ترجمه مقاله تأثیر کیفیت اطلاعات داخلی بر ریسک مالیاتی
تأثیر کیفیت اطلاعات داخلی بر ریسک مالیاتی
1 مقدمه
کمیسیون اروپا دریافت که 35 شرکت در سراسر اروپا 760 میلیون دلار مالیات عقب افتاده دارند (تیلمن، 2016). شرکت های آمریکایی 60 درصد از نظارت های نقدی و بدون مالیات خود را نگه می دارند (تیلمن، 2016). شرکت های چندملیتی مانند گوگل، استاربوکس، اپل و مایکروسافت برای اجتناب مالیاتی، برنامه ریزی مالیاتی تهاجمی و عدم شفاف سازی در رسانه ها، به مراجع قضایی، فراخوانده شده اند (دیویس، 2015؛ هیکی، 2013؛ اینمان، 2016؛ شولین، 2016؛ تیلمن، 2016). گوگل و مایکروسافت برای اجتناب مالیاتی، ساختارهای شرکتی پیچیده و گسترده ای را در سطح بین المللی ایجاد کرده اند و در کاهش نرخ مالیات مؤثر خود بسیار پایین تر از نرخ مالیات قانونی، موفق بوده اند. در سال 2011، مایکروسافت به دلیل ساختار شرکت و بهره برداری از ابهامات در کد مالیاتی شرکت های آمریکایی، صورتحساب مالیات فدرال خود را 2.43 میلیارد دلار کاهش داد و به جای درصد قانونی 35 درصد، 13.4 درصد مالیات پرداخت کرد. گوگل با هدایت سود از مشاغل غیر آمریکایی به صلاحیت کم مالیات برمودا، توانست به جای درصد قانونی 20 درصد در انگلستان، نرخ مالیات مؤثر را بین دو و سه درصد برقرار کند (هیکی، 2013؛ اینمان، 2016). مانند گوگل و مایکروسافت، استارباکس و اپل از شبکه های بین المللی برای جابجایی سود از انگلیس به مناطق با مالیات پایین نیز استفاده می کنند. در اکتبر سال 2015، کمیسیون اروپا تعیین کرد که عناصر ساختار مالیاتی استاربوکس، غیر قانونی هستند (دیویس، 2015؛ تیلمن، 2016).
1.1 سوال تحقیق
هدف از این تز، بررسی این است که آیا باید توجه بیشتری به نقش محیط اطلاعات داخلی با توجه به ریسک مالیاتی یک شرکت داشت یا خیر. به طور خاص، هدف این است که ارتباط بین کیفیت اطلاعات داخلی و ریسک مالیاتی توسط شرکت ها سنجیده شود. سؤال پژوهشی که این تز به دنبال پاسخ به آن می باشد این است:
"آیا کیفیت اطلاعات داخلی، ریسک مالیاتی شرکت ها را تحت تأثیر قرار می دهد؟"
1.2 ارتباط عملی
نتایج این تز ابتدا برای مدیران مهم است، زیرا مدیران، تصمیمات خود را بر اساس اطلاعات داخلی اتخاذ می کنند (فنگ و همکاران، 2009). ایجاد یک محیط اطلاعات داخلی با کیفیت بالا ممکن است پرهزینه و وقت گیر باشد و بین ریسک مالیاتی مجاز و کیفیت اطلاعات داخلی باید مبادله ای صورت گیرد. نتایج همچنین برای سرمایه گذاران، مهم است، زیرا آنها علاقه بیشتری به نحوه عملکرد یک شرکت دارند (ارل، 2008). علاوه بر این، شاخص مورد استفاده برای ریسک مالیاتی باعث افزایش عدم قطعیت در مورد یک شرکت اقتصادی در بازده سهام آینده خود می شود، که این امر، نشان می دهد کاهش ریسک مالیاتی همانطور که در این مقاله پیش بینی می شود، ریسک شرکت را کاهش می دهد (گوئنتر و همکاران، 2013؛ هاچنز و رگو، 2015). علاوه بر این، برای مقامات مالیاتی و سیاست گذاران، مهم است که به اهمیت کیفیت بالای اطلاعات داخلی توجه کنند.
1.3 ارتباط علمی
اخیراً اختلافات دفتر-مالیات، اجتناب مالیاتی، پرخاشگری مالیاتی و ریسک مالیاتی، علاقه مندی بیشتری را به خود جلب کرده اند (شولین، 2016). این تز با نشان دادن اهمیت محیط اطلاعات داخلی در موضوعات مالیاتی به مقالات مسئول، کمک می کند. به طور خاص، با مطالعه رابطه بین دقت پیش بینی مدیریت، سرعت اعلام درآمدها، دقت پیش بینی تحلیلگر و ریسک مالیاتی، تأثیر کیفیت اطلاعات داخلی بر شرکت اقتصادی را بررسی می کند.
این تز به دو جریان از مقالات، مربوط می شود. در مرحله اول، به مقالات مربوط به کیفیت و محیط اطلاعات داخلی مربوط می شود. کیفیت اطلاعات، با تمرکز بر میزان استفاده از اطلاعات در تصمیم گیری ها ارزیابی می شود (واسن و همکاران، 2009). در این ارزیابی، چندین ویژگی مهم است. طبق گفته های واسن و همکارانش (2009) اطلاعات باید کارآمد و مؤثر باشند. اطلاعات، زمانی که معتبر، دقیق و کامل هستند، قابل اتکا می باشند، و وقتی که دقیق، به موقع و قابل فهم باشند، مهم هستند. اطلاعاتی که قابل اعتماد و مهم باشند، مؤثر تلقی می شوند (واسن و همکاران، 2009). هیئت استانداردهای حسابداری مالی (2006) اظهار داشت که اطلاعات باید مرتبط، قابل مقایسه، قابل فهم و یک نماینده وفادار باشند تا در تصمیم گیری، مفید واقع شود.
اطلاعات داخلی برای چندین منظور استفاده می شود. مدیران، پیش بینی ها و تصمیم گیری های عملیاتی روزانه خود را بر اساس اطلاعاتی که در داخل شرکت تولید می شود، پایه گذاری می کنند (دورانتس و همکاران، 2013؛ فنگ و همکاران، 2009). علاوه بر این، اطلاعات برای مدیران مفید هستند تا توانایی های خود را بروز دهند و سهامداری های خود را تجاری سازی کنند (هیلی و پالپو، 2001؛ ترومن، 1986). علاوه بر این، مدیران، مسئولیت عملکرد سهام شرکت را به عهده دارند. مدیران از اطلاعات خود برای پایین آوردن احتمال کم ارزشی، استفاده کرده و عملکرد ضعیف درآمدی را توجیه می کنند (هیلی و پالپو، 2001). گالمور و لابرو (2015) دریافتند که شرکت های دارای کیفیت اطلاعاتی بالا قادر به افزایش فرار مالیاتی هستند در حالی که با ریسک مالیاتی کم تری روبرو می شوند.
محیط اطلاعاتی همچنین بر کاربران خارجی تأثیر می گذارد. سوگیری پیش بینی درآمد تحلیلگران برای شرکت هایی که محیط اطلاعات کم کیفیت دارند بزرگ تر است (آکرت و آتاناساکوس، 1997، 2003؛ لیم، 2001). شرکت هایی که محیط اطلاعاتی کم کیفیتی دارند، تحلیلگر بیشتری نیز دارند (آکرت و آتاناساکوس، 2003) و سرمایه گذاران، خواستار فعالیت های تحقیق و جمع آوری اطلاعات بیشتر در مورد تحلیلگران هستند (بارنیف و کائو، 2009).
ثانیاً، این تز به مقالات مربوط به ریسک مالیاتی، مربوط می شود. مدیریت ریسک مالیاتی از زمان اجرای قانون ساربینز-اوکسلی 2002 مهم تر شده است (هاچنز و رگو، 2015). یک بررسی که اخیراً انجام شده نشان می دهد که مدیران 81 درصد از شرکت های مورد بررسی، موافق یا به شدت موافق بودند که ریسک مالیاتی در سال های بعد، از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد شد (EY، 2014). با این حال، مسائل مالیاتی، فاقد آگاهی هستند و تاکنون هنوز مجموعه توافق هایی درباره ریسک مالیاتی، مورد توافق قرار نگرفته است (ارل، 2008؛ شولین، 2016).
دیدگاه های سنتی فقط ریسک مالیاتی را از نظر اضافه پرداخت ها، پرداخت های بیش از حد، مجازات های مالیاتی و ارزیابی ها مشاهده می کنند (دلویت، 2015). جنبه های مهم دیگری که باید در آن لحاظ شود ریسک های مربوط به انطباق و اعتبار و ریسک های معاملاتی و عملیاتی هستند (دلویت، 2015؛ ارل، 2008؛ EY، 2014).
2 پیشینه نظری
هدف از این تز، بررسی این مسئله است که آیا کیفیت اطلاعات داخلی یک سازمان بر ریسک مالیاتی آن در شرکت تأثیر می گذارد یا خیر. این بخش با توصیف نظریه های مختلف مربوط به این موضوع شروع می شود، سپس نظریه اصلی را شناسایی و تشریح می کند و با بررسی مقالات، دو مفهوم اصلی یعنی کیفیت اطلاعات داخلی و ریسک مالیاتی به پایان می رسد.
2.1 نظریه های مرتبط
برای تهیه فرضیه آزمایش شده به منظور پاسخ به سؤال تحقیق، باید یک چارچوب نظری مناسب جهت هدایت مطالعه واقعی شناسایی شود. در این بخش، نظریه های مختلف مرتبط و نحوه استفاده از این نظریه ها در مطالعات قبلی، مورد بررسی قرار می گیرد. این نظریه ها به ترتیب خاص نیستند و عبارتند از: نظریه نمایندگی، نظریه اظهار داوطلبانه و نظریه تصمیم.
2.1.1 نظریه نمایندگی
در زمینه حسابداری، نظریه نمایندگی، یکی از رایج ترین نظریه ها بوده است (خلیفی و بوری، 2010). نظریه نمایندگی، بر روابط بین دو طرف، اصلی که وظایف را واگذار می کند، و نماینده ای که این وظایف را انجام می دهد، متمرکز است. این نظریه شامل فرضیاتی در رابطه با رفتار انسان، سازمان ها و اطلاعات است. فرض بر این است که انسان ها علاقه مند به خود هستند، دارای عقلانیت محدود بوده و از ریسک جلوگیری می کنند. در سازمان ها تضاد جزئی در مورد اهداف، ایجاد می شود. و طبق نظریه نمایندگی، اطلاعات، کالایی است که می توان آن را خریداری کرد (آیزنهارت، 1989). به دنبال نظریه نمایندگی، اظهار داوطلبانه اطلاعات دقیق باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی می شود، که مهم ترین انگیزه برای مدیران به منظور ایجاد این افشاگری ها است (خلیفی و بوری، 2010).
تفکیک مالکیت و کنترل نشان می دهد که وقتی مودیان مالیاتی، فرار مالیاتی را باارزش می دانند، انگیزه های مناسبی را برای مدیران برای تصمیم گیری فراهم می کنند که سود پس از پرداخت مالیات صاحبان شرکت را تقویت کنند. این مشوق ها می توانند مبتنی بر نتایج مالیاتی باشند یا می توانند به طور ضمنی از طریق پاداش مبتنی بر اظهارات پس از پرداخت مالیات یا قیمت سهام تأمین شوند (هانلون و هایتسمن، 2010).
در صورت بهره گیری از موضوع مورد نظر این مطالعه، یعنی تأثیر کیفیت اطلاعات داخلی بر ریسک مالیاتی، می توان به صاحبان شرکت به دید رئیس شرکت نگاه کرد. ریسک مالیاتی، مربوط به ریسک شرکت است (گوئنتر و همکاران، 2013؛ هاچنز و رگو، 2015) و بنابراین مورد توجه صاحبان شرکت است. مدیر، نماینده شرکت است و مسئولیت عملکرد سهام فعلی شرکت خود را بر عهده دارد (هیلی و پالپو، 2001). با این حال، هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر کیفیت اطلاعات در یک شرکت، ریسک مالیاتی آن است و نه رابطه رئیس شرکت با نماینده شرکت.
2.1.2 نظریه اظهار داوطلبانه
چندین نیرو وجود دارد که بر انگیزه های مدیران برای اظهار داوطلبانه آنها تأثیر می گذارد (هیلی و پالپو، 2001). اول، فرضیه معاملات بازارهای سرمایه حاکی از آن است که انتظارات سرمایه گذاران هنگامی که مدیران در صدد اتخاذ تصمیماتی در مورد بدهی عمومی یا سهام یا تصاحب شرکت دیگری باشند، از اهمیت برخوردارند. مدیران، داوطلبانه اطلاعات را برای کاهش هزینه های تأمین مالی خارجی با کاهش عدم تقارن اطلاعاتی اظهار می کنند (هیلی و پالپو، 2001).
دوم، فرضیه رقابت کنترل شرکت با شواهدی که نشان می دهند مدیران، مسئولیت عملکرد فعلی سهام خود توسط هیئت مدیره و سرمایه گذاران را بر عهده دارند، به ذهن متبادر می شود. در این فرضیه آمده است که عملکرد ضعیف سهام با گردش مالی مدیر عامل و احتمال تصرف های خصمانه همراه است (هیلی و پالپو، 2001). به تبعیت از نظریه اظهار داوطلبانه، مدیران، اطلاعات را اظهار می کنند تا احتمال کم ارزشی را پایین آورده و عملکرد ضعیف سود را توجیه کنند (هیلی و پالپو، 2001).
سوم، فرضیه جبران سهام از این واقعیت ناشی می شود که مدیران با استفاده از چندین برنامه جبران خسارت مبتنی بر سهام، پاداش دریافت می کنند. به همین دلیل، مدیرانی که علاقه مند به تجارت سهام خود هستند، انگیزه ای برای اظهار اطلاعات خصوصی دارند تا بتوانند محدودیت هایی را که توسط کسب و کار خودی اعمال می شود، برآورده کرده و نقدینگی سهام شرکت را تقویت کنند. علاوه بر این، مدیران انگیزه دارند تا کم ارزشی ادراک شده را در مقایسه با اطلاعات خودشان قبل از انقضای پاداش اختیار سهام، اصلاح کنند. اگر مدیران به نفع سهامداران عمل کنند، به منظور کاهش هزینه های پیمانکاری مربوط به جبران سهام برای کارمندان جدید، انگیزه ای برای اظهار داوطلبانه دارند (هیلی و پالپو، 2001).
چهارم، ریسک قانونی توسط سهامداران می تواند انگیزه های مدیران را برای اظهار اطلاعات خود کم کند. ممکن است مدیران فکر کنند که برای پیش بینی های خود، مجازات خواهند شد زیرا سیستم حقوقی نمی تواند خطاهای سهوی غیر مترقبه را از خطاهای پیش بینی عمدی متمایز کند (هیلی و پالپو، 2001).
پنجم، فرضیه سیگنالینگ مدیریت، مبتنی بر مطالعه ترومن (1986) است که در بخش 2.3 یعنی کیفیت اطلاعات داخلی، مورد بحث قرار می گیرد، و بیان می کند که مدیران، پیش بینی درآمد را برای نشان دادن توانایی های خود در مورد پیش بینی تغییرات، اظهار می کنند (هیلی و پالپو، 2001).
در آخر، فرضیه هزینه اختصاصی بیان می کند که مدیران، اطلاعاتی را که می تواند به موقعیت رقابتی آنها آسیب برساند، اظهار نمی کنند (هیلی و پالپو، 2001).
نظریه اظهار داوطلبانه برای پیش بینی رابطه بین کیفیت اطلاعات داخلی و ریسک مالیاتی، کافی نیست. با این وجود، از دقت پیش بینی های مدیریت به عنوان شاخصی برای کیفیت اطلاعات داخلی استفاده شده و پیش بینی های مدیریت، به طور داوطلبانه اظهار می شوند (ترومن، 1986). خلاصه، توجه به این نکته ضروری است که مدیران، انگیزه های مختلفی را برای اظهار داوطلبانه دارند. علاوه بر این، صحت پیش بینی های مدیریتی تعیین می کند که تا چه اندازه این پیش بینی ها عدم تقارن اطلاعات را در بازارهای سرمایه کاهش می دهند یا توانایی های مدیریت را منعکس می کند (هیلی و پالپو، 2001).
2.1.3 نظریه تصمیم
تصمیمات، یک فعالیت مهم سازمانی هستند (برونسون، 1990). کیفیت اطلاعاتی که برای تصمیم گیری استفاده می شود، بر کیفیت تصمیم و نتیجه آن تأثیر می گذارد (گالمور و لابرو، 2015). مطالعه قضاوت و تصمیم گیری، توصیفی است و تصمیمات و قضاوت ها را با مدل های هنجاری مقایسه می کند (بارون، 2004). مدل های هنجاری که برای نظریه تصمیم هنجاری مورد استفاده قرار می گیرند، ناشی از نظریه احتمال و نظریه ابزار هستند، که از آنها چندین فرض بوجود می آید. این پیش فرض ها این گونه هستند که مردم در تلاشند تا حداکثر بهره را ببرند، این ابزار را می توان اندازه گیری و مقایسه کرد و این ابزار، گذرا و متصل است (بارون، 2004). سایر فرضیات مهم ناشی از مدل های هنجاری، عقلانیت و بهینه بودن هستند (آینهورن و هوگارت، 1981). افراد، منطقی هستند و قادرند موقعیت های مختلفی را که گذرا هستند، به دست آورند و برای به حداکثر رساندن یک هدف زندگی می کنند (برونسون، 1990؛ ادواردز، 1954؛ سیمون، 1978). بهینه بودن، مستلزم آن است که مردم تصمیماتی بگیرند و قضاوت کنند که یک معیار را برای فرضیات و محدودیت های خاصی به حداکثر یا حداقل برسانند (آینهورن و هوگارت، 1981). علاوه بر این، افراد فقط باید تحت تأثیر اطلاعات مرتبط قرار بگیرند (گلوور، 1997؛ هاکنبراک، 1992).
چندین انحراف از نظریه تصمیم هنجاری یافت می شود، از جمله پارادوکس آلایس، اثر رقت و لنگر انداختن (اشتون، 1982؛ گلوور، 1997؛ هاکنبراک، 1992؛ کندی و همکاران، 1998). پارادوکس آلایس ثابت می کند که افراد همیشه گزینه هایی را انتخاب نمی کنند که ابزار مورد انتظارشان را به حداکثر برساند (اشتون، 1982). اثر رقت، نشان می دهد که افراد هنگام قضاوت ها و تصمیم ها تحت تأثیر اطلاعات نامرتبط قرار می گیرند (گلوور، 1997؛ هاکنبراک، 1992). لنگر انداختن، پدیده ای است که تصمیم گیرندگانی که با عدم قطعیت مواجه هستند، هنگام تصمیم گیری و قضاوت روی دستورالعمل های خاصی لنگر می اندازند (کندی و همکاران، 1998).
هدف از این تحقیق، بررسی این موضوع است که آیا کیفیت محیط اطلاعات داخلی بر ریسک مالیاتی یک شرکت تأثیر دارد یا خیر. نظریه تصمیم هنجاری، فرضیاتی را ارائه می دهد که پیش بینی می کنند رابطه ای بین این دو مفهوم وجود داشته باشد. مفاهیم عقلانیت و بهینگی، سنگ بنای اصلی در مطالعات هنجاری هستند (آینهورن و هوگارت، 1981). یک فرد، فرصت ها را رتبه بندی می کند و با هدف به حداکثر رساندن یا به حداقل رساندن یک معیار صریح، تصمیم گیری می کند (برونسون، 1990؛ ادواردز، 1954؛ آینهورن و هوگارت، 1981؛ سیمون، 1978). قضاوت ها و تصمیمات، مبتنی بر اطلاعات در دسترس، اعم از تشخیصی و غیر تشخیصی هستند (آینهورن و هوگارت، 1981؛ گلوور، 1997؛ هاکنبراک، 1992). علاوه بر این، بر اساس نظریه تصمیم، می توان فرض کرد که کیفیت اطلاعاتی که برای تصمیم گیری استفاده می شود، بر کیفیت تصمیم گیری و نتیجه آن تأثیر می گذارد (گالمور و لابرو، 2015).
بنابراین، نظریه تصمیم در بخش بعدی بیشتر توضیح داده شده است.
2.2 شرح بیشتر نظریه تصمیم
چوا (1986، ص 609) توصیف می کند که هدف از اطلاعات حسابداری، تهیه "اطلاعات مفید و مرتبط برای تصمیم گیری های اقتصادی" است. مانند دانش انسان، حسابداری توسط افراد ایجاد می شود، توسط افراد استفاده می شود و مربوط به افراد و محیط اجتماعی و فیزیکی آنهاست. حسابداری، یک مصنوع اجتماعی است؛ دانش توسط نیازها و اهداف بشر ایجاد می شود و در خدمت یک هدف است. مدل های نیت و عقلانیت انسان به عنوان پایه ای برای علم اجتماعی، ضروری است. در این شرایط، به این دلیل است که سودمندی فرض می کند که یک نیاز یا هدف وجود دارد و تحقیقات حسابداری جریان اصلی فرض می کند که مردم برای تحقق یک هدف زندگی می کنند و آن، حداکثر ابزار است (چوا، 1986).
نظریه تصمیم می تواند به نظریه تصمیم هنجاری و نظریه تصمیم توصیفی، تقسیم شود. نظریه تصمیم هنجاری، روش هایی را تعریف می کند که با عقاید و ارزش های تصمیم گیرنده موافق باشند (سیمون، 1979؛ اسلوویچ و همکاران، 1977). هنگامی که انحرافات و انحرافات سیستماتیک از این استانداردها یافت می شوند، مدل هایی توصیفی برای توضیح دلیل، تهیه می شوند (بارون، 2004). نظریه تصمیم توصیفی به ارزیابی باورها و ارزش ها و نحوه استفاده تصمیم گیرندگان از آنها در تصمیم گیری می پردازد. در تحقیقات توصیفی، مدل های هنجاری از اهمیت بالایی برخوردار هستند. اگر تصمیم گیرنده به اندازه توانایی های خود و اطلاعات موجود، منطقی باشد، در این صورت نظریه تصمیم هنجاری و نظریه تصمیم توصیفی ارتباط نزدیکی با هم دارند (سیمون، 1979؛ اسلوویچ و همکاران، 1977).
مطالعه قضاوت و تصمیم گیری، قضاوت ها و تصمیمات را با مدل های هنجاری مقایسه می کند. مدل های هنجاری، استانداردهایی هستند که عمدتاً از نظریه احتمال، نظریه ابزار و آمار ناشی می شوند. برای نظریه احتمال، سه رویکرد وجود دارد. اول، دیدگاه منطقی بیان می کند که احتمال، گسترش منطق است. به طور منطقی، شانس انتخاب یک شاه از یک دسته ورق، 1 از 13 است. دوم، نمای عینی، دلایلی را نشان می دهد که احتمال انتخاب یک شاه از یک دسته ورق توسط فراوانی نسبی شاه ها برای انتخاب شدن با تعداد نامحدودی از انتخاب ها تعیین می شود. سوم، دیدگاه شخصی بیان می کند که احتمال، بیانگر این است که فرد تا چه حد به حقیقت گزاره ها اعتقاد دارد. برای اینکه نظر شخصی به عنوان یک مدل هنجاری ارائه شود، باید شرایط کالیبراسیون و انسجام را رعایت کرد. کالیبراسیون، روشی برای ترکیب دیدگاه عینی و شخصی است (بارون، 2004). قضاوت ها هنگامی کالیبره می شوند که برای حوادث با احتمال p، مقدار نسبی که در واقع رخ می دهد، واقعاً p باشد (والستن و بودسکو، 1983). انسجام، تصریح می کند که قضاوت ها باید از قوانین اساسی پیروی کنند. این قوانین شامل قطعیت، افزودنی، احتمال شرطی گزاره الف با توجه به گزاره ب و قانون ضرب هستند. ایده اصلی در مورد نظریه ابزار، این است که بهترین گزینه، گزینه ای است که بهترین کار را انجام می دهد. فرضیاتی که در نظریه ابزار، وجود دارند اینها هستند که می توان تناسب را سنجید و مقایسه کرد و گذرا و متصل است (بارون، 2004).
عقلانیت و بهینگی، سنگ بنایی در مطالعات هنجاری هستند. عقلانیت، یک مفهوم ذهنی است؛ معنی آن به شرایط بستگی دارد (آینهورن و هوگارت، 1981). به طور خلاصه، یک فرد منطقی می تواند فرصت ها را رتبه بندی کند و با هدف به حداکثر رساندن کاری، تصمیم می گیرد (برونسون، 1990؛ ادواردز، 1954؛ سیمون، 1979). احتمالات برای رتبه بندی، باید گذرا باشند. گذرا بودن، مستلزم این است که اگر انسان اقتصادی، فردی منطقی باشد (شیرر، 2002) از گزینه الف بیش از ب، و گزینه ب بیش از پ استفاده می کند، آنگاه او گزینه الف را به گزینه پ ترجیح می دهد (بارون، 2004؛ ادواردز، 1954). تغییرات جزئی در زمینه می تواند باعث نقض گذرا بودن و سایر اصول هنجاری شود (آینهورن و هوگارت، 1981). مطابق گفته های آینهورن و هوگارت (1981، ص 3)، بهینگی شامل "تصمیمات یا قضاوت هایی است که برخی از معیارهای صریح و قابل اندازه گیری (به عنوان مثال سود، خطا، زمان) را به حداکثر یا به حداقل می رسانند، مشروط بر فرض های محیطی خاص و یک افق زمانی قطعی". اما، مانند عقلانیت، بهینگی نیز ذهنی است. غالباً افراد، چندین هدف را دنبال می کنند و برای نتیجه گیری آنچه مطلوب است، باید مبادله ای انجام دهند (بارون، 2004؛ چوا، 1986؛ آینهورن و هوگارت، 1981). در مقالات، با فرایندهای ارزیابی اطلاعات، بصورت ساکن رفتار می شود؛ قضاوت ها و تصمیمات، مبتنی بر اطلاعات موجود است (آینهورن و هوگارت، 1981).
همانطور که قبلاً ذکر شد، نظریه ابزار، یکی از مدل های هنجاری است که در تحقیقات مربوط به قضاوت ها و تصمیم گیری ها اهمیت دارد (بارون، 2004). علاوه بر این از آن برای ایجاد قوانین تصمیم گیری بهینه برای حسابرسان استفاده می شود. با این حال، به طور کلی انسان ها مطابق با مدل های تصمیم بهینه عمل نمی کنند (اشتون، 1982).
یکی از این موارد نقض نظریه تصمیم، پارادوکس آلایس است (اشتون، 1982). مسئله زیر را فرض کنید:
"الف. شما وضعیت Al یا را ترجیح می دهید یا وضعیت B1؟
وضعیت A1: قطعیت در دریافت 1 میلیون دلار
وضعیت B1: 10 شانس در 100 شانس برای بدست آوردن 5 میلیون دلار، 89 شانس در 100 شانس برای کسب 1 میلیون دلار، 1 شانس در 100 شانس برای به دست آوردن هیچ چیز
ب. وضعیت A2 را ترجیح می دهید یا وضعیت B2؟
وضعیت A2: 11 شانس در 100 شانس برای به دست آوردن 1 میلیون دلار، 89 شانس در 100 شانس برای به دست آوردن هیچ چیز
وضعیت B2: 10 شانس در 100 برای بدست آوردن 5 میلیون دلار، 90 شانس در 100 شانس برای به دست آوردن هیچ چیز" (اشتون، 1982، صص 415-416).
طبق نظریه ابزار، افراد باید گزینه هایی را انتخاب کنند که حداکثر استفاده از ابزار مورد انتظار خود را داشته باشند، در این حالت، گزینه های A1 و A2 یا B1 و B2 مناسب هستند (اشتون، 1982؛ بارون، 2004). با این وجود، در چندین مطالعه، افراد گزینه های A1 و B2 را انتخاب کرده و بنابراین نظریه ابزار را نقض می کنند. به این حالت، پارادوکس آلایس گفته می شود (اشتون، 1982).
اشتون (1982) تحقیق می کند که آیا حسابرسان نیز مشمول پارادوکس آلایس می شوند یا خیر. وی برای آزمایش این موضوع، برای 439 شریک حسابرسی، هفت مسئله تصمیم گیری، متشکل از مسئله اصلی آلایس و مسئله آلایس که در موقعیت های مختلف با یک شرایط حسابرسی، منعکس شده است، ارائه می دهد.
این پژوهشگر دریافت که میزان تخلف در تنظیم حسابرسی نسبت به مشکل اصلی آلایس به میزان قابل توجهی پایین است. اما، سه مورد از هفت تصمیم، در مورد صدور نظر حسابرسی هستند. افراد شکایت داشتند که عواملی که مورد تأکید قرار گرفته اند عواملی نیستند که حسابرسان در زندگی واقعی، آنها را مورد توجه قرار دهند (اشتون، 1982).
انحراف دیگر از نظریه تصمیم هنجاری، اثر رقت است. نظریه تصمیم هنجاری، توصیف می کند که افراد فقط باید تحت تأثیر اطلاعات تشخیصی (مرتبط) باشند. اثر رقت، اثری است که بر اساس آن، افراد، تحت تأثیر اطلاعات غیر تشخیصی (نامرتبط) قرار می گیرند. قضاوت ها و تصمیمات مبتنی بر اطلاعات تشخیصی و غیر تشخیصی، احتمالاً نسبت به قضاوت ها و تصمیمات مبتنی بر اطلاعات تشخیصی، متعادل تر خواهند بود (گلوور، 1997؛ هاکنبراک، 1992).
هاکنبراک (1992) نقش اطلاعات غیر تشخیصی را در یک قضاوت حسابرسی، بررسی می کند. این پژوهشگر، آزمایشی را انجام داده است که طبق آن، افراد باید دو تکلیف را انجام دهند. در این تکلیف مطالعه موردی، افراد مجبور بودند یک ارزیابی از مواجهه با گزارش های کلاهبرداری یک شرکت فرضی، انجام دهند. افراد در معرض سه نوع اطلاعات غیر تشخیصی قرار گرفتند: اطلاعات غیر تشخیصی مطلوب که شامل ویژگی های مثبت مشتری بود، اطلاعات غیر تشخیصی نامطلوب که شامل ویژگی های منفی مشتری بود، و اطلاعات غیر تشخیصی خنثی که اطلاعات مرتبط با موارد غیر کلاهبرداری را ارائه می کردند. در حین تکلیف رتبه بندی، افراد باید رتبه بندی کنند که ده رویداد مستقل مربوط به کلاهبرداری تا چه میزان بر دیدگاه آنها درباره یک شرکت در معرض مواجهه با گزارش های کلاهبرداری، تأثیر می گذارد. افراد حاضر در این مطالعه، 39 حسابرس با متوسط تجربه حسابرسی 36 ماهه بودند. این پزوهشگر درمی یابد که، در توافق با فرضیه ها، ارزیابی ریسک کلاهبرداری افراد توسط اطلاعات غیر تشخیصی تعدیل می شود (هاکنبراک، 1992).
مطالعه گلوور (1997)، بسطی از مطالعه هاکنبراک (1992) در بررسی تأثیر اطلاعات نامرتبط بر قضاوت حسابرسان است. این پژوهشگر با انجام یک آزمایش، تأثیر فشار زمانی و پاسخگویی را بر اثر رقت، بررسی می کند. افراد باید خطرات را تنها براساس اطلاعات تشخیصی، و سپس براساس اطلاعات غیر تشخیصی و تشخیصی ارزیابی کنند. افراد مورد مطالعه، متشکل از 156 حسابرس با متوسط تجربه حسابرسی 24 ماهه بودند. نتایج مطالعه نشان می دهد که حسابرسان، اطلاعاتی را که قرار بود غیر تشخیصی باشد در واقع غیر تشخیصی می دانستند. افراد، تحت تأثیر اطلاعات غیر تشخیصی قرار می گیرند. پاسخگویی تأثیر معنی داری ندارد و فشار زمانی، اثر رقت را کاهش می دهد. یک توضیح برای این امر این است که وقتی افراد با فشار زمانی روبرو می شوند، از یک استراتژی تصفیه ای استفاده می کنند و تنها مهم ترین اطلاعات را انتخاب و در نظر می گیرند (گلوور، 1997).
پدیده دیگری که بر تصمیمات و قضاوت ها تأثیر می گذارد، پدیده لنگر انداختن است. وقتی تصمیم گیرندگان با عدم قطعیت روبرو می شوند، ممکن است سعی کنند از حدهای بالایی و پایینی، نتایج احتمالی را در نظر بگیرند و تخمینی از حداکثر، حداقل و محتمل ترین نتیجه را ارائه بدهند. این محدودیت ها براساس بهترین حدس نقاط مرجع یا لنگرها هستند (کندی و همکاران، 1998).
کندی و همکارانش (1998) تأثیر لنگر انداختن را بر قضاوت ها و تصمیمات گرفته شده توسط کاربران در صورت های مالی هنگام اظهار انتخاب یک شرکت، مشروط به تعهدات محیطی آن بررسی می کند. این محققان، آزمایشی را با یک طرح بین موضوعی انجام می دهند. افراد مورد مطالعه، 293 بانکدار، مدیر مالی و مدیران و دانشجویان MBA هستند و به پنج گروه تقسیم می شوند. هر گروه، اطلاعاتی در مورد بدهی های احتمالی ارائه می دهند که بهترین تخمین، حداقل، حداکثر یا محدوده است و گروه کنترل، هیچ پارامتری را دریافت نکرده است. این پزوهشگران دریافتند که وقتی کاربران اظهارات مالی، دارای یک راهنمای نتایج احتمالی مربوط به بدهی احتمالی هستند، آنها برای ساخت توزیع آن نتایج، روی آن راهنماف لنگر می اندازند. اگر این یافته ها برای دنیای واقعی، پیامدهایی داشته باشند، که ممکن است به این دلیل نباشد که شرکت کنندگان، تصمیماتی فرضی گرفته اند و موارد، واقعی نیستند، لذا ممکن است مسئولان بخواهند در استفاده از استانداردهای خود (به عنوان مثال الزام FASB برای مدیران به منظور ارائه گزارش حداقل و نه حداکثر یا محدوده) تجدید نظر کنند. مدیران نیز ممکن است بخواهند لنگر انداختن را در خاطر داشته باشند. هنگامی که یک مدیر در رابطه با توزیع ضرر و زیان در دوره های آینده اطلاعات خوبی داشته باشد، می تواند تصمیم به اظهار حداقلی بگیرد، زیرا کاربران از این حداقل به عنوان لنگر استفاده می کنند و مسئولیت بالقوه محیطی را پایین تر ارزیابی می کنند. اما پایین نگه داشتن انتظارات ممکن است ریسک قانونی را افزایش دهد، زیرا این امکان وجود دارد که تحقق های بیش از انتظارات کاربران بر اساس این لنگر حداقلی باشد (کندی و همکاران، 1998).
تحقیقات هنجاری و توصیفی می توانند تشخیص و جلوگیری از اظهارهای نادرست مالی را در صورت های مالی بهبود بخشند. چنین تحقیقاتی برای اینکه مفید باشد باید ماهیت استراتژیک حسابرسی را در نظر بگیرد. این نکته همچنین حائز اهمیت است که حسابرسان و حسابرسی شوندگان هنگام قضاوت ها و تصمیم گیری ها هزینه های شناختی دارند (سیمبلمن و والر، 1999). سیمبلمن و والر (1999) رابطه بین حسابرس و حسابرسی شونده را در شرایطی بررسی می کنند که ممکن است اشتباهات عمدی رخ دهد. آنها در مورد اثر انگیزه حسابرسی شونده برای اظهار نادرست صورت های مالی و ابهام حسابرس در مورد اظهارات نادرست حسابرسی شونده و رتبه بندی نمونه گیری حسابرس و میزان رد اظهارات حسابرسی را مطالعه می کنند.
تفکر استراتژیک را می توان به سه سطح تقسیم کرد. تفکر استراتژیک مرتبه صفر، مستلزم این است که بازیگر فقط شرایطی را در نظر بگیرد که به طور مستقیم روی انتخاب او تأثیر می گذارد. تفکر مرتبه اول، مستلزم این است که بازیگر، شرایطی را در نظر بگیرد که مستقیماً روی بازیگر حریف تأثیر می گذارد. سطح سوم را تفکر استراتژیک مرتبه بالاتر می نامند. در این حالت، بازیگر، پیچیدگی های اضافی، احتمالاً نامتناهی را در نظر می گیرد. این پژوهشگران، در فرضیه های خود تصور می کنند که تصمیمات حسابرسان و حسابرسی شوندگان، تفکر مرتبه صفر و مرتبه اول را منعکس می کنند، اما تفکر استراتژیک مرتبه بالاتر به دلیل محدودیت های شناختی، امکان پذیر نیست (سیمبلمن و والر، 1999).
سیمبلمن و والر (1999) آزمایشی متشکل از چهار جلسه را با شش حسابرس و شش حسابرسی شونده انجام دادند. دو متغیر بین موضوعی وجود دارد که عبارتند از انگیزه کم یا زیاد برای اظهار نادرست صورت های مالی حسابرسی شونده و ابهام زیاد یا کم حسابرس. افراد مورد مطالعه 48 دانشجوی حسابرسی بودند. نتایج حاکی از آن است که انگیزه حسابرسی شونده برای اظهار نادرست حسابرس باعث افزایش میزان نمونه گیری و رد او می شود. ابهام حسابرس فقط میزان نمونه برداری حسابرس را افزایش می دهد. بعلاوه، اظهارات نادرست حسابرسی شونده با انگیزه های حسابرسی شونده برای اظهار نادرست، رابطه مثبت دارد اما با ابهام حسابرس، ارتباط منفی دارد. رابطه دوم، زمانی تقویت می شود که انگیزه اظهار نادرست در مقایسه با زمانی که این انگیزه زیاد است، کم باشد (سیمبلمن و والر، 1999).
تصمیمات، فعالیت های مرتبط با سازمان هستند(برونسون، 1990). براساس نظریه تصمیم می توان فرض کرد که کیفیت اطلاعاتی که برای تصمیم گیری استفاده می شود، بر کیفیت تصمیم و نتیجه آن تأثیر می گذارد (گالمور و لابرو، 2015). این نظریه اهداف مختلفی دارد، از جمله ارائه پایه ای برای اقتصاد، توصیف پدیده های جالب و مشاوره به تصمیم گیرندگان در مشاغل و دولت ها (سیمون، 1979).
یکی دیگر از فعالیت های سازمانی مرتبط، ارزیابی عملکرد کارکنان است. این ارزیابی در درجات مختلف بازنگری انجام می شود؛ برخی از نتایج از قبل در دسترس هستند (براون و سلومون، 1987). براون و سلومون (1987) تأثیر اطلاعات نتیجه را در ارزیابی تصمیمات گرفته شده توسط مدیران بررسی می کنند. اثرات احتمالی را می توان از دیدگاه هنجاری و توصیفی شرح داد. از دیدگاه تصمیم گیری هنجاری، فرآیندهای تصمیم گیری برای ارزیابی کیفیت اطلاعات، مهم هستند. در بعضی موارد، نتایج ممکن است ورودی های مناسبی برای ارزیابی کیفیت تصمیمات باشند. به عنوان مثال، ارزیابی تصمیمات مدیریتی باید نتایج را در نظر بگیرد اگر این نتایج حاکی از آن باشد که مدیر، اطلاعات مربوط را به اندازه کافی در نظر نگرفته باشد، یا اگر مدیر، اطلاعات مربوطه را در نظر گرفته باشد که ارزیاب، آن را در نظر نگرفته یا اعتباری برای مدیر ارائه نداده باشد (براون و سلومون، 1987). چشم انداز توصیفی، انحراف بازنگری را در نظر می گیرد. این انحراف، توصیف می کند که اطلاعات در مورد نتایج ممکن است بر ارزیابی تصمیمات تأثیر بگذارد. اینکه آیا این امر، مناسب است یا خیر، بستگی به میزان مشاهده روند تصمیم گیری دارد (براون و سلومون، 1987). این پژوهشگران، دو عامل را بررسی می کنند که ممکن است با تأثیر اطلاعات نتیجه، مرتبط باشند: مشارکت مشاوره قبلی ارزیاب و اینکه آیا مدیر، مسئول پیش بینی نتیجه بوده است یا خیر. این آزمایش که با 96 دانشجو و دانش آموخته کارشناسی ارشد انجام شده است، نشان می دهد که اطلاعات نتیجه گیری در ارزیابی تصمیمات مدیریتی تأثیر می گذارد، وقتی ارزیاب، هیچ مشاوره ای نداشته باشد و مدیر، مسئول پیش بینی نتیجه باشد. این حقیقت، همچنین نشان می دهد که وقتی اطلاعات، درگیر در تصمیم گیری ها باشد، نتیجه، اثر کم تری دارد تا زمانی که درگیری وجود نداشته باشد. علاوه بر این، نتایج نشان می دهد که تأثیر اطلاعات نتیجه در رابطه مستقیم با مسئولیت مدیر برای پیش بینی نتیجه، متفاوت است، همانطور که با نتیجه گزارش شده نشان داده شده است (براون و سلومون، 1987).
این فرآیند و تأثیرات آن، یعنی نمایندگی یک تکلیف، در قضاوت و تصمیمات بسیار مهم هستند. بیشتر تحقیقات تصمیم گیری فرض می کنند که مدل بهینه، بهتر از مدل شناختی شخص، تکلیفی که از طریق آن، پاسخی ایجاد می شود، نشان می دهد (آینهورن و هوگارت، 1981).
فرآیند تصمیم گیری شامل مراحل زیر است: جستجوی اطلاعات، توسعه و ارزیابی جایگزین، انتخاب جایگزین و ارزیابی گزینه های گذشته (بیگز، 1984). بیگز (1984) می خواهد دانش دو مرحله اول را گسترش دهد زیرا درک رفتار در این مراحل به درک و بهبود تصمیمات کمک می کند. این کار همچنین بینشی را در مورد نمایندگی تکلیف ارائه می دهد. این پژوهشگر با توصیف رفتار جستجوی اطلاعات تحلیلگران مالی که به ارزیابی توان درآمدی شرکت ها علاقه مند هستند، به این موضوع نزدیک می شود. تعریف توان بدست آمده استفاده می شود وقتی یک شرکت، قادر به تولید درآمد در مدت سه تا پنج سال باشد (بیگز، 1984).
از افراد خواسته می شود توان سود شرکت های فرضی را در همان صنعت ارزیابی کنند و مجبورند یکی از آنها را انتخاب نمایند که بزرگ ترین توان درآمدی را دارند. برای ردیابی فرآیندهای تصمیم گیری افراد، از تجزیه و تحلیل پروتکل کلامی استفاده می شود. نتایج نشان می دهد که 60٪ از افراد در مورد تصمیم گیری خود شامل جستجوی اطلاعات هستند که نشان دهنده یک تکلیف پیچیده است. دو استراتژی جستجوی اطلاعات استفاده می شود: استراتژی های تاریخی و استراتژی های پیش بین. موضوعاتی که از استراتژی جستجوی اطلاعات تاریخی استفاده می کنند، نظر خود را بر اساس تحلیل عملکردهای گذشته پایه می گذارند. موضوعاتی که از استراتژی جستجوی اطلاعات پیش بین استفاده می کنند، یک شاخص را برای سنجش توان کسب، مانند درآمد هر سهم انتخاب کرده و از اطلاعات گذشته برای پیش بینی ارزش های آینده این شاخص استفاده می کنند (بیگز، 1984).
2.3 کیفیت اطلاعات داخلی
زمینه کیفیت اطلاعات، کاملاً گسترده است. در این بخش، چندین مطالعه مورد بررسی قرار گرفته است، از جمله خلاصه ای در پایان. تعاریف و شاخص های مختلفی برای کیفیت اطلاعات داخلی وجود دارد. یکی از تعاریف کیفیت اطلاعات، تعریف واسن و همکارانش (2009) است. آنها اظهار داشتند که کیفیت اطلاعات با تمرکز بر میزان استفاده از اطلاعات در تصمیم گیری ها ارزیابی می شود. در ارزیابی کیفیت اطلاعات، چندین ویژگی از اهمیت برخوردار است. دو ویژگی اصلی، کارایی و اثربخشی هستند. اثربخشی شامل قابلیت قطعیت (اعتبار، صحت و کامل بودن اطلاعات) و ارتباط (دقت، به موقع بودن و قابل فهم بودن) است (واسن و همکاران، 2009).
اطلاعات حسابداری باید مرتبط، قابل مقایسه، قابل فهم و نماینده وفاداری بوده تا برای تصمیم گیری مفید باشد (هیئت استانداردهای حسابداری مالی، 2006). آریانی و کریسمیائی (2013) رابطه بین اجرای سیستم های برنامه ریزی منابع سازمانی و کیفیت اطلاعات حسابداری را بررسی می کنند. این پژوهشگران، میزان ارتباط را بین زمان پایان سال مالی و تاریخ اعلام سود، ارزیابی می کنند. برای اندازه گیری نمایندگی وفاداری، آنها از اقلام تعهدی اختیاری مطلق به عنوان نماینده استفاده می کنند. آنها بر اساس مطالعه مقالات خود نتیجه می گیرند که سیستم های برنامه ریزی منابع سازمانی (ERP)، دسترسی و کنترل اطلاعات توسط مدیریت را افزایش می دهند و باعث کاهش حفاظت از کیفیت حسابرسی می شوند، در نتیجه فرصتی برای مدیر به منظور مدیریت اطلاعات فراهم می کنند. علاوه بر این، شواهد نشان می دهد که شرکت ها سعی می کنند لحظه مناسبی برای انتشار اطلاعات حسابداری مالی خود بیابند و اینکه مدت زمان کمی بین پایان سال مالی یک شرکت و اعلام سود درآمدی آن برای شرکت هایی که اعلام "خبر خوب" می کنند، وجود دارد. علاوه بر این، اجرای سیستم های ERP باید بهنگام بودن و در نتیجه ارتباط اطلاعات حسابداری برای کاربران خارجی را تقویت کند. با تخمین مدل های رگرسیون، این پژوهشگران متوجه می شوند که تعهدات اختیاری افزایش می یابد و تاخیر در گزارش شرکت هایی که خبرهای خوب را اعلام می کنند، پس از اجرای سیستم های ERP بطور قابل توجهی کوتاه تر می شود. با این وجود، توجه به این نکته مهم است که در این مطالعه از یک نمونه باریک خاص، یعنی شرکت های مندرج در بورس اندونزی استفاده شده است (آریانی و کریسمیائی، 2013).
مطالعه دیگر در این زمینه، مطالعه دورانتس و همکارانش (2013) است. آنها تحقیق می کنند که اجرای سیستم های سازمانی چگونه بر محیط اطلاعاتی شرکت تأثیر می گذارد. سیستم های سازمانی شامل برنامه ریزی منابع سازمانی، مدیریت زنجیره تأمین و مدیریت ارتباط با مشتری است. پیش بینی های سود مدیریت به عنوان واسطه ای برای کیفیت اطلاعات داخلی استفاده می شود. اطلاعات تولیدشده توسط سیستم اطلاعات داخلی شرکت برای مدیریت پیش بینی های آن، اساسی است. از این پیش بینی ها همچنین برای کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و همچنین تقویت گزارشگری شفاف و معتبر استفاده می شود. نمونه مورد استفاده شامل 353 اجرای ES شرکت منحصر به فرد است که از طریق اطلاعیه های رسانه ای بین سال های 1995 و 2008 جمع آوری شده است. با برآورد سه مدل رگرسیون با صدور پیش بینی، ویژگی و دقت به عنوان متغیرهای وابسته و مقایسه شرکت هایی که ES را اجرا کرده اند با شرکت هایی که ES را اجرا نکرده اند، دورانتس و همکارانش (2013) دریافتند که اجرای سیستم های سازمانی، محیط اطلاعات را بهبود می بخشد (دورانتس و همکاران، 2013).
فنگ و همکارانش (2009) تأثیر کیفیت کنترل داخلی را بر صحت راهنمایی مدیریت، بررسی کردند. مدیران، انگیزه هایی برای گزارش پیش بینی دقیق دارند زیرا راهنمایی، یکی از مکانیسم های اظهار اساسی است که برای تأثیرگذاری بر انتظارات سود و کاهش ریسک دادرسی استفاده می شود. گزارش های مدیریتی که حسابرسی نشده اند، پایه و اساس هدایت مدیریت هستند و بنابراین، نگاه به راهنمایی های مدیریت، تحقیق در مورد تأثیر کیفیت کنترل داخلی بر سیستم گزارشگری مالی را بهتر می کند. علاوه بر این، مدیران، تصمیمات عملیاتی روزانه خود را بر اساس گزارش های مدیریت داخلی اتخاذ می کنند. بنابراین، نتایج آنها ممکن است پیامدهای دیگری برای تصمیمات مدیریتی داشته باشد که براساس این گزارش ها هستند (فنگ و همکاران، 2009). این پژوهشگران پیش بینی می کنند که شرکت هایی که کنترل های داخلی ناکارآمد دارند، دقت پیش بینی مدیریت کم تری دارند. این نمونه شامل 2994 سال-شرکت از دوره 2004 تا 2006 است. یافته های تحلیل رگرسیون آنها نشان می دهد که دقت پیش بینی مدیریت از نظر آماری و اقتصادی در شرکت هایی که کنترل های داخلی ضعیفی دارند، پایین تر است (فنگ و همکاران، 2009).
ترومن (1986) تحقیق می کند که چرا مدیران، پیش بینی درآمد واقعی تولیدشده را قبل از اعلام درآمد واقعی، ارائه می کنند. ارزش بازاری یک شرکت، تصور سرمایه گذاران از توانایی مدیران در مقابله با تغییرات آینده و تنظیم استراتژی شرکت را منعکس می کند. این پژوهشگر برای آزمایش پیش بینی، مدلی را تدوین می کند که بر اساس آن، وقتی مدیر، اطلاعات جدید مربوط به درآمد مورد انتظار را فرا می گیرد، پیش بینی اصلاح شده را انجام می دهد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که مدیران با انتشار پیش بینی درآمد اصلاح شده بلافاصله با تغییر شرایط اقتصادی شرکت، انگیزه دارند تا بیشترین اطلاعات را در مورد توانایی های خود ارائه دهند. مدیر فوراً با صدور پیش بینی جدید، به سرمایه گذاران هشدار می دهد که اطلاعات جدیدی در مورد درآمد آن دوره زمانی، دریافت کرده است (ترومن، 1986).
ورکیا (1990) بررسی می کند که تأثیر کیفیت اطلاعات بر انگیزه مدیر به منظور اظهار این اطلاعات برای کاربران خارجی چیست. ورکیا (1990) به تجزیه و تحلیل انجام شده در مطالعه ورکیا (1983) متکی است که در آن، اطلاعات، سیگنالی است که مقدار واقعی دارایی های ریسک مانند شرکت را نشان می دهد که با آشفتگی، تخریب شده است (ورکیا، 1983، 1990). این پژوهشگر دریافت که هرچه کیفیت اطلاعات بالاتر باشد، آستانه پایین برای اظهار چنین اطلاعاتی، پایین تر است (ورکیا، 1990).
کوثری (2001) در بررسی مقالات خود درمورد رابطه بین بازارهای سرمایه و صورت های مالی، اظهار داشت که صورت های مالی، جنبه مهمی از ارزش شرکت در ارزیابی بازار آن هستند. صورت های مالی "باید اطلاعات مفیدی را به سرمایه گذاران بالقوه و طلبکاران و سایر کاربران به منظور ارزیابی مبالغ، زمان و عدم قطعیت رسیدهای نقدی آینده از سود یا درآمد حاصل از فروش، بازخرید یا سررسید اوراق بهادار یا وام ها ارائه دهد" (FASB، 2008، ص. 3). دو مقاله ذکرشده در کار کوثری (2001)، مطالعات داس و همکارانش (1998) و لیم (2001) هستند.
داس و همکارانش (1998) تأثیر دقت پیش بین اطلاعات گذشته را بر انحرافات پیش بینی های سود آنها بررسی می کنند. نمونه آنها شامل 239 شرکت اقتصادی است که در ماه دسامبر، پایان سال مالی دارند. برای قطعیت از اینکه مشاهده کافی وجود دارد، شرکت ها موظفند داده های مربوط به درآمد سالانه هر سهم و اطلاعات مرتبط را در بین سال های 1969 تا 1994 و داده های مربوط به سود سه ماهه هر سهم بین سال های 1979 تا 1994 داشته باشند. داس و همکارانش (1998) از یک رگرسیون مقطعی برای برآورد انحراف پیش بینی، استفاده کرده و دریافتند که این انحراف پیش بینی برای شرکت هایی که درآمد قابل پیش بینی کم تری دارند، بیشتر است. علاوه بر این، آنها می گویند که دقت پیش بینی اطلاعات گذشته با میزان خوش بینی در پیش بینی های تحلیلگران در ارتباط است (داس و همکاران، 1998). مطالعه لیم (2001) از این مفهوم حمایت می کند. تحلیلگران عقلانی که سعی در پیش بینی دقیق دارند، احتمالاً پیش بینی های مغرضانه ای را ایجاد می کنند، زیرا آنها انحراف را برای افزایش دسترسی به مدیریت و صحت پیش بینی انجام می دهند. بزرگی انحراف مثبت برای شرکت هایی که محیط های اطلاعات کم کیفیتی دارند و هنگامی که تحلیلگران برای دستیابی به اطلاعات بیشتر به دسترسی مدیریتی، وابسته هستند، بزرگ تر است (لیم، 2001). لیم (2001) از اندازه شرکت و پوشش تحلیلگر به عنوان شاخصی برای غنای محیط اطلاعاتی و انحراف استاندارد از بازده سهام هفتگی به عنوان نماینده ای برای عدم قطعیت خاص شرکت استفاده می کند. نمونه مورد استفاده از سه ماهه اول 1984 تا سه ماهه چهارم 1996 جمع آوری شده است، که منجر به 52 سه ماهه برای جمع آوری داده ها می شود. نتایج نشان می دهد که وقتی غنای محیط اطلاعاتی افزایش می یابد، پیش بینی تحلیلگر کاهش می یابد. با افزایش عدم قطعیت، انحراف تحلیلگر نیز افزایش می یابد. علاوه بر این، انحراف پیش بینی مثبت به حدی است که شرکت هایی که عملکرد ضعیفی داشته اند با عدم قطعیت بیشتری در ارتباط هستند. علاوه بر این، تحلیلگران شاغل در شرکت های کوچک تر یا تحلیلگران دارای تجربه نسبتاً کم تر، پیش بینی های خوش بینانه تری ارائه می کنند (لیم، 2001).
سایر مطالعات مرتبط، مطالعات آکرت و آتاناساکوس (1997، 2003) و بارنیف و کائو (2009) هستند. آکرت و آتاناساکوس (1997) رابطه بین تحلیلگران را درباره خوش بین بودن و عدم قطعیت آنها بررسی می کنند. آنها عدم قطعیت را به عنوان انحراف معیار پیش بینی سود می سنجند و درمی یابند که تحلیلگران برای شرکت های دارای عدم قطعیت زیاد، بیش از حد حساس هستند، به این معنی که پیش بینی های تحلیلگران برای شرکت های دارای عدم قطعیت پایین، دقیق تر هستند. نمونه مورد استفاده شامل تخمین درآمدهای سالانه هر سهم برای سال های 1980 تا 1991 است. نمونه نهایی شامل 34876 مشاهده برای 167 شرکت است. شرکت ها بر اساس عدم قطعیت تحلیلگران به چهار طبقه تقسیم می شوند و این طبقه ها برای سطح خوش بینی و بازده سهام غیر طبیعی با یکدیگر مقایسه می شوند (آکرت و آتاناساکوس، 1997). آکرت و آتاناساکوس (2003) از یک رویکرد معادلات همزمان برای بررسی ارتباط بین اندازه شرکت، محیط اطلاعاتی غیر قطعی، قیمت سهام و خوش بینی تحلیلگران استفاده می کنند. نمونه آنها شامل 455 شرکت با تعداد 72141 مشاهده ماهانه است. آنها دریافتند که شرکت هایی که دارای یک فضای اطلاعاتی غیر قطعی هستند، تحلیلگر بیشتر و پیش بینی های خوش بینانه تر تحلیلگران را دنبال می کنند. شرکت های کوچک تر، پیش بینی های خوش بینانه تری نیز دارند (آکرت و آتاناساکوس، 2003).
بارنیف و کائو (2009) پاسخ سرمایه گذاران به تجدید نظر در پیش بینی های تحلیلگران منفرد را در یک محیط اطلاعاتی غیر قطعی و اینکه تا چه میزان، سرمایه گذاران از اطلاعات مربوط به ویژگی های تحلیلگران مرتبط با صحت بازنگری ها استفاده می کنند، بررسی می نمایند. این پژوهشگران از اظهارات حسابداری بعنوان نماینده ای برای عدم قطعیت اطلاعات استفاده می کنند زیرا این اظهارات، معیار معقول عدم قطعیت در بازار سرمایه هستند (بارنیف و کائو، 2009). بارنیف و کائو (2009) از مدل لنز برونزویک اقتباس شده توسط بونر و همکارانش (2003) استفاده می کنند. مدل اصلی، برای بررسی اینکه افراد تا چه اندازه ارزیابی می کنند که هنگام پیشبینی نتایج آینده، چگونه عوامل بر نتایج تأثیر می گذارند، ساخته شد (بونر و همکاران، 2003)، اما بونر و همکارانش (2003) به جای داده های مربوط به افراد، این مدل را با شرایط خود، سازگار کردند. نمونه شامل 477 شرکت و نمونه کنترل شامل 477 شرکت غیر اظهارکننده بود که برای ارزیابی این موضوع، مورد استفاده قرار گرفتند که افزایش عدم اطمینان بعد از اظهار چگونه بر استفاده سرمایه گذاران از اطلاعات در تجدیدنظرهای پیش بینی، استفاده می شود. این یافته ها حاکی از آن است که وقتی عدم قطعیت در مورد عملکرد اقتصادی آینده یک شرکت افزایش می یابد، سرمایه گذاران، خواستار تحقیقات بیشتری در مورد تحلیلگران هستند و باعث می شود که تحلیلگران مجزا برای جمع آوری اطلاعات فعالیت های بیشتری را انجام دهند (بارنیف و کائو، 2009).
گالمور و لابرو (2015) کیفیت اطلاعات داخلی را به عنوان "دسترسی، سودمندی، قابلیت قطعیت، دقت، کمیت و نسبت سیگنال به نویز داده ها و دانش جمع آوری شده، تولیدشده و مصرف شده در سازمان" تعریف می کنند (صفحه 149). چهار شاخص برای کیفیت اطلاعات داخلی عبارتند از فاصله زمانی بین پایان سال مالی یک شرکت و اعلام سود آن، صحت پیش بینی های درآمد مدیریت آن، عدم وجود نقاط ضعف ماده در کنترل های داخلی و عدم اظهارات. این پژوهشگران از یک رگرسیون برای اندازه گیری رابطه بین کیفیت اطلاعات داخلی و اجتناب مالیاتی استفاده می کنند و دریافتند که شرکت هایی که دارای کیفیت بالای اطلاعات داخلی هستند در صورت مواجهه با ریسک مالیاتی پایین تر از پرداخت مالیات بیشتر اجتناب می کنند (گالمور و لابرو، 2015). این موضوع، در بخش 2.3 به نام ریسک مالیاتی، بیشتر مورد بحث قرار گرفته است.
2.3.1 خلاصه
یک محیط اطلاعاتی داخلی با کیفیت بالا، یک دیدگاه کلی زمان واقعی را به مدیریت، در مورد وضعیت اقتصادی شرکت ارائه می دهد. اطلاعات دقیق تر و به موقع، موانع موجود بین چرخه های حسابداری را برطرف می کند، به آنها امکان دسترسی بیشتر به اطلاعات را می دهد، عدم تقارن اطلاعات را کاهش داده و برنامه ریزی مالیاتی مؤثرتری را تسهیل می کند (آریانی و کریسمیائی، 2013؛ دورانتس و همکاران، 2013؛ گالمور و لابرو، 2015). اطلاعات حسابداری و غیر حسابداری که توسط سیستم اطلاعات داخلی یک شرکت ایجاد می شود، پایه و اساس بسیاری از تصمیمات عملیاتی روزانه و راهنمایی مدیریت را تشکیل می دهد. یکی از نتایج تصمیم گیری های مدیریتی، پیش بینی درآمد مدیریت است (دورانتس و همکاران، 2013؛ فنگ و همکاران، 2009؛ گالمور و لابرو، 2015).
آریانی و کریسمیائی (2013) ارتباط اطلاعات حسابداری را در قالب زمانی بین پایان سال مالی شرکت و تاریخ اعلام سود و نمایندگی وفاداری آن به عنوان اقلام تعهدی اختیاری اندازه گیری می کنند. دورانتس و همکارانش (2013) کیفیت اطلاعات داخلی را با استفاده از صدور، ویژگی و دقت پیش بینی درآمد مدیریتی خود می سنجد. گالمور و لابرو (2015) از چهار شاخص برای کیفیت اطلاعات داخلی استفاده می کنند، که عبارتند از زمان بین پایان سال مالی شرکت و اعلام درآمد آن، صحت پیش بینی های درآمد مدیریتی، عدم وجود نقاط ضعف ماده در کنترل های داخلی و عدم وجود اظهارات. کیفیت اطلاعات داخلی مربوط به قابلیت دسترسی، سودمندی، قابلیت قطعیت، دقت، کمیت و نسبت سیگنال به نویز داده ها و اطلاعات جمع آوری شده، تولیدشده و مصرف شده در یک سازمان است (گالمور و لابرو، 2015).
مدیرانی که پیش بینی های خود را بر اساس کیفیت اطلاعات داخلی پایین تر، قرار می دهند، پیشبینی های سود کم تر دقیق و کم تکرارتری انجام می دهند (فنگ و همکاران، 2009(. بنابراین، کیفیت اطلاعات داخلی بالاتر منجر به پیش بینی درآمد بیشتر می شود. طبق گفته ترومن (1986) دلیل این امر این است که مدیران می خواهند با انتشار پیش بینی های به روزشده، در صورت بروز اطلاعات جدید درباره شرکت، وضعیت اقتصادی آن را نشان دهند. کیفیت بالاتر اطلاعات منجر به اظهار داوطلبانه تر به طور کلی می شود (ورکیا، 1990).
علاوه بر این، محیط اطلاعات همچنین بر ذینفعان خارج از شرکت مانند سهامداران، سرمایه گذاران و وام دهندگان تأثیر دارد. صورت های مالی، یکی از ورودی های ارزیابی بازار یک شرکت هستند (کوثری، 2001) و "باید اطلاعاتی را ارائه دهند که برای ارائه به سرمایه گذاران بالقوه و طلبکاران و سایر کاربران در ارزیابی مبالغ، زمان بندی و عدم قطعیت دریافت های نقدی آینده نگر، از سود سهام یا بهره و درآمد حاصل از فروش، بازخرید یا سررسید اوراق بهادار یا وام، مفید است "(هیئت استانداردهای حسابداری مالی، 2008، ص 3). علاوه بر این، مطالعات قبلی نشان می دهد که شرکت هایی که دارای محیط های اطلاعاتی غیر قطعی تری هستند، با ناکارآمدی تحلیلگر یا انحراف بیشتر (آکرت و آتاناساکوس، 1997، 2003؛ داس و همکاران، 1998؛ کوثری، 2001؛ لیم، 2001) و با افزایش تقاضای سرمایه گذار برای تحقیقات تحلیلگر همراهند (بارنیف و کائو، 2009).
لیم (2001) غنای محیط اطلاعات را به عنوان اندازه شرکت و پوشش تحلیلگر می سنجد. عدم قطعیت خاص شرکت به عنوان انحراف استاندارد از بازده هفتگی سهام، در نظر گرفته می شود (لیم، 2001). آکرت و آتاناساکوس (1997، 2003) عدم قطعیت تحلیلگر پیرامون یک شرکت را به عنوان یک انحراف استاندارد پیش بینی درآمد ارزیابی می کنند. بارنیف و کائو (2009) عدم استفاده از یک محیط اطلاعاتی را با استفاده از اظهارات حسابداری به عنوان یک واسطه، سنجش می کنند.
2.4 ریسک مالیاتی
بر اساس قانون ساربینز-اوکسلی 2002 مدیریت ریسک مالیاتی از اهمیت بیشتری برخوردار شده است (هاچنز و رگو، 2015). اما، مسائل مالیاتی، فاقد درک و آگاهی است (ارل، 2008). مطالعه انجام شده که در سال 2014 توسط مدیران مالیاتی و دارایی انجام شده است، نشان می دهد 81 درصد از پاسخ دهندگان موافق یا به شدت موافق بودند که ریسک مالیاتی در سال های بعد اهمیت بیشتری خواهد یافت (EY، 2014) اما، مدیران از پیچیدگی کاهش مالیات و هزینه های مطابقت با مشوق های مالیاتی شکایت داشته اند (مک کینون، 2012). درک این نکته ضروری است که ریسک مالیاتی چه تاثیری دارد، اما تاکنون توافق هایی درباره مجموعه ریسک مالیاتی صورت نگرفته است (شولین، 2016). با این وجود، چندین تعریف در مقالات قبلی استفاده شده است.
دیدگاه های سنتی فقط ریسک مالیاتی را از نظر اضافه پرداخت های احتمالی، پرداخت های کم، مجازات های مالیاتی و ارزیابی ها مشاهده می کنند، اما امروزه یک دید گسترده تر مورد نیاز است (دلویت، 2015). ریسک مالیاتی از جنبه های مختلفی شامل ریسک های مربوط به انطباق، ریسک های اعتباری، ریسک های معاملاتی و ریسک های عملیاتی تشکیل شده است (دلویت، 2015؛ ارل، 2008؛ EY، 2014). این امر برای شرکت ها مطابق با الزامات قانونی چالش برانگیز تر شده است. قوانین مالیاتی بطور قابل توجهی پیچیده تر شده است، مدام در حال تغییر است و غالباً با مباحث حقوقی دیگری مرتبط است. علاوه بر این، مقررات حقوقی، در معرض تفسیر هستند که عدم قطعیت را تقویت می کنند (ارل، 2008). علاوه بر این، امروزه اجرای مالیات تهاجمی تر و متمرکزتر وجود دارد (EY، 2014). شهرت یک شرکت با چگونگی درک این شرکت ایجاد می شود و این شهرت به شدت با موفقیت آن شرکت در ارتباط است. ذینفعان علاقه بیشتری نسبت به ارزش های محکم و اساسی که تحت تأثیر اقدامات قرار می گیرند و رفتار اخلاقی را طلب می کنند، دارند (ارل، 2008). به شهرت یک شرکت می توان با توجه به توجه منفی رسانه ها و سازمان های غیر دولتی، آسیب زد، حتی اگر راهکارهای مالیاتی آنها مناسب و مطابق مقررات قانونی باشد (دلویت، 2015). اگر یک شرکت به یک پناه مالیاتی منتقل شود، در صورت عدم وجود دلایل مشهود تجاری برای این حرکت، این کار منجر به خسارت در اعتبار و اقدامات قانونی خواهد شد (ارل، 2008). سایر ریسک ها عبارتند از مالیات بیش از حد یا مالیات کم، ریسک عدم توانایی در تحقق الزامات مالیاتی، مالیات غیر قابل پیش بینی نقدی و ریسک تصمیم گیری در مورد مشاغل اشتباه که هنگام ارزیابی غلط اثرات مالیاتی افزایش می یابد (دلویت، 2015؛ ارل، 2008).
برای درک ریسک مالیاتی ابتدا اجتناب مالیاتی توضیح داده می شود. مانند ریسک مالیاتی، اجتناب از پرداخت مالیات هیچ تعریف یا ساختار پذیرفته شده جهانی ندارد (هانلون و هایتسمن، 2010). اجتناب مالیاتی را می توان ادامه استراتژی های برنامه ریزی مالیاتی دانست. این رشته شامل استراتژی هایی است که مالیات صریح را کاهش می دهد و کاملاً قانونی است، مانند سرمایه گذاری های اوراق بهادار شهری، در یک طرف و اصطلاحاتی مانند عدم تعهد، فرار، پرخاشگری و پناه مالیاتی در طرف دیگر. با این حال، پرخاشگری مالیاتی، که تعیین کننده محل فعالیت ها و استراتژی های برنامه ریزی مالیاتی در امتداد زنجیره است، ذهنی می باشد (هانلون و هایتسمن، 2010). پرخاشگری مالیاتی، هزینه های نمایندگی را افزایش می دهد، زیرا شفافیت شرکت را کاهش می دهد و از این طریق کیفیت گزارشگری مالی برای ذینفعان را کاهش می دهد (بالاکریشنان و همکاران، 2012؛ دسای و دارماپالا، 2006، 2009). به طور کلی، اجتناب مالیاتی می تواند به عنوان کاهش مالیات صریح در نظر گرفته شود (دیرنگ و همکاران، 2008؛ هانلون و هایتسمن، 2010؛ شلین، 2016).
اثرات حسابداری مالی بر انگیزه های مالیاتی تأثیر می گذارد. هانلون و هایتسمن (2010) استدلال می کنند که مالیات و همچنین مبادله دفتر-مالیات می توانند بر تصمیمات سرمایه گذاری و ساختار سرمایه تأثیر بگذارند، که این امر متعاقباً بر فعالیت اقتصادی و ساختار و کارآیی سیاست مالیاتی تأثیر می گذارد. علاوه بر این، شرکت ها هنگام مشارکت در مدیریت سود، هنگامی که سطح بدهی بالاست، یا هنگامی که نرخ مالیات شرکت ها پایین است، مالیات را برای درآمدهای بالاتر در حسابداری مبادله می کنند (میلز و نیوبری، 2001؛ شاکلفورد و شولین، 2001؛ زانگ، 2012).
اجتناب مالیاتی، مزایای مختلفی دارد، مانند جریان خالص نقدی پس از پرداخت مالیات و حتی گاهی مزایای گزارشگری مالی از طریق نرخ مالیات مؤثر GAAP پایین تر (هاچنز و رگو، 2015). از طرف دیگر دلایل مختلفی وجود دارد که شرکت ها نتوانند مالیات را به حداقل برسانند. به عنوان مثال، گزارش درآمد پایین حسابداری مالی، احتمال نقض قراردادهای اوراق بهادار را افزایش می دهد و منجر به کاهش غرامت مدیریتی و پایین آمدن قیمت سهام خواهد شد. دلایل دیگر عدم به حداقل رساندن مالیات ها عبارتند از: هزینه های نمایندگی، هزینه های شهرت، هزینه های سیاسی و افزایش بررسی IRS (شولین، 2016). این هزینه ها به طور کلی به عنوان یک نتیجه از عدم قطعیت افزایش می یابد. ممکن است اجرای معاملات منحصر به فرد که با اجتناب مالیاتی غیر قطعی در ارتباط هستند، پرهزینه باشد. یکی دیگر از دلایل افزایش هزینه های مالیاتی، حسابرسی مواضع غیر قطعی مالیاتی توسط مقامات مالیاتی مانند IRS است. یعنی شرکت می تواند با رعایت حسابرسی و پرداخت مالیات های پرداخت نشده، مجازات و بهره با هزینه های بالایی روبرو شود. ریسک گزارشگری مالی مربوط به مالیات نیز افزایش می یابد، زیرا شرکت مجبور است تعیین کند که موقعیت های مالیاتی غیر قطعی به بدهی احتمالی مالیاتی و اندازه آنها نیاز دارند (هاچنز و رگو، 2015).
گالمر و لابرو (2015) اظهار داشتند که ریسک مالیاتی، عدم قطعیت شرکت مربوط به تعهدات مالیاتی آن در مطالعه آنها درمورد رابطه بین محیط اطلاعات داخلی و اجتناب از مالیات و ریسک مالیاتی است. آنها با استفاده از رگرسیون و شاخص های مختلف برای کیفیت اطلاعات داخلی و ریسک مالیاتی، این رابطه را مطالعه می کنند. این پژوهشگران از نوسانات نرخ مالیات مؤثر نقدی به عنوان شاخصی برای ریسک مالیاتی استفاده می کنند و دریافتند که کیفیت اطلاعات داخلی با ریسک مالیاتی، ارتباط منفی دارد. برای بررسی نتایج، آنها از مزایای مالیاتی غیر واقعی استفاده می کنند که یک شاخص جایگزین برای ریسک مالیاتی است زیرا ریسک پذیری موقعیت مالیاتی را نشان می دهد. نمونه آنها شامل 38223 مشاهده مربوط به شرکت-سال است و شامل شرکت های مالی نمی شود. برای قطعیت از سازگاری در حسابداری مالیات بر درآمد، دوره زمانی نمونه از سال 1994، پس از تصویب SFAS شماره 109 آغاز می شود. این مطالعه نشان می دهد که کیفیت اطلاعات داخلی بالاتر، نوسانات نرخ مالیات مؤثر را کاهش می دهد و بنابراین ریسک مالیاتی را کم می کند. در مقابل، هنگامی که از مزایای مالیاتی غیر واقعی به عنوان شاخصی برای ریسک مالیاتی استفاده می شود، این رابطه فقط با دو شاخص برای کیفیت اطلاعات داخلی پیدا می شود که عبارتند از عدم وجود نقاط ضعف در کنترل داخلی و دقت پیش بینی درآمد مدیریت. فقط رابطه دوم معنادار است (گالمور و لابرو، 2015).
هیگینز و همکارانش (2015) در مورد تأثیر استراتژی تجاری یک شرکت بر پرخاشگری مالیاتی مطالعه کردند. آنها استدلال می کنند که حفظ استراتژی های تهاجمی مالیاتی، دشوار است و این کار منجر به نوسانات بیشتر در نتایج این استراتژی ها خواهد شد و استدلال می کنند که دو استراتژی قطعی چارچوب نظری مایلز و اسنو (1978، 2003) بر سطح و پرخاشگری اجتناب مالیاتی تأثیر می گذارند که عبارتند از استراتژی مدافعان و استراتژی آینده نگرها. شرکت هایی که دارای استراتژی رهبری هزینه هستند، ریسک ها و عدم قطعیت های خود را کاهش می دهند، می خواهند از نظر سازمانی و عملیاتی، پایدار باشند، از فرصت های جدید بهره برداری نمی کنند و از مجموعه کالاهایی که جایگزین های موجود دارند، بهره برداری می نمایند. از طرف دیگر، آینده نگرها دارای یک استراتژی نوآورانه هستند، در معرض عدم قطعیت و تغییر قرار دارند، از فرصت های جدید به طور فعال بهره می گیرند، وارد بازارهای جدید می شوند و احتمالاً کالاهای منحصر به فردی را به فروش می رسانند. نمونه شامل 29324 مشاهده شرکت-سال بین سال های 1993 و 2010 با دارایی های غیر منفی و فروش است. سال های دارای نقطه ضعف و یا داده های کافی از نمونه خارج شدند. این پژوهشگران از یک رگرسیون حداقل مربعات معمولی استفاده می کنند و می دانند که آینده نگرها با استفاده از برنامه ریزی مالیاتی غیر قطعی تر و پرخاشگرانه نسبت به مدافعان، درگیر اجتناب مالیاتی بیشتری هستند. علاوه بر این، آینده نگرها نسبت به مدافعان، اقدامات بیشماری برای فرار مالیاتی دارند. اجتناب مالیاتی با نرخ مالیات مؤثر دفتری و نقدی و اختلافات دائمی دفتر-مالیات سنجیده می شود. پرخاشگری مالیاتی توسط افزودن های شرکت که مزایای مالیاتی غیر قابل تحقق آن و اینکه آیا شرکت در یک پناه مالیاتی فعالیت می کند یا خیر، سنجیده می شود (هیگینز و همکاران، 2015).
علاوه بر این، نیومن و همکارانش (2012) رابطه بین شفافیت محیط های اطلاعاتی و پایداری فعالیت های مالیاتی را به عنوان ضریب واریانس نرخ های مالیاتی مؤثر سالانه اندازه گیری شده، مطالعه کردند. این پژوهشگران برای آزمایش فرضیه های خود از مدل رگرسیون استفاده می کنند. شفافیت محیط اطلاعات توسط پنج شاخص سنجیده می شود: مقدار مطلق اقلام تعهدی اختیاری، سرعت اظهار گزارش سالانه شرکت، پراکندگی پیش بینی تحلیلگر، میانگین توزیع پیشنهاد قیمت و متوسط حجم معاملات روزانه. نمونه آنها شامل شرکت هایی است که در ایالات متحده با دارایی های بیشتر از صفر، ثبت شده اند. شرکت های خدمات مالی و خدمات شهری و همچنین شرکت هایی که ارزش درآمد پیش از پرداخت مالیات را از دست داده اند، مستثنی هستند. دوره زمانی نمونه از سال 1998 شروع می شود تا قطعیت حاصل شود که حسابداری مالیات بر درآمد و نرخ مالیات قانونی در کل نمونه سازگار است. این پژوهشگران، فعالیت های مالیاتی غیر قطعی را که در سه حوزه قرار دارند بررسی می کنند: عدم قطعیت تراکنشی، عدم قطعیت انطباقی و عدم قطعیت مالیاتی عملیاتی. عملیات متوقف شده به عنوان شاخصی برای عدم قطعیت معاملات، مورد استفاده قرار می گیرد، مکان های موجود در پناه های مالیاتی و درآمد خارجی به عنوان واسطه عدم قطعیت عملیاتی، مورد استفاده قرار می گیرند و نقطه ضعف های مربوط به مالیات به عنوان واسطه عدم قطعیت تطابق استفاده می شود. این پژوهشگران نشان می دهند که فعالیت های مالیاتی غیر قطعی و محیط شفاف اطلاعاتی با هم همبستگی منفی دارند. شرکت هایی که استراتژی های مالیاتی پایدارتری دارند، دارای یک محیط اطلاعات شفاف تر هستند (نیومن و همکاران، 2012).
استراتژی های مالیاتی می توانند نتایج مختلفی داشته باشند، از نتایج بسیار قطعی تا بسیار غیر قطعی، که نشان می دهد میزان ریسک مالیاتی در شرکت ها حتی در شرایطی که نرخ قابل مقایسه با فرار مالیاتی دارند، متفاوت است (هاچنز و رگو، 2015). این پژوهشگران با استفاده از یک مدل رگرسیون حداقل مربعات معمولی و نمونه ای شامل 4103 شرکت-سال با شرکت هایی که داده های در دسترس را برای سال های مالی منتهی به تاریخ بین 31 دسامبر 1992 تا 31 دسامبر 2013 دارند، رابطه بین ریسک مالیاتی و ریسک شرکت را مطالعه می کنند. تعریف شده است به عنوان "همه عدم قطعیت های مربوط به مالیات که در یک شرکت در معاملات، عملیات، تصمیم گیری در مورد گزارشگری مالی و شهرت آن شرکت احاطه دارد" (هاچنز و رگو، 2015، صفحه 1). نمونه هایی از این بلاتکلیفی ها عبارتند از حسابداری مالیاتی برای مالیات شرکت ها، نحوه اعمال قانون مالیات، احتمال حسابرسی توسط مقامات مالیاتی و همچنین کیفیت اطلاعات داخلی که برای تصمیم گیری های مالیاتی، اساسی هستند (هاچنز و رگو، 2015). این پژوهشگران از چهار شاخص برای ریسک مالیاتی استفاده می کنند که عبارتند از تعادل پایان یافته مزایای مالیاتی ناشناخته، افزودنی های مزایای مالیات غیر مجاز مربوط به اظهارنامه مالیاتی سال جاری، اختلافات تعهد دفتری، عدم ثبات نرخ مالیات مؤثر. دومی با بقیه شاخص ها رابطه مثبت ندارد، در حالی که اینها با یکدیگر همبستگی مثبت دارند. این نشان می دهد که بی ثباتی نرخ مالیاتی مؤثر نقدی جنبه دیگری از ریسک مالیاتی را به خود اختصاص می دهد. نتایج همچنین حاکی از آن است که اختلافات تعهد اختیاری درمورد حساب های مالیاتی و عدم ثبات نرخ مالیات مؤثر نقدی، شاخص های برتر برای اندازه گیری میزان قرارگیری در معرض ریسک مالیاتی یک شرکت هستند. افزایش ریسک مالیاتی منجر به افزایش ریسک شرکت می شود (هاچنز و رگو، 2015).
مطالعه دیگری که نشان می دهد ریسک مالیاتی با ریسک شرکت ارتباط دارد، مطالعه گوئنتر و همکارانش (2013) است. این پژوهشگران، رابطه سیاست های مالیاتی را مطالعه می کنند، که به عنوان فرار مالیاتی، پرخاشگری مالیاتی، ریسک مالیاتی و ریسک شرکت تعریف می شود. فرار مالیاتی شامل راهکارهایی برای کاهش هزینه های مالیات بر درآمد است. پرخاشگری مالیاتی میزان مشارکت شرکت ها در استراتژی های مالیاتی است که احتمالاً از حسابرسی توسط یک اداره مالیات زنده مانده اند. در آخر، ریسک مالیاتی نشان می دهد که وضعیت مالیات یک شرکت تا چه حد پایدار است. این پژوهشگران از رگرسیون جداگانه برای بررسی رابطه بین سه جنبه سیاست های مالیاتی و ریسک شرکت استفاده می کنند و بین فرار مالیاتی و پرخاشگری مالیاتی و ریسک شرکت، رابطه معنی داری پیدا نمی کنند. دوره نمونه آنها از سال 1987 آغاز می شود، زیرا این اولین سال است که داده های لازم در دسترس است و در سال 2011 به پایان می رسد. نمونه شامل شرکت هایی در ایالات متحده است که درآمد پیش از پرداخت مالیات مثبت و داده های کافی دارند. نتایج نشان می دهد که افزایش ریسک مالیاتی، که به عنوان انحراف استاندارد از نرخ مالیات مؤثر نقدی، اندازه گیری می شود، منجر به افزایش ریسک شرکت می شود (گوئنتر و همکاران، 2013).
دهسیمونه و همکارانش (2014) تحقیق می کنند که آیا سطوح بالای فرار مالیاتی با ریسک مالیاتی همراه است یا خیر، و آنها این احتمال را تعریف می کنند که مزایای مطالبه شده در آینده حفظ نخواهد شد، خواه به دلیل حسابرسی، خواه به دلیل تغییر در قانون یا تغییرات عملیاتی که باعث کاهش مزایای برنامه ریزی مالیاتی فعلی می شوند. آنها اذعان می کنند که شرکت ها فرصت های مختلفی برای جلوگیری از پرداخت مالیات دارند و این نمونه گیری، این شرکت ها را به شرکت های بدون درآمد متحرک و شرکت های دارای درآمد متحرک، تقسیم می کنند. نمونه ای که استفاده می شود شامل 46044 مشاهده مربوط به شرکت-سال اقتصادی است. این دوره از سال 1993 تا سال 2012 است. با استفاده از اظهار ذخیره برای موقعیت های مالیاتی غیر قطعی، نوسانات نرخ مالیات مؤثر و ضریب تغییر نرخ مالیات مؤثر نقدی به عنوان واسطه های ریسک مالیاتی، این پژوهشگران متوجه شدند که درآمد شرکت های دارای درآمد متحرک، طولانی مدت تر هستند. درآمدهای مالیاتی کوتاه مدت بدون افزایش ریسک مالیاتی آنها (دهسیمونه و همکاران، 2014).
باور و کلاسن (2014، صفحه 3) ریسک مالیاتی را اینگونه تعریف می کنند: "احتمال اینکه یک شرکت، متحمل ضرر مالیاتی بزرگی شود. به عنوان مثال، یک توافق نامطلوب با یک مقام مالیاتی که در اثر آن، مالیات یا مجازات های اضافی ایجاد می شود." به منظور ایجاد این شاخص برای ریسک مالیاتی، این پژوهشگران، رگرسیون لجستیکی را در فاکتورهای مرتبط با ریسک مالیاتی، در یک نمونه گسترده و همچنین در نمونه یک تا پنج شرکتی، برآورد می کنند. ریسک مالیاتی در بی ثباتی نرخ مالیات مؤثر بالاتر افزایش می یابد، عملیات خارجی، تعداد بخش های تجاری، وجود نقاط ضعف ماده SOX 404 در کنترل های داخلی، صنایع تعهدی کوسن مالیاتی و صنایع دینی بیشتر. با افزایش تحقیق و توسعه، ریسک کاهش می یابد. دوره نمونه ای از 2002 تا 2012 و نمونه مورد استفاده شامل 7531 مشاهده مربوط به سال و 1517 مشاهده در سطح شرکت است. مشاهده با بازده سالانه دارایی کمتر از 0.5 درصد، مشاهده بدون ده سال از داده های متوالی برای اندازه گیری معیار نرخ های مالیاتی مؤثر و مشاهدهی که داده های متغیرهای کنترل را نداشتند، حذف شدند. مؤلفان دریافتند که سرمایه گذاران ضرر مالیاتی بزرگی را پیش بینی می کنند و نیاز به بازده سهام بیشتری از شرکتها با وقوع خسارت مالیاتی بزرگ دارند. یافته های آنها بیشتر نشان می دهد که احتمال از دست رفتن مالیات با افزایش ناپایداری ETR نقدی و بدهی های احتمالی مالیاتی افزایش می یابد (باور و کلاسن، 2014).
2.4.1 خلاصه
شرکت هایی که مالیات صریح خود را کاهش می دهند، درگیر فرار مالیاتی می شوند (دیرنگ و همکاران، 2008؛ گوئنتر و همکاران، 2013؛ هانلون و هایتسمن، 2010؛ شولین، 2016). اجتناب مالیاتی، استمرار استراتژی های برنامه ریزی مالیاتی، به همراه استراتژی های کاملاً قانونی برای کاهش مالیات صریح در یک سو و اصطلاحاتی مانند عدم تعهد، فرار، پرخاشگری و پناه مالیاتی در سوی دیگر است (هانلون و هایتسمن، 2010). مزایای اجتناب مالیاتی، جریان نقدی پس از پرداخت مالیات خالص، بالاتر و مزایای گزارشگری مالی از طریق نرخ مالیات مؤثر GAAP، پایین تر است (هاچنز و رگو، 2015). فرار مالیاتی نیز مضرات قابل توجهی دارد. این معایب شامل هزینه های نمایندگی، هزینه های شهرت، هزینه های سیاسی و افزایش بررسی IRS است (شولین، 2016). به طور کلی، این هزینه ها به عنوان یک نتیجه از عدم قطعیت افزایش می یابد (هاچنز و رگو، 2015).
اگرچه ریسک مالیاتی از زمان قانون ساربینز-اوکسلی مصوب 2002 مهم تر شده است، ولی مسائل مالیاتی هنوز فاقد درک و آگاهی هستند (ارل، 2008؛ هوئنتز و رگو، 2015). هنوز مجموعه ای از اقدامات مورد توافق برای ریسک مالیاتی وجود ندارد (شولین، 2016). ریسک مالیاتی از جنبه های مختلفی شامل، پرداخت بیش از حد و کمبود هزینه، انطباق با قوانین مالیاتی، ریسک های اعتباری، ریسک های معاملاتی و خطرات عملیاتی (دلویت، 2015؛ ارل، 2008؛ EY، 2014).
گالمور و لابرو (2015) اظهار داشتند که ریسک مالیاتی، عدم قطعیت شرکت در قبال بدهی مالیاتی است. آنها ریسک مالیاتی را به عنوان نوسانات نرخ مالیات مؤثر نقدی می سنجند و دریافتند که این با کاهش کیفیت اطلاعات داخلی کاهش می یابد (گالمور و لابرو، 2015).
استراتژی تجاری یک شرکت مربوط به برنامه ریزی مالیاتی و اجتناب مالیاتی است (هیگینز و همکاران، 2015). هیگینز و همکارانش (2015) اجتناب مالیاتی را براساس نرخ های مالیاتی مؤثر دفتری و نقدی و تفاوت های دائمی دفتری و مالیات، اندازه می گیرند. پرخاشگری مالیاتی توسط شرکت، افزوده می شود که مزایای آن در مزایای مالیاتی غیر قابل تحقق و اینکه آیا این شرکت در یک پناه مالیاتی فعالیت می کند یا خیر، سنجیده می شود (هیگینز و همکاران، 2015). نیومن و همکارانش (2012) پایداری فعالیت های مالیاتی را به عنوان ضریب واریانس نرخ های مالیاتی مؤثر سالانه، ارزیابی می کنند. شفافیت محیط اطلاعاتی یک شرکت به عنوان مقدار مطلق اقلام تعهد اختیاری، سرعت اظهار گزارش سالانه شرکت، پراکندگی پیشبینی تحلیلگر، میانگین توزیع پیشنهاد قیمت و میانگین حجم معاملات روزانه اندازه گیری می شود. شرکت هایی که دارای استراتژی های مالیاتی پایدار هستند، دارای یک محیط اطلاع رسانی شفاف ترند. شرکت هایی که فعالیت های مالیاتی غیر قطعی تری دارند، از محیط اطلاعات کمتری برخوردار هستند. نمایندگان فعالیتهای مالیاتی غیر قطعی عبارتند از عملیات قطع، مکان در پناه های مالیاتی، درآمد خارجی و ضعف های مربوط به مالیات. علاوه بر این، این پژوهشگران، پیچیدگی مربوط به مالیات را به عنوان مالیات های معوق و تفاوت های مالیات بر دفتر، اندازه می گیرند (نیومن و همکاران، 2012).
راهبردهای مالیاتی می توانند نتایج بسیار قطعی یا غیر قطعی داشته باشند. میزان ریسک مالیاتی می تواند در شرکت ها با نرخ قابل مقایسه با فرار مالیاتی متفاوت باشد (هاچنز و رگو، 2015). هاچنس و رگو (2015) ریسک مالیاتی را به عنوان همه عدم قطعیت های مربوط به مالیات تعریف می کنند که یک شرکت با آن روبرو است. این پژوهشگران، ریسک مالیاتی را به عنوان تعادل پایان یافته مزایای مالیاتی ناشناخته، موارد اضافی در مزایای مالیاتی ناشناخته، اختلافات دائمی تعهد اختیاری دفتری مالیات و بی ثباتی نرخ مالیات مؤثر، اندازه گیری می کنند. نوسانات نرخ مالیات مؤثر نقدی و اختلافات مالیاتی بین دفتری تعهد اختیاری، عدم قطعیت های مربوط به مالیات را که به طور مداوم با افزایش ریسک شرکت در ارتباط هستند، به خود جلب می کند (هاچنز و رگو، 2015).
سیاست های مالیاتی شامل فرار مالیاتی، پرخاشگری مالیاتی و ریسک مالیاتی هستند. پرخاشگری مالیاتی میزان مشارکت شرکت ها در استراتژی های مالیاتی است که احتمالاً از حسابرسی توسط یک اداره مالیات زنده مانده اند. یک تعریف از ریسک مالیاتی، این است که ریسک مالیاتی نشان می دهد که وضعیت مالیات یک شرکت تا چه اندازه پایدار است (گوئنتر و همکاران، 2013). گوئنتر و همکارانش (2013) ریسک مالیاتی را به عنوان انحراف استاندارد از نرخ مالیات مؤثر نقدی، اندازه گیری می کنند. افزایش ریسک مالیاتی منجر به افزایش ریسک شرکت می شود (گوئنتر و همکاران، 2013).
دهسیمونه و همکارانش (2014) ریسک مالیاتی را به عنوان احتمال اینکه مزایای ادعاشده در آینده حفظ نشوند، به دلیل تغییراتی که باعث کاهش مزایای برنامه ریزی مالیاتی فعلی می شوند، تعریف می کنند. آنها ریسک مالیاتی را با استفاده از اظهار ذخایر برای موقعیت های مالیاتی غیر قطعی، بی ثبات بودن نرخ مالیات مؤثر و ضریب تغییر نرخ مالیات های مؤثر نقدی، اندازه می گیرند. شرکت های دارای درآمد متحرک، فرصت های بیشتری برای اجتناب مالیاتی دارند و بدون افزایش ریسک مالیاتی خود، از مزایای مالیات بلندمدت بیشتری برخوردار می شوند (دهسیمونه و همکاران، 2014).
باور و کلاسن (2014) ریسک مالیاتی را به عنوان احتمال اینکه یک شرکت، متحمل ضرر مالیاتی بزرگی شود تعریف می کنند. این پژوهشگران با برآورد یک رگرسیون لجستیک در عواملی که مربوط به ریسک مالیاتی هستند، یک شاخص ایجاد می کنند. این عوامل شامل نوسانات نرخ مالیات مؤثر نقدی، عملیات خارجی، تعداد بخش های تجاری، وجود نقاط ضعف ماده SOX 404 در کنترل های داخلی، اقلام تعهدی مخفی مالیاتی، صنایع دینی و تحقیق و توسعه می باشد (باور و کلاسن، 2014).
در کل، ریسک مالیاتی، نشان دهنده پایداری یک موقعیت مالیاتی، عدم قطعیت در رابطه با مالیات و احتمال خسارت مالیاتی بزرگ است (باور و کلاسن، 2014؛ دهسیمونه و همکاران، 2014؛ گالمور و لابرو، 2015؛ گوئنتر و همکاران، 2013؛ هاچنز و رگو، 2015). اگرچه هنوز مجموعه اقدامات توافق شده ای برای سنجش ریسک مالیاتی وجود ندارد (شولین، 2016)، مطالعات متعددی ریسک مالیاتی را با استفاده از نوسانات نرخ مالیات مؤثر نقدی اندازه می گیرند (باور و کلاسن، 2014؛ دهسیمونه و همکاران، 2014؛ گالمور و لابرو، 2015؛ گوئنتر و همکاران، 2013؛ هاچنز و رگو، 2015؛ نیومن و همکاران، 2012) که در اکثر مطالعات اندازه گیری شده به عنوان انحراف استاندارد از نرخ مالیات مؤثر نقدی (باور و کلاسن، 2014؛ دهسیمونه و همکاران، 2014؛ گالمور و لابرو، 2015؛ گوئنتر و همکاران، 2013؛ هاچنز و رگو، 2015).
2.5 نتیجه گیری
اطلاعات درون یک شرکت توسط سیستم اطلاعات داخلی آن تولید می شود. مدیران از این اطلاعات برای تصمیم گیری های عملیاتی روزانه و راهنمایی های مدیریتی خود استفاده می کنند (دورانتس و همکاران، 2013؛ فنگ و همکاران، 2009؛ گالمور و لابرو، 2015). وقتی کیفیت محیط اطلاعات داخلی بالا باشد، به مدیران اطلاعات دقیق و دقیق تری ارائه می شود، موانع موجود بین چرخه های حسابداری برداشته می شود، عدم تقارن اطلاعات کاهش می یابد و برنامه ریزی مالیاتی مؤثرتر تسهیل می شود (آریانی و کریسمیائی، 2013؛ دورانتس و همکاران، 2013؛ گالمور و لابرو، 2015). تعریف ریسک مالیاتی مورد استفاده در این مطالعه، این است که ریسک مالیاتی، نشان دهنده پایداری یک موقعیت مالیاتی، عدم قطعیت در رابطه با مالیات و احتمال ضرر زیاد مالیاتی است (باور و کلاسن، 2014؛ دهسیمونه و همکاران، 2014؛ گالمور و لابرو، 2015؛ گوئنتر و همکاران، 2013؛ هاچنز و رگو، 2015). بر اساس فرضیات عقلانیت و بهینه، که از نظریه تصمیم ناشی می شود (برونسون، 1990؛ ادواردز، 1954؛ آینهورن و هوگارت، 1981؛ سیمون، 1978)، مدیران سعی می کنند ریسک مالیاتی خود را به حداقل برسانند. بنابراین، نظریه تصمیم برای هدایت مطالعه انجام شده در این تز، استفاده می شود. همانطور که قبلاً توضیح داده شد، کیفیت اطلاعات، که تصمیمات و قضاوت ها بر اساس آن انجام می شود، بر نتیجه این تصمیم و کیفیت تصمیمات و قضاوت تأثیر می گذارد (گالمور و لابرو، 2015). این تصمیمات و قضاوت ها براساس تمام اطلاعات موجود، اعم از تشخیصی و غیر تشخیصی است (آینهورن و هوگارت، 1981؛ گلوور، 1997؛ هاکنبراک، 1992).
3 توسعه فرضیه
در این بخش، فرضیه ای، ارائه شده که در این مطالعه، آزمون شده است. این فرضیه مبتنی بر بینش مقالات قبلی و فرضیات نظریه تصمیم است. سوال تحقیق این تز:
"آیا کیفیت اطلاعات داخلی، ریسک مالیاتی شرکت ها را تحت تأثیر قرار می دهد؟"
ابتدا فرضیه آزمایش شده، شرح داده می شود. سپس، چارچوب اعتبار پیش بینی ارائه شده است. پس از آن، اعتبار سازه، اعتبار داخلی و اعتبار خارجی این تحقیق بحث شده است.
3.1 فرضیه
تصمیمات، یک فعالیت مهم سازمانی هستند (برونسون، 1990). اطلاعات حاصل از سیستم اطلاعات داخلی شرکت، هم اطلاعات حسابداری و هم غیر حسابداری، پایه و اساس بسیاری از تصمیمات مدیریتی است (فنگ و همکاران، 2009؛ گالمور و لابرو، 2015؛ گلوور، 1997). وقتی کیفیت محیط اطلاعات، بالا باشد، مدیریت با یک نمایش کلی از وضعیت مالی شرکت در زمان واقعی ارائه می شود، اطلاعات به موقع تر و دقیق تر بوده و عدم تقارن اطلاعاتی، کاهش می یابد. علاوه بر این، در یک اطلاعات با کیفیت بالا، موانع محیطی بین چرخه حسابداری برداشته شده و مدیریت به اطلاعات بیشتری دسترسی دارد. برنامه ریزی مالیاتی می تواند به طور مؤثرتری انجام شود (آریانی و کریسمیائی، 2013؛ دورانتس و همکاران، 2013؛ گالمور و لابرو، 2015). هر عملکردی در یک شرکت به دلیل همه کاره مالیات ها در مدیریت مالیات، ریسک های مالیاتی و فرآیندهای مرتبط سهم دارد (دلویت، 2015). شرکت هایی که دارای یک محیط داخلی با کیفیت بالا هستند، می توانند فرایندهای اسناد مالیاتی را به طور مؤثر اداره کنند و معاملات انجام شده با مزایای مالیاتی را متمایز کنند (گالمور و لابرو، 2015).
براساس فرضیات نظریه تصمیم، مدیران، عقلانی هستند و تصمیمات بهینه ای را اتخاذ می کنند (برونسون، 1990؛ ادواردز، 1954؛ آینهورن و هوگارت، 1981؛ سیمون، 1978). در چارچوب این مطالعه این بدان معنی است که مدیران ریسک مالیاتی را به حداقل می رسانند. از آنجا که مدیران، تصمیمات و قضاوت های خود را بر کلیه اطلاعات موجود پایه گذاری می کنند (آینهورن و هوگارت، 1981؛ گلوور، 1997؛ هاکنبراک، 1992) و کیفیت این اطلاعات بر کیفیت تصمیمات و قضاوت ها و همچنین نتایج آنها تأثیر می گذارد (گالمور و لابرو، 2015)، کیفیت اطلاعات داخلی بالاتر، تصمیمات و قضاوت های بهتری را نشان می دهد. بنابراین، مدیران شرکت های دارای کیفیت اطلاعات داخلی بالاتر باید در مورد ریسک مالیاتی یک شرکت، تصمیمات را بهتر و آگاهانه تر اتخاذ کنند و باید بتوانند این ریسک مالیاتی را کاهش دهند. بنابراین، کیفیت اطلاعات داخلی بالاتر باید از ریسک مالیاتی یک شرکت بکاهد. این منجر به فرضیه بیان شده متناوب زیر می شود:
کیفیت اطلاعات داخلی بالاتر منجر به کاهش ریسک مالیاتی می شود.
فرضیه تهی، مطابق این است که کیفیت اطلاعات داخلی بالاتر هیچ تاثیری بر ریسک مالیاتی یک شرکت ندارد.
3.1.1 دقت پیش بینی های مدیریت و ریسک مالیاتی
هدایت مدیریت برای تأثیرگذاری انتظارات درآمدی و کاهش ریسک دادرسی، استفاده می شود. بنابراین، مدیران انگیزه هایی برای گزارش پیش بینی دقیق دارند (فنگ و همکاران، 2009). اطلاعاتی که توسط سیستم اطلاعات داخلی شرکت تولید می شود برای این پیشبینی ها (دورانتس و همکاران، 2013) و برای بسیاری از تصمیمات عملیاتی روزانه (فنگ و همکاران، 2009) اساسی است. مدیران شرکت های دارای فضای اطلاعاتی با کیفیت بالا و مدیران شرکت های دارای کنترل داخلی قوی پیش بینی دقیق تر درآمد را انجام می دهند (دورانتس و همکاران، 2013؛ فنگ و همکاران، 2009). از این رو، یک انحراف پیش بینی مدیریت پایین تر نشان دهنده کیفیت اطلاعات داخلی بالاتر است.
3.1.2 اعلام درآمدها و ریسک مالیاتی
علاوه بر صحت پیش بینی های مدیریت، سرعت اعلام درآمدها نیز به کیفیت اطلاعات داخلی یک شرکت، متصل است. ارتباط اطلاعات حسابداری را می توان با فاصله زمانی بین پایان سال مالی شرکت ها و تاریخ اعلام سود (سنجش درآمد) سنجید (آریانی و کریسمیائی، 2013). هنگامی که این تاخیر زمانی اندک باشد، اطلاعات مربوطه و از این رو کیفیت بالاتری دارند (آریانی و کریسمیائی، 2013؛ واسن و همکاران، 2009). بعلاوه این برای تصمیم گیری مفیدتر است (هیئت استانداردهای حسابداری مالی، 2006). بنابراین، فاصله زمانی کم تر بین پایان سال مالی یک شرکت و تاریخ اعلام سود آن نشان می دهد که اطلاعات داخلی از کیفیت بالاتری برخوردار است.
3.1.3 انحراف پیشبینی تحلیلگر و ریسک مالیاتی
همانطور که قبلاً ذکر شد، شرکت هایی که کیفیت اطلاعات داخلی بالاتری دارند، پیش بینی های مدیریتی دقیق تری را صادر می کنند (دورانتس و همکاران، 2013؛ فنگ و همکاران، 2009)، که این امر، شفافیت و اعتبار گزارشگری مالی را افزایش و عدم تقارن اطلاعاتی را کاهش می دهد (فنگ و همکاران، 2009). شرکت هایی که کیفیت اطلاعات داخلی پایین تری دارند پیش بینی های مدیریتی کم تر و عدم تقارن اطلاعات بالاتری دارند. این حقیقت، منجر به عدم قطعیت بیشتر و در نتیجه انحراف بالاتر پیش بینی تحلیلگران می شود (آکرت و آتاناساکوس، 1997، 2003). علاوه بر این، وقتی تحلیلگران برای دستیابی به اطلاعات خود به مدیریت، وابسته هستند، تمایل به پیشبینی های خوشبینانه دارند. بعلاوه تحلیلگران وقتی محیط اطلاعاتی یک شرکت از کیفیت پایین برخوردار است بیش از حد گرایش پیدا می کنند. این خوش بینی بیش از حد منجر به انحراف پیش بینی تحلیلگر بالاتر می شود (لیم، 2001). بنابراین، یک تحلیلگر پایین پیش بینی می کند که انحراف با کیفیت اطلاعات داخلی بالاتری همراه است.
در صفحه بعد چارچوب اعتبار پیشبین ("جعبه های لیبی") (لیبی، 1981) برای این فرضیه ارائه شده است.
این فرضیه با تجزیه و تحلیل داده های پنل، آزمایش می شود. تخمین زده می شود که سه مدل رگرسیون حداقل مربعات معمولی، تأثیر کیفیت اطلاعات داخلی را بر ریسک مالیاتی یک شرکت بررسی می کنند. ریسک مالیاتی با نوسانات نرخ مالیات مؤثر نقدی سنجیده می شود. این نوسانات با نوسانات بازده سهام آینده و ریسک شرکت همراه است (گوئنتر و همکاران، 2013؛ هاچنز و رگو، 2015). شرکت هایی که ریسک مالیاتی بالاتری دارند احتمالاً نتایج مالیات بی ثبات بیشتری دارند (گالمور و لابرو، 2015). نرخهای مالیاتی مؤثر با سود ناپایدار نشان دهنده موقعیتهای مالیاتی غیر قطعی در دوره های قبلی است که در سالهای بعد معکوس می شوند و بنابراین میزان پایداری موقعیت های مالیاتی را نشان می دهند (گوئنتر و همکاران، 2013؛ هاچنز و رگو، 2015). علاوه بر این، احتمال وقوع یک رویداد در نتیجه ضرر مالیاتی بیشتر است در حالی که نوسانات نرخ مالیات بر اثر نقدی زیاد است (باور و کلاسن، 2014).
اولین عملیاتی شدن کیفیت اطلاعات داخلی، سوگیری پیش بینی های مدیریت است. دقت پیش بینی مدیریت به کیفیت اطلاعات داخلی بستگی دارد که توسط مدیریت برای ارائه این پیشبینی ها مورد استفاده قرار می گیرد (دورانتس و همکاران، 2013؛ فنگ و همکاران، 2009؛ گالمور و لابرو، 2015). دقت پیش بینی های مدیریت با مقیاس مطلق سود گزارش شده منهای پیش بینی مدیریت اندازه گیری می شود. برای سنجش تأثیر دقت پیش بینی مدیریت بر بی ثباتی نرخ مالیات مؤثر با نقدی، چندین متغیر کنترل در رگرسیون گنجانده شده است. این متغیرهای کنترل اندازه شرکت، نرخ مالیات مؤثر در پول، عملیات خارجی، بی ثباتی، بازده دارایی ها، وام و انحراف پیش بینی تحلیلگر هستند. این متغیرها در فصل 4 بیشتر توضیح داده شده است.
دومین عملیاتی شدن کیفیت اطلاعات داخلی، فاصله زمانی بین پایان سال مالی و اعلام سود است. در مقالات قبلی از این متغیر برای سنجش ارتباط اطلاعات حسابداری، صحت راهنمایی مدیریت و کیفیت اطلاعات داخلی استفاده شده است (آریانی و کریسمیائی، 2013؛ فنگ و همکاران، 2009؛ گالمور و لابرو، 2015). شرکت هایی که کیفیت اطلاعات داخلی بالاتری دارند، احتمالاً درآمد خود را سریع تر از شرکت هایی که کیفیت اطلاعات داخلی پایین تری دارند، اعلام می کنند زیرا در این شرکت ها، اطلاعات بهتر در بخش های مختلف شرکت، ادغام می شوند (گالمور و لابرو، 2015). این متغیر با تعداد روزهایی بین پایان سال مالی و تاریخ اعلام سود تقسیم بر 365 اندازه گیری می شود. در این مدل رگرسیون متغیرهای کنترل نیز گنجانده شده اند. متغیرهای کنترلی که شامل آن می شوند، اندازه شرکت، نرخ مالیات مؤثر در پول، عملیات خارجی، بی ثبات بودن، بازده دارایی ها، وام و انحراف پیش بینی تحلیلگر است.