسته (صحنه ضروری و لازم) نامیده میشود که باید تابع موقعیت معینی باشد." لئون آر. یانکوئیچ، در اصل در حقوق مالکیت فکری (معنی آن از دیدگاه ادبی و حقوقی)، 11 F.R.D. 457, 462 (1952). این واژ] بیشتر بعد از 1976 متداول شد، که حوزه دوم آن را در Reyher و کارگاه تلویزیون کودکان بکار برد، 533 F.2d 87, 92 (حوزه دوم، 1976). با این حال، دکترین در دعاوی اخیر بیشتر بسط داده شده است (مثل اینجا، در توافق قاضی بیکر در مورد ساتکو) تا ویژگیهای کاری که با ملاحظات کاربردی دیکته شده است، توصیف شود؛ از این لحاظ، این دکترین – که محدود به کارهای روایی نیست- همان ادغام است تحت نام دیگری.
78. کار تالیف، بدون توجه به فرمی که توصیف شده، توضیح داده شده، به تصویر کشیده شده، یا در چنین کاری تعبیه شده است، تحت قانون فعلی، هیچ نظر، فرآیند، روش، سیستم، متد کار، مفهوم، اصل یا کشفی را دربرنمیگیرد." 17 U.S.C. § 102(b)، (2006). این شرط قانون کپی رایت 1976 رأی بیکر را تدوین میکند.
79. Am. Dental, 126 F.3d در 980.
80. همان در 980.81.
81. همان در 980. قاضی ایستربروک گفت که "توصیف واقعی به ADA مربوط است، و تحت ترتیب دیگری قرار نمیگیرد که در زبان با "واقعیت" درباره روشهای دندانپزشکی تحمیل میشود." همان در 979. البته واقعیتهایی درباره روشهای دندانپزشکی وجود دارد که باید محدودیتهای قبل توجهی بر طبقه بندی ADA از آنها اعمال کرده باشد.
82. رجوع کنید مثلا به کنیث دی. بیلی، نوع شناسی و رده بندی ها: مقدمهای بر فنون طبقه بندی (1994).
83. رجوع کنید به دایرةالمعارف آنلاین بریتانیکا، رده بندی، http://www.search.eb.com/eb/article-9110579 (آخرین بازدید، 21 ژنویه 2009).
84. "هیچ کس کد ADA را به خاطر تفریح و خوشی نمیخواند؛ این کد برای استفاده برای کسب و کار طراحی شده است (برای ثبت سابقه دندانپزشکی بیماران یا بیمه) نه به منظور زیبایی." Am. Dental, 126 F.3d در 978. Ada فرم خالی برای گزارش خدمات دندانپزشکی در جهت برنامه دندانپزشکی بیمار منتشر کرد (سطر 29 "کد پروسدور" هست). علاوه بر خود فرمها، ADA "دستورات جامعی درباره فرم" در کتابچه دارای حق کپی رایت، واژگان فعلی دندانپزشکی – CDT، منتشر کرد که میتوان از این وب سایت سفارش داد: http://www.ada.org/prof/resources/topics/claimform.aspp (آخرین بازدید 21 ژانویه، 2009).
85. برخی شرکت های بیمه به طور خاص توضیح میدهند که سطر 29 چگونه پر شود: "از کد مناسب روش دندانپزشکی از روی نسخه فعلی کد روشهای دندانپزشکی و فهرست اسامی استفاده کنید." فرم مطالبه دندانپزشکی ADA، http://unchealthcare.org/sitet (روز "منابع انسانی" کلیک کنید؛ سپس هایپرلینک "مزایای کارکنان" را دنبال کنید؛ سپس "فرمهای مزیت کارکنان" را دنبال کنید، سپس "فرم مطالبه NC Flex: مراقبت دندانپزشکی" را بزنید) (آخرین بازدید 21 ژانویه 2009).
86. "وجود راههای مختلف برای طبقه بندی اطلاعات روش دندانپزشکی نباید گزینه ویژه کپی رایت را بیش از آنچه که وجود تعداد زیاد سیستمهای حسابداری سیستم ویژه سلدن را قابل حفاظت ساخت، قابل محافظت کند." Dennis S. Karjala، تمایز ثبت امتیاز و موضوع کپی رایت، 35 CoNN. L. REv. 439, 498، (2003).
87. Am. Dental, 126 F.3d در 979.
88. The Bluebook: سیستم یکپارچه استناد (بررسی حقوق کلمبیا آسن و همکارانش، ویرایش هجدهم، 2005) (تاکید صورت گرفته). همین طور، اولین جمله کتاب مارون (یعنی راهنمای استناد حقوقی شیکاگو) میگوید "مجموعه دستورالعملهای زیر سیستم ساده و موثری برای استناد در متون حقوقی فراهم میکند." Richard A. Posner خداحافظی با بلوبوک، 53 U. CHI. L. REV. 1343 ضمیمه. در 1353 (1986) (تاکید صورت گرفته) (نقل قول از راهنمای استناد حقوقی دانشگاه شیکاگو 7 ) (بررسی حقوق دانشگاه شیکاگو و همکاران، 1989). هم چنین بعد از دعوای آمریکن دنتال 1997، راهنمای استناد ALWD تحت عنوان سیستم حرفهای استناد. رجوع کنید به راهنمای نوشتار حقوقی داربی دیکنسون و آسن، راهنمای استناد ALWD؛ سیستم حرفه ای استناد (ویرایش سوم، 2006) (2000).
89. Am. Dental, 126 F.3d در 978.
90. تکثیر فصل یا موداری از مقاله تحقیقی یا کتاب درسی در صورتی نقض کپی رایت محسوب میشود که بدون اجازه ناشر انجام گیرد یا پیگرد کتابخانهای عموماً مجاز باشد مگر اینکه مشخصات و استناد مناسبی وجود داشته باشد. اگر محققی نسخه تغییر یافته از یک رده بندی را بدون استناد به مولف اصلی بکار برد، ممکن است اتهامش دزدی ادبی (آکادمیک) باشد نه نقض کپی رایت.
91. اگرچه بُعد غیرادبی هر مجموعهای گردآوری شده را تا حدی میتوان "رده بندی" نایمد، اما رده بندی از نظر متنی زمانی است که طرح طبقه بندی توضیح داده شده باشد، در حالیکه مجموعه گردآوری از نظر متنی تحقق نمییابد مگر طرح طبقه بندی برای سازماندهی بخشی ویژه از واقعیت ها بکار رود. این باعث میشود رده بندیها بیشتر توصیفی به نظر برسند، و مجموعه گردآوری بیشتر سیتماتیک به نظر برسد. به نظر میرسد حق تالیف یک مجموعه دو فاز متفاوت دارد: فاز تحلیلی که ردههای آن را مشخص میکند، و فاز کاربردی که واقعیتها را در ردهها قرار میدهد. (در واقع ممکن است این دو فاز دو "مولف" متفاوت داشته باشد). درباره دوگانگی استفاده – توضیح در بیکر، رجوع کنید به پاورقی 204 در پایین و متن مربوطه.
92. Am. Dental, 126 F.3d در 981.
93. همان. ("بخش 102(b) . . . اجاز کپی خود کد را به دلتا نمیدهد، یا اجازه توزیع مجموعهای از شمارههای تهیه صورتحساب را نمیدهد.") رجوع کنید به پاورقی 65 در بالا. در واقع قاضی ایستربروک تکثیر بیکر از فرمهای سلدن را بیشتر تکثیر غیرمجاز براساس کد توصیف کرد تا کپی کتاب سلدن. رجوع کنید به سامولسن، پاورقی 46، در بالا، در 193 (که بیکر را "ورود کننده دوم" مینامد که بر کار سلدن اتکا کرده است).
94. Am. Dental, 126 F.3d در 981. (" این واقعیت که دلتا بیشتر کد را بکار برد اما تغییراتی در انجام داد، دلیل اعتراضات ADA است، زیرا نسخه های تغییر یافته از طریق ارتباط متعارف پخش شد.") پروفسور سامولسون، که منتقد قاضی نظر ایستربروک در آمریکن دنتال بود، موافقت کرد که کد ADA به عنوان کد استاندارد تهیه صورتحساب طراحی شده بود. گرچه او نتیجه گیری متناقضی داشت و گفت که استانداردسازی تا حد زیادی بر حفاظت از کپی رایت سنگینی میکند و شاید حتی مانع آن میشود:
کدهای استاندارد صنعتی که توسط سازمانهایی مثل AMA و ADA اعلام شده است ممکن است تحت § 102(b) سیستم باشند. چنین کدها و ساختارهای اطلاعات سیستماتیک دیگری غیرقابل کپی رایت هستند . . . سیستماتیک کردن اطلاعات مزایای اجتماعی ناشی حاصل از همسانی ایجاد میکند و هزینههای اجتماعی چندسانی بالاست. چنین سیستمهای استانداردی غیرقابل کپیرایت هستند.
پاملا سامولسون، بحث کپی رایت در استانداردهای، 48 B.C. L. REV. 193, 214-15 (2007).
95. همان توضیح را میتوان درباره منظور مدعی الیه در شرکت پانتون و فریدمن (PantonInc. v. A.I. Friedman, Inc., 294 F. Supp. 545) (S.D.N.Y. 1968) بیان کرد، دعوایی که شاید به خاطر ساکتو به اشتباه رأی داده شده است. در پانتون، کار کتابچهای به شکل هفتاد و دو صفحه نمونه رنگی بود که به تصاویر سیستمی را برای تطبیق مرکبها نشان داده بوده بود. مدعی الیه پانتون (خیلی شبیه به کانبریج) جدول تبدیلی ارائه داده بود که فهرست شمارههای سریال در ستونهای موازی برای مرکبهای شاکی و مدعی الیه آمده بود. همان. در 553. دادگاه جدول تبدیل را به عنوان شاهدی بر کپی اشتباه به جای مرجع مجاز بین مشخصات عددی محصول در نظر گرفت. همان در 550.
96. قاضی آلیتو در رأی موافق با اکثریت خود بدون نام بردن بیکر و سلدن، رأی داد که ساکتو ارتباط دعوا با فرآیند کدگذاری را اعتراف کرده است و در نتیجه مشمول مطالبه کپی رایت در مورد قواعد شمارهگذاری نمیشود. رجوع کنید به ساکتو و کانبریج، 390 F.3d 276, 285 n.4 (حوزه سوم، 2004). با این حال، او گام بعدی را برنداشت، که من در اینجا بکارگیری دکترین ادغام عنوان میکنم با این توضیح که شمارههای قطعه ساکتو نیز به همان شکل مشمول حفاظت کپی رایت نشد زیرا شبیه به فرم خالی سلدن بودند – که جزء لازم سیستمی است که باید برای استفاده عموم ایجاد شود.
97. قاضی روث گفت که اگر قرار بود این محدودیت به صورت وسیع اعمال شود، جنی کاریگ یا هر رقیب دیگری میتوانست با نشان دادن اینکه تقسیمات سیستم وایت واچر طبق فرمولی از پیش تعیین شده است (براساس کالری هر اونس یا ملاحظات دیگر)، میتوانست سیستم شرط بندی براساس امتیاز وایت واچر برای رتبه بندی غذاها به خود اختصاص دهد. هم چنین بسیاری از مجموعههای گردآوری که میتوانستند از آستانه خلاقیت پایین Feist بگذرند اگر محصول قواعد از پیش تعیین شده بودند مشمول حفاظت نمیشدند.
ساکتو، 390 F.3dدر 297 (روث، مخالف). دقیقا، اما – به طوریکه حوزه یازدهم در انتشارات وارن در برابر شرکت دادههای میکروداس عنوان کرد، 1151509, 1516-17 F.3d (حوزه یازدهم، 1997) – این نتایج برآیند بخش 102(b) قانون کپیرایت هستند. هم چنین رجوع کنید به پاورقی 151. بعلاوه، دغدغه دوم بیش از حد تاکید شده است؛ مولف گردآوری همیشه میتواند مانع دیگران در بکارگیری قواعد کارش برای انتخاب، هماهنگی و سازماندهی با همان واقعیتهایی شود که همان کار را ایجاد میکنند، که برای بیشتر مقاصد باید به اندازه کافی حفاظتی باشد.
98. و در واقع مطرح شد، اما قاضی آلیتو فکر نمیکرد این کار توسط ساکتو برای دور زدن بیکر تفاوتی در نتیجه ایجاد کند. رجوع کنید به ساکتو و کانبریج، 258 F.3d 148, 152 (حوزه سوم، 2001).
99. به طور کلی تر این هم درست است.
اگر قرار بود سیستم کپی رایت حقوق کار غیرخلاقانه را تشخیص دهد، دادگاهها مملو از مناقشات مبنی بر مدرک دشوار میشد. دو طرف با کارهای بسیار مشابه تالیفی میآمدند و دادگاه میتوانست تعیین کند که کدامیک کپی دیگری است (تجاوز غیرمجاز به حقوق مولف) یا آیا هرگونه شباهت بین کارها ناشی از این واقعیت طبیعی اس که هر دو کار فاقد خلاقیت هستند.
داگلاس لیکمن (Douglas Lichtman)، کپی رایت به عنوان قانون شواهد، 52 DUKE L.J. 683, 686-87 (2003).
100. ویلیام بلک، مسافران شهر کانتربری چاسر مجموعه کاملی از شخصیتهای انسانی هستند زیرا در دوران متمادی دیده میشوند، در شعر و نثر ویلیام بلک 560، 566 (ویرایش دیوید وی. اردمان، 3d prtg.، 1968) (1995).
101. کرگوس و آسوشیتدپرس، 937 F.2d 700, 712 (حوزه دوم، 1991) (قاضی سوئیت، تا حدی مخالف):
رأی اولیه دادگاه بیکر، با تمایز بین "هنر" و توضیح آن هنر، به طور جدی به چالش کشیده نشده است و به صورت پیوسته تکامل یافته و به چیزی تبدیل شده است که امروزه دوگانگی نظر / بیان خوانده میشود، مفهومی که در درون مرزهای خود مورد خاص ادغام را نیز دربرمیگیرد.
102. باکول و هاکینز، آش، باپتی و شرکت، 329 F.3d 923, 928 (حوزه هفتم، 2003)؛ هم چنین رجوع کنید به موسسه آرسیا و پالمر، 970 F.2d 1067, 1076 (حوزه دوم، 1992)؛ خوس و ماریول، 328 F.3d 848, 856 (حوزه ششم، 2003)؛ مارشال لیفر، شناخت قانون کپی رایت 2.15[B][2] (ویرایش چهارم، 2005) ("دکترین بیکر و سلدن بر این دلالت دارد که در برخی موارد لازمه استفاده از سیستم یا فرآیند کپی بیان یا تعبیر مولف سیستم یا فرآیند است.").
103. این دعوا هم چنین منجر به پیدایش قانونی شد که با مقررات دفتر کپی رایت آمریکا اعمال شد، مبنی ب اینکه فرمهای خالی فی نفسه قابل حفاظت نیستند. رجوع کنید به 37 C.F.R. § 202.1(c) (2008)؛ بیبروس سیس و کولول سیس، 893 F.2d 1104, 1106-07 (حوزه نهم، 1990).
104. راه دیگر مطرح کردن این است که قاعده ساده، مثل "زدن قلاب به دیوار" با الزام خلاقیت مطابقت ندارد زیرا به اندازهای بدیهی است و فرم ثابتی دارد که هیچ نوع کار فکری مولف را موجب نمیشود. رجوع کنید به گزارش کنت، پاورقی 299، در 20؛ ماخذ، Feist و شرکت سرویس تلفن روستایی، 499 U.S. 340, 362 (1991).
105. ویک و بلج، (Veeck v. S. Bldg. Code Cong. Int'l, Inc.,)، 293 F.3d 791, 801-02, 806 (حوزه پنجم، 2002).
106. همان در 801. شاید ویک ادغام بیان کاربرد و بیان حقیقت بوده باشد. با اینکه برای "استفاده "یک قانون به عنوان عمل قانونی، لازم نیست کپی شود، "کارکرد" قانون به عنوان رعایت تشریفات قانونی نیز عمل میکند، که مستلزم اعلام عمومی است، یعنی کپی و پخش کردن خود متن. دادگاه ویک در رأی اصلی خود به منطق رعایت تشریفات قانونی استناد کرد. همان در 799. با این حال، تا جایی پیش نرفت که بگوید انتشار نامحدود آزاد قانون برای رعایت تشریفات قانونی لازم است. رجوع کنید به همان. بعلاوه، دادگاه تاکید بیشتری بر کارکرد حقوقی "تالیف شهروندی" داشت تا بر هرگونه دغدغهای درباره رعایت تشریفات قانونی. رجوع کنید به همان. به همین دلیل تعمیم دادن از روی ویک (Veeck) ممکن است گمراه کننده باشد؛ فقط به این خاطر که متن کارکردی را توضیح میدهد یا حتی دستور میدهد، حتی اگر متنی حقوقی باشد، مادامیکه بکارگیری کارکرد نیازی به فروش عمده و کپی اجباری متن نداشته باشد، به این معنی نیست که به عنوان یک متن قابل حفاظت نیست. رجوع کنید به پاورقی 221.
107. کمتر از شش ماه بعد از صدور رأی ویک، حوزه دوم استدلال مشابه ادغام مبتنی بر واقعیت را در مرکوس لینیونی کینوچ و استار سیفری لیولاویچ (Merkos L'Inyonei Chinuch, Inc. v. Otsar Sifrei Lubavitch, Inc.)را رد کرد، 312 F.3d 94, 99(حوزه دوم، 2002)، که درباره ادعایی تا حدودی مبهم بود مبنی بر اینکه ترجمه کتاب دعا تالیف شده توسط خاخام باشی (مجتهد یهود) تنها نسخه باقی مانده انجمن لیوباویچ (Lubavitch) بود.
108. موریسی و پروتکتر و گمبل (Morrissey v. Procter & Gamble Co)، 379 F.2d 675, 678-79 (حوزه یکم، 1997)؛ رجوع کنید به شپارد ویلی، کپی رایت در مکتب ثبت، 58 U. CHI. L.REV. 199, 127 (1991).
109. . با این حال، شاید موریسی بیشتر دعوای "فرمهای خالی" بود تا "قواعد بازی". دستورات ساده به همان دلیلی که هر فرم خالی مشمول حفاظت نمیشود (اگر از قبل توسط اسپانسور فراهم شده باشد) مورد حفاظت قرار نمیگیرد. هر دو به یک اندازه عنصر ادبی بازی هستند زیرا قواعد بازی کمی بیش از این توضیح بود که رقیب چگونه میتواند مدخل خانگی ایجاد کند. قواعد فرم خالی را توضیح میداد و از نظر حقوقی نیز معادل بودند.
110. رجوع کنید به 37 C.F.R. § 202.1 (1008)؛ ماخذ، جاستین هاگز، موضوعات مهم (یا لازم) در قانون کپی رایت، 74 FORDHAM L. REV. 575, 591-600 (2005). درباره این موضوع در ساکتو، رجوع کنید به پاورقی 17.
111. ماخذ، آلان ال دورام (Alan L. Durham) ، تفکر تصادفی: تالیف و ابهام، 4 WM. & MARY L. REV. 569, 594 (2002) ("میتوان گفت . . . که سلطه مدعی بر بازار موجب شده است طرح شماره گذاری او به "واقعیتی" تبدیل شود که دیگران مجبورند برای رقابت به آن رجوع کنند.")؛ جاستین هاگز، واقعیتهای خلق شده و هستی شناسی معیوب قانون کپی رایت، 83 NOTRE DAME L. REV. 43, 67 (2007) (اگر این اسامی قطعه به استاندارد صنعتی تبدیل شده باشد، اسامی واقعیت اجتماعی محسوب میشوند – واقعیت مورد توافق عموم . . . که به اساس انجام کارهای غیربیانی تبدیل شده است.")
112. رجوع کنید به، برای مثال، اپل کامپیوتر و مایکروسافت، 35 F.3d 1435, 1444 (حوزه نهم، 1994)؛ لندزبرگ و بازیکنان بازی اسکرابل (Landsberg v. Scrabble Crossword Game Players, Inc.)، 736, F.2d 485, 488 (حوزه نهم، 1984).
113. سیاست حوزه دوم درباره بکارگیری دکترین ادغام در تجاوز به حق (کپی رایت)، به جای بکارگیری آن برای تعیین آستانه قابلیت کپی رایت، همین طور تاثیر بازدارنده برای کپی کنندههای ادبی نیز داشت که اگر کپی آنها اقرار یا اثبات شد، از دفاع ادغام استفاده نکنند. دکترین ادغام فقط زمانی بکار میآید که امکان ایجاد مستقل کاری که به حقوق (تالیف) آن تجاوز شده است، وجود داشته باشد، و دادگاه راهی برای ارزیابی مزایای این دفاع نداشته باشد زیرا هر تلاشی در جهت بیان نظر مولف موجب ایجاد بیان مشابه میشود. ماخذ، کرگوس و آسوشیتدپرش، 937 F.2d 700, 716 (حوزه دوم، 1991) (قاضی سوئیت، تا حدی مخالف) (شاکی است که "اگر مدعی الیه واقعا کار مدعی را کپی کرده باشد، برای گریز از مسئولیت نباید اجازه اتکا بر ادغام را داشته باشد" و میگوید "این رویکرد چندان ناشی از سختگیریهای § 102(b) نیست بلکه به اصل اساسی قانون کپی رای واسبته است مبنی بر اینکه خلق مستقل هرگز تجاوز به حق کپی رایت نیست"). به عبارت دیگر میتوان گفت که کپی همانند تا زمانیکه از روی کار مدعی کپی شده باشد، همیشه تجاوز است. ادغام فقط زمانی لازم است که نمیدانیم آیا کار مشابه (خودش) یک کار است یا کپی کار دیگر.
مزایای این رویکرد با معایب نظری نشان داده شده است که از آن استفاده نمیکند – رویکرد قاضی پوسنر، در گراسن و بورس برادفورد، 698 F.2d 300 (حوزه هشتم، 1983). در گراسن، مدعی تصویر خود از دوروثی را از روی جادوگر، براساس پوسترهای فیلم MGM نقاشی کرده بود. او ادعا داشت که مدعی ا لیه نقاشی او را، که مسلماً به آن دسترسی داشته است، مورد دزدی ادبی قرار داده است. همان در 302-301. قاضی پاسنر به این نتیجه رسید که نقاشی او به عنوان کاری تقلیدی مشمول حفاظت نمیشود زیرا به طور موثر با پوسترها ادغام شده بود (گرچه او از این واژه استفاده نکرد)، در نتیجه میتوان گفت که آیا مدعلی الیه نقاشی او را کپی کرده است یا مطالب منبع را کپی کرده است. همان، در 305-304. با این حال، او بدون بررسی "کپی دزدوار" رأی داد، که مدعی الیه به طور غیرقابل توضیح نتوانست ایجاد کند. همان، در 301؛ رجوع کنید به رابرت ای. جورمن، دادگاههای کپی رایت و قضاوتهای زیبایی: نقض یا ضرورت؟ ستون 25. J. L. & ARTS 1, 6 (2001) ؛ ویلی، پاورقی 102، در 137 (با این استنباط که تصویر برادفورد در واقع "کپی دزدانه" نقاشی گرایسن بوده است).
114. ویلی، پاورقی. 102، در 123.
در کاربرد معمول، نظر غیرملموس و فکری انتزاعی است. اما بالاجبار وفتی انسانی آن را بیان میکند به بیان غیرانتزاعی تبدیل میشود. یعنی نمیتوان نظر را بدون اینکه با مجموعه خاص و دقیقی از نمادهای معنیدار بیان شود، تعریف کرد یا به شخص دیگری انتقال داد.
115. رجوع کنید به بلک، پاورقی 94؛ ماخذ کلینث بروکس، دگراندیسی تاویل، در سبوی ویل ورث: مطالعاتی درباره ساختار شعر 85-182 (رینال و هیچبوک، 1974)؛ توماس اف. کاتر، میراث گوتنبرگ: کپی رایت، سانسور، و چندگانگی مذاهب، 91 CAL. L. REv. 323, 362 (2003) ("برای دوستدار شعر نو . . . تاویل سرزمین مردگان تی اس الیوت ممکن نیست: خواننده باید در متن واقعی درگیر شود. اما خوشایند نیست که استدلال کنیم که در مورد کار بسیار اصیلی مثل شعر الیوت، دکترین ادغام کار را از کپی رایت محروم میسازد.")؛ شوبا گوش، مجموعه قوانین حقوقی و نیاز به دکترین کاربردی گسترده تر در کپی رایت، 50 J. Copyright Soc'y U.S.A. 71, 103 (2003) ("چون نظر شعر معادل با بیان آن است . . . کپی ر ایتی در قصیه کیت برای سبوی گریسیان نخواهد بود.").
116. تمایز نشانه شناختی حاصل میشود. در کارهای ادبی، "مدلول" (مفهوم یا نظر ذهنی نویسنده) با دلالت کنند آن ادغام میشود (فرم کلماتی که برای بیان نظری انتخاب میشوند)، در حالیکه در کارهای هنری بازنمودی، "علامت" (ترکیب زبانی صدا – تصویر و مفهوم ذهنی که تعریف میکند) با "مصداق" آن ادغام میشود (هدف غیرزبانی که علامت به آن اشاره دارد). رجوع کنید به بارتون بیب. تحلیل نشانهشناختی حقوق نشان تجاری، 51 UCLA L. REV. 621 (2004) (توضیح نظریههای زبانی فردیناندو سوسور و چارلز ساندرز پیرز).
117. ماخذ، مشکرکز و فروش تویوتا موتور (Meshwerks, Inc. v. Toyota Motor Sales U.S.A., Inc) 528 F.3d 1258, 1265 (حوزه دهم، 2008) (رد حفاظت برای مدلهای خودرو دیجیتال که "چیزی بیش از خودروهای تزئین نشده تویوتا را دربرنمیگرفت – ماشین به عنوان ماشین").
118. رجوع کنید به مارتا بوشکیرک، هدف غیرجبری هنر معاصر، 105-59 (2003) (همراه با تصویر و مثال).
119. برای اینکه تصویر کمی پیچیدهتر شود، برخی هنرمندان معاصر بازی تردستی خرابکارانهای با کارها، اشیا و کپیها انجام میدهند و از گم گشتگی بیننده برای انتقاد تبدیل بیانات هنری غیرملموس به کالای هنری ملموس بهرهبرداری میکنند. رجوع کنید به آنه بارون، قانون کپی رایت و مطالبات هنر، سطر 4. PROP. Q. 368, 396-97 (2002)؛ جفری مالکان، کپی جیست؟ 23 CARDOZO ARTS & ENT. L.J. 419, 425-35 (2005).
120. رجوع کنید به ساتاوا و لاوری، 323 F.3d 805, 812 (حوزه نهم، 2003) (رأی به اینکه ممکن است مولف مجسمه ستاره دریایی "دیگران را از کپی ویژگیهای اصلی منع کند، اما ممکن است دیگران را از کپی عناصر بیانی که طبیعت برای هر بینندهای به نمایش میگذارد، یا محیط شفافی که به همه مجسمهسازان نشان میدهد، منع نکند"). رجوع کنید به موری، پاورقی 29، در 848-798) گردآوری و نقد کارهای هنری بصری).
121. قاضی برادلی گفت که سیستمها با کپی رایت قابل حفاظت نیستند، و قاضی آلیتو گفت که محصولات سیستمها را نمیتوان با کپی رایت محافظت کرد. رجوع کنید به بیکر و سلدن، Selden 101 U.S. 99, 107 (1879)؛ ساتکو و کانبریج (Southco Inc. v. Kanebridge Corp)، 390 F.3d 276, 282 (حوزه سوم، 2004).
122. 937 F.2d 700 (حوزه دوم، 1991).
123. رجوع کنید به پاورقی 12.
124. رجوع کنید به 937 F.2d در 703-702. از نظر دادگاه بخش، نمونههایی از خود فرمها، به صورتی که در روزنامهها چاپ شده بود، تکثیر شده بود، کرگوس و آسوشیتدپرس، 731 F. Supp. 113 (S.D.N.Y. 1990)، 937 F.2d در 700.
125. درباره قاعده فرم خالی، رجوع کنید به پاورقی 97.
126. این شکافی با حوزه نهم ایجاد کرد، که یکسال قبل رأی داده بود که فرمهای دارای جای خالی برای طبقه بندی اطلاعات به عنوان مجموعه گردآوری قابل کپی رایت نیستند. رجوع کنید به Bibbero Sys., Inc. v. Colwell Sys.,Inc.، 893 F.2d 1104, 1108 n.3 (حوزه نهم، 1990).
127. 808 F.2d 204 (حوزه دوم، 1986).
128. همان در 208.
129. همان در 206.
130. قاضی نیومن مخالفت خود با دادگاه بخش را با استناد به دعوایی توجیه کرد که دو سال قبل از (دعوای) اطلاعات مالی، 808 F.2d، در 204، بود. در Eckes v. Card Prices Update، 736 F.2d 859 (حوزه دوم، 1984) ، حوزه دوم رأی داد که مجموعه گردآوری 5000 کارت "امتیاز" بیسبال، از بین 18000 کارت، مشمول حفاظت کپی رایت میشود. همان. در 863. ایکس تقریبا از هر سه کارت و نیم یکی را انتخاب کرده بود. قاضی نیومن فکر کرد انتخاب نه (9) آمار گوی پرانی از بین مجموعه بیست آمار برای اینکه ایکس مشمول حافظت شود، تقریبا کافی است، و این امر را نادیده گرفت که کروگس دستههایی از واقعیتها را انتخاب کرده است نه اینکه واقعیتها را گردآوری کرده باشد، و در فرم خود جاهای خالی را به جای خود واقعیتها گذاشته بود. رجوع کنید به گروگس، 937 F.2d در 704. اما اینکه قاضی نیومن تفاوت بین واقعیتها و دستههای واقعیت را نادیده گرفت بیشتر پرسشی اساسی درباره تالیف را بازتاب میکند که همه قضاتی که پرونده اطلاعات مالی را بررسی کرده بودند، از آن طفره رفتند. آیا مولفِ کارتهای ضمانت ناظری بود که پنج مورد داده را برای کارت مشخص کرده بود یا کارمندانی بودند که هر روز دادههای جدیدی در کارتها وارد میکردند؟ پرسش مشابهی دادگاه ساتکو را گیج و مبهوت کرد، که در آن قواعد شمارهگذاری و شمارههای قطعه دو بُعد یک کار در نظر گرفته شده بود اما توسط دو مولف ایجاد شده بود.
131. رجوع کنید به کروگس، 937 F.2d در 713 (قاضی سوئیت، تا حدی مخالف). در واقع، یکی از دو دعوای برتیانیایی که در بیکر و سلدن مورد استناد قرار گرفته است به صراحت رأی داده است که فرم خالی برای امتیازدهی در مسابقات کریکت مشمول حفاظت کپی رایت نمیشود. ر جوع کنید به بیکر و سلدن، 101 U.S. 99, 106-07 (1879).
132. رجوع کنید به کروگس، 937 F.2dدر 706 (قاضی نیومن، رأی اکثریت). ماخذ، Bookmakers' Afternoon Greyhound Serv., Ltd. v. Wilf Gilbert (شهر استافوردشایر) [1994] F.S.R. 723 (Ch، در 1994 WL 1061783. در دعوای بوکمیکرز دادگاه بررسی کرد که آیا کارتهای بکار رفته در مسابقه تازی برای محاسبه امتیازات (احتمالات) قابل حفاظت هستند یا نه. کارتهای مسابقه، همانند برگه امتیاز کروگس، جاهای خالی برای آمار بازیکنان داشت، اما برخلاف برگه امتیاز کروگس، به صراحت فرمولی را دربرمیگیرد که باد در مسابقات روز برای هر مسابقه بکار رود. دادگاه رأی داد (یا نظر داد) که اساس قاعده برای محاسبه امتیازات (یا پیش بینی امتیازات) قابل حفاظت است زیرا "فکر، کار و مهارت در اقتباس کارتها بکار رفته است") و از زمان شروع به طور مداوم اصلاح شده است. همان، در 734. با این حال، مدعی ادعای تجاوز به (حقوق) فرمول را نداشت بلکه از تجاوز به خود امتیازات پیشبینی شاکی بود که در پایان هر روز مسابقه ایجاد میشد. بنابراین همانند ساتکو، حفاظت برای فرآیند قاعده محور مطالبه نشد، بلکه برای اعداد تولید شده با فرآیند بود.
همانطور که حوزه سوم در ساتکو انجام داد، قاضی در پرونده بوکمیکرز این ادعا را رد کرد:
قبلا نشان دادم که معتقد نیستم وقتی فرمولی بدست میآید مهارت، کار و توجیه کافی در محاسبه امتیازات از روی قمیتهای اولیه به اندازهای باشد، که مشمول کپی رایت باشد. اینکار امری تکراری است که به میزان معینی تحصیل و پس از آن به ادغام میزانی کار نیاز دارد. بعلاوه من نمیتوانم باور کنم شخصی که روزها و سالهای متمادی محاسبه میکند چیزی تولید میکند که قانون "کار ادبی اصیل" مینامد.
همان. در 736.
133. رجوع کنید به کروگس، 731 F. Supp، در 119.