ترجمه مقاله سبک تفکر و تصمیم گیری (WORD+PDF)
2.3. فرکانس تصمیمات کمکی
2 (سبک تفکر: منطقی، تجربی) × 4 (کلیشه ها: HW-HC، HW-LC، LW-HC، LW-LC)ANOVA بر روی فرکانس تصمیم گیری نوع دوستانه انجام شد. نتایج تفصیلی در جدول 1 نشان داده شده است. نتایج نشان داد که تاثیر اصلی سبک تفکر معنی دار بود [F (1,103) = 15.10، p <.01، η2p = 0.11] و شرکت کنندگان در سبک تفکر تجربی تصمیمات کمکی بیشتری گرفتند. شرکت کنندگان منطقی انجام دادند. بعلاوه، یک اثر اصلی مهم در مورد کلیشه ها مشاهده شد [F (3، 348) = 36.97، p <.01، ηp2 = 0.24]. تجزیه و تحلیل بیشتر اثر کلیشه نشان داد که بین فرکانس کمک به HW-HC و HW-LC تفاوت معنی داری وجود ندارد (p > .05)، اما این دو کلیشه بطور معنی دار بیشتر از LW-HC یا LW- کمک می شوند. (p < .01). همچنین، فرکانس شرکتکنندگانی که به HW-LC کمک میکردند به معنی دار بیشتر از LW-HC یا LW-LC بود (p < .01). همچنین بین فرکانس های کمک به LW-HC و LW-LC تفاوت معنی داری وجود داشت (p < .01).
ثبت سفارش ترجمه تخصصی روانشناسی
جالبتر از همه، این مطالعه نشان داد که بین سبک تفکر و کلیشه تعامل معناداری وجود دارد [F(3,348) = 4.42, p< .01. ηp 2 = 0.03] . تحلیلهای پیگیری نشان داد که تاثیر کلیشه در شرکتکنندگان سبک تفکر منطقی معنادارتر بود. تجزیه و تحلیل تعقیبی نشان داد فرکانس شرکتکنندگانی که کمک به HW-HC را انتخاب کردند بیشتر از HW-LC (0.05>p)، LW-HC، و LW-LC (p <.01) بود. فرکانس کمک به HW-LC نیز بیشتر از LW-HC و LW-LC بود (p <.01). بعلاوه، تفاوت معنیداری بین LW-HC و LW-LC مشاهده گردید (p <.01) . بعلاوه، تاثیر اصلی و معن دار کلیشه در گروه تجربی مشخص شد. تجزیه و تحلیل تعقیبی نشان داد که هیچ تفاوت معنی داری بین فرکانس انتخاب کمک به HW-HC یا HW-LC وجود ندارد. تفاوت بین LW-HC و LW- LC نیز غیر معنی دار نبود. با این حال، فرکانس انتخاب کمک به HW-HC و HW-LC هر دو بیشتر از LW-HC و LW-LC بود (p < .01).
3.3 زمان واکنش به تصمیم گیری
2 سبک تفکر × 4 کلیشه ANOVA در زمان واکنش اتخاذ شده برای تصمیمگیری، تاثیر اصلی و معنی دار را با توجه به کلیشهها نشان داد [F (3, 348) = 3.63, p < .01, η2p= 0.03]. تجزیه و تحلیل تعقیبی نشان داد که شرکت کنندگان زمان بیشتری را صرف تصمیم گیری های اخلاقی شامل HW-LC یا LW-HC، در مقایسه با تصمیم گیری مربوط به HW-HC or LW-LC (p < .05, d = − 0.47) می کنند. با این حال، تاثیر اصلی سبک تفکر و تعامل معنیدار نبود (p ≥ .29 کل).
4. بحث
1.4. شرکت کنندگان منطقی، خودخواه و شرکت کنندگان تجربی، دوستانه تر هستند
نتایج نشان می دهد که تفاوت معناداری بین سبک تفکر منطقی و سبک تفکر تجربی در تصمیم گیری اخلاقی وجود دارد. بویژه، شرکت کنندگان تجربی تمایل دارند در یک معضل اخلاقی به دیگران کمک کنند، در حالیکه شرکت کنندگان منطقی تمایل کمتری به انتخاب کمک به دیگران دارند. با این حال، تفاوت معنی داری در زمان واکنش تصمیم بین دو سبک مشاهده نشد. احتمالا به این دلیل است که زمان پاسخ ممکن است صرفا منعکس کننده درجه تعارض تصمیم باشد تا میزان اعمال شهود و مشورت (ایوانز و همکاران، 2015). تحقیقات قبلی استدلال کردند که افراد منطقی احتمالا از منافع خود محافظت می کنند (آرونسون، 1969). زکی و میچل (2013) پیشنهاد کردند که بنظر می رسد رفتار اجتماعی از فرآیندهایی نشات می گیرد که شهودی، بازتابی و حتی خودکار هستند. بعلاوه، تحقیقات قبلی نشان دادند که جامعهپذیری یک پاسخ به سبک تفکر تجربی است، در حالیکه مشورت ممکن است منجر به تصمیمگیریهای خودخواهانهتر شود (بیر و رند، 2016؛ رند و همکاران، 2012؛ رند و همکاران، 2014). همچنین محققان دریافتند که ایمان به شهود، مشارکت و تنبیه نوعدوستانه را ترویج میکند، در حالی که نیاز به شناخت، داوطلب شدن در موقعیتهایی را ترویج میکند که به شجاعت اخلاقی نیاز دارد (کینون و ویندمن 2013). همین مطالعه نشان داد شرکتکنندگانی که سبک تفکر تجربی داشتند، بیشتر می توانند با درد قهرمان داستان همدردی کنند و شرکتکنندگان تجربی گرایش نوع دوستانه بالاتری از خود نشان می دهند. همچنین، مطالعات قبلی نشان دادند که رفتار نوعدوستانه در موقعیتهای همدلانه شهودی است و وقتی شرکتکنندگان احساسات دیگران را تجربه میکنند، به طور غریزی تمایل دارند دیگران کمتر رنج ببرند، حتی اگر این به معنای پرداخت هزینه باشد (ککتو، کورب، رمیاتی و ایلو 2018؛ سارلو و همکاران 2012). بنابراین، یافتههای ما در مطالعه حاضر مبنی بر اینکه شرکتکنندگان سبک تفکر تجربی، رفتار کمککنندهتری نسبت به شرکتکنندگان سبک تفکر منطقی نشان می دهند - تحقیقات گذشته را بیشتر تایید میکنند.
2.4. ممکن است فرد منافع شخصی خود را بخاطر کمک به شخص دیگر قربانی کند
مطالعه حاضر نشان داد که کلیشهها نه تنها بر ارزیابی و قضاوت افراد تاثیر میگذارند، بلکه بر تمایل آنها برای کمک به اعضای گروه نیز تاثیرگذارند. به این معنا که شرکتکنندگان بیشتر مایل هستند به گروهی با کلیشه مثبت (برای مثال HW-HC) کمک کنند، در حالی که نسبت به گروهی با کلیشه منفی (یعنی LW-LC) بیتفاوت بودند. بعلاوه، زمان واکنش شرکتکنندگان در هنگام تصمیمگیری در مورد این دو گروه بسیار مثبت یا منفی (یعنی HW-HC، LW-LC) کوتاهتر از زمان تصمیمگیری در مورد مسیر عملکرد دو گروه دوسوگرای دیگر بود (یعنی، HW-LC، LW-HC). نتایج ما بیشتر تاثیر برتری محبت را تایید می کنند، که به واسطه آن فرد بیشتر بر بُعد محبت تمرکز می کند تا شایستگی (اش، 1946؛ کادی و همکاران، 2007). مطالعات قبلی نشان دادند که ارزیابی و قضاوت دیگران یا سایر گروه ها با اعتبار ارزیابی (کلیشه مثبت یا منفی) کلیشه های موجود سازگار است (کلیمان، یانگ، شولز و ساکس، 2008). برخی از محققان نیز خاطرنشان کردند که فعالسازی کلیشهها، شناخت فرد را نسبت به گروههای کلیشهای افزایش میدهد و در نتیجه بر نگرشها و رفتار افراد نسبت به وظایف مرتبط خود تاثیر میگذارد (ویلر، جارویس و پتی، 2001). مطالعات قبلی نشان دادند که کلیشهها بر رفتار تاثیر میگذارند زیرا واکنش عاطفی فرد را فعال میکنند. کلیشه های مثبت احساسات مثبت را تحریک می کنند که منجر به تسهیل فعال و غیرفعال می شود، در حالیکه کلیشه های منفی می توانند به احساسات منفی منجر شوند و هم آسیب فعال و هم غیرفعال را به دنبال دارد (کادی و همکاران، 2007؛ فیسک و همکاران، 2002).
ثبت سفارش ترجمه تخصصی روانشناسی
ثبت سفارش ترجمه تخصصی روانشناسی
ثبت سفارش ترجمه تخصصی روانشناسی
ثبت سفارش ترجمه تخصصی روانشناسی
3.4. شرکت کنندگان سبک تفکر منطقی حساسیت بیشتری نسبت به محبت و شایستگی دارند، در حالیکه شرکت کنندگان سبک تفکر تجربی تحت تاثیر محبت قرار می گیرند
مطالعه ما تعامل معنی داری بین سبک تفکر و کلیشه را نشان داد. به نظر میرسد شرکتکنندگان در سبک تفکر منطقی تحت تاثیر هر دو بُعد محبت و شایستگی هستند که از طریق کلیشههای قهرمان داستان هنگام تصمیمگیری اخلاقی ارائه میشود، در حالیکه محبت تاثیر بیشتری بر تصمیم به کمک دارد. با اینحال، شرکتکنندگان سبک تفکر تجربی تفاوتهایی را با افرادی که دارای سبک تفکر منطقی بودند نشان دادند، زیرا به نظر میرسید که آنها فقط تحت تاثیر بُعد محبت کلیشه هستند، ولی نه بُعد شایستگی. این در تضاد با فرضیه اولیه ما است. ما فرض کردیم که افراد تجربی نسبت به کلیشهها حساستر هستند، اما دریافتیم که نتیجه، عکس آن را نشان میدهد. ممکن است به دلیل احساسات مثبت ناشی از کلیشه محبت زیاد باشد، که می تواند باعث شود کسانی که دارای سبک تفکر تجربی هستند، بُعد شایستگی را نادیده بگیرند، زیرا شاید برای آنها محبت کافی باشد. احساسات منفی ناشی از محبت کم نیز همین اثر را داشتند. اپشتاین و همکاران (1996) پیشنهاد کردند که احساسات قوی ممکن است فرد را به نادیده گرفتن آنچه می داند برای انتخاب های منطقی تر سوق دهد. با اینحال، شرکتکنندگان سبک تفکر منطقی نشان دادند که بهنگام تصمیمگیری اخلاقی بیشتر مستعد استدلال هستند، و همچنین به احتمال زیاد تاثیر محبت و شایستگی را هنگام ارزیابی علایق خود تحلیل میکنند. نتیجه این نظریه را تقویت می کند که افراد با سبک های تفکر متفاوت بر اساس SCM عملکرد متفاوتی دارند. نتایج مطالعه حاضر دیدگاه غالب را به چالش می کشد که تفکر منطقی کمتر تحت تاثیر اطلاعات جانبدارانه قرار می گیرد. تحقیقات قبلی نشان داد که تحت شرایط معین، یک فرآیند مشورتی میتواند سوگیریها را تسهیل کند (آیال و هوچمن، 2009؛ وونگ، کوانگ، و نگ، 2008). بعلاوه، فیلیپس، فلچر، مارکس و هاین (2016) یک متاآنالیز انجام دادند که نشان داد ارتباط بین سبک های تفکر و نتایج تصمیم گیری وابسته به محیط است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که در شرایط معضل اخلاقی، تاثیر سبک تفکر افراد بر تواناییهای تصمیمگیری اخلاقی آنها تحت تاثیر کلیشهها است. بویژه، شرکت کنندگان سبک تفکر منطقی نسبت به افرادی که دارای سبک تفکر تجربی هستند، بیشتر مستعد تعصبات کلیشه ای در تصمیم گیری اخلاقی هستند.
این مطالعه برخی محدودیت ها را دارد. اولا، این مطالعه نشان داد که افراد با سبکهای تفکر متفاوت، زمانی که درگیر تصمیمگیری اخلاقی از منظر رفتاری میشوند، بطور متفاوت تحت تاثیر کلیشهها قرار میگیرند، اما این مطالعه به دنبال شواهد عصبی در این مورد نبود. تحقیقات آینده می تواند این موضوع را با استفاده از تکنیک های تصویربرداری عصبی بررسی کند. دوما، شرکتکنندگان این مطالعه همگی چینی بودند و هیچ پیشزمینه فرهنگی دیگری در آن لحاظ نشده بود. تحقیقات قبلی نشان داد که غربی ها و آسیای شرقی ممکن است روش های متفاوتی برای تفکر داشته باشند (نیسبت، پنگ، کوی 2001). تحقیقات آینده می تواند تاثیر سبک های تفکر شرقی و غربی را بر تصمیم گیری اخلاقی از طریق تحقیقات بین فرهنگی بررسی کند.
مقاله انگلیسی روانشناسی با ترجمه
مقاله انگلیسی در مورد سالمندی با ترجمه
تصمیم گیری اخلاقی، توانایی انتخاب یک مسیر عمل بهینه از بین گزینه های متعدد در درون سیستمی از هنجارها و ارزش هاست که رفتار ما را در یک جامعه هدایت می کند (ریلینگ و سانفی، 2011). تصمیم گیری اخلاقی در زندگی واقعی یک اتفاق غیر معمول نیست. روانشناسان آن را به طور گسترده مورد مطالعه قرار داده اند (گاریگان، آدلم و لنگدون، 2018؛ ژان و همکاران، 2018). در حال حاضر، نظریه فرآیند دوگانه، پذیرفته شده ترین نظریه در روانشناسی اخلاقی در رابطه با تصمیم گیری اخلاقی است (گرین، نیستروم، انگل، دارلی، و کوهن، 2004؛ گرین، سامرویل، نیستروم، دارلی، و کوهن، 2001). نظریه فرآیند دوگانه تاثیر هیجان و توانایی استدلال شناختی را بر قضاوت اخلاقی و تصمیمگیری در نظر میگیرد و تشخیص میدهد که افراد مختلف در هنگام قضاوت و تصمیمگیری ورودیهای هیجانی و توانایی شناختی متفاوتی دارند و خاطرنشان میکند که این تفاوت ممکن است به افراد مربوط باشد.
سبک های تفکرتحقیقات قبلی پیشنهاد کردند که افراد دارای دو سیستم پردازش اطلاعات مستقل هستند: منطقی و تجربی (اپستین، پاچینی، و دن-راج، 1996). اپشتاین و همکاران (1996) دریافتند که در میزان تکیه افراد به سیستم های پردازش اطلاعات تفاوت های فردی وجود دارد و فهرست تجربی منطقی (REI-40) را برای اندازه گیری تفاوت ها ایجاد کرد. آنها دریافتند که افراد دارای سبک تفکر منطقی، پردازش شناختی منطقی و علی را ترجیح می دهند، در حالیکه افراد دارای سبک تفکر تجربی، پردازش اکتشافی، احساسی و خود به خودی را ترجیح می دهند. این نتایج توسط چندین محقق تایید شد که نشان میدهد کسانی که دارای سبک تفکر منطقی هستند، تمایل به قضاوتهای هنجاری دارند و از تعصبات اجتناب میکنند، در حالیکه افراد با سبک تفکر تجربی تمایل به قضاوتهای اکتشافی بیشتری دارند (شیلو، سالتون، و شرابی، 2002).
مقاله isi روانشناسی تربیتی - مقاله انگلیسی درباره واقعیت درمانی