ترجمه مقاله عملکرد اعصاب و روان در اختلال وسواس فکری و عملی
عملکرد اعصاب و روان در اختلال وسواس فکری و عملی: مقایسه ای با اختلال دو قطبی و افراد سالم
Neuropsychological performance in obsessive-compulsive disorder A comparison with bipolar disorder and healthy controls
چکیده
این پژوهش بررسی می کند آیا بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی (OCD) در عملکرد اجرایی و حافظه شان دچار نقص و اینکه دارای ویژگی هر نوع معلولیت اعصاب و روان مرتبط با OCD هستند یا خیر. مطالعات گذشته از عملکرد ضعیف تر افراد مبتلا به OCD در مقایسه با افراد سالم در بین اکثر افراد مبتلا به اختلالات اعصاب و روان خبر می دهد. با این حال، یافته ها سازگاری بسیار کمی دارند. ما از 34 بیمار مبتلا به اختلال دو قطبی نوع 1 (BP-I)، 35 بیمار درمان نشده مبتلا به OCD و 33 فرد سالم که بر اساس سن، جنسیت و تحصیلات دستهبندی شده بودند استفاده کردیم. شرکتکنندگان آزمون یادگیری شنوایی کلامی رِی (RAVLT)، آزمون مقیاس تجدید نظر شده حافظه وکسلر (WMS-R) زیر مقیاس بازتولید بصری و تست تداخل رنگ واژه استروپ (SCWIT) را تکمیل نمودند. بیماران مبتلا به BP-I در مقایسه با هر دو گروه افراد سالم و مبتلا به OCD عملکرد ضعیفتری به صورت تاخیر طولانی مدتتر یادآوری واژگانی از خود نشان دادند. اگر چه مبتلایان به OCD در یادآوری بصری نسبت به بیماران مبتلا به BP-I و افراد سالم عملکرد ضعیفتر بیشتری داشتند، با این حال امتیاز آزمون شان در دامنه بهنجار قرار داشت. در مقایسه های دو به دو، مبتلایان به OCD تفاوتی با افراد مبتلا به BP-I و افراد سالم نداشتند. هیچگونه تفاوت معنیداری در آزمون حافظه گویشی و عملکرد استروپ بین مبتلایان به OCD و افراد سالم پیدا نشد. در کل، هیچگونه تفاوت معنیداری در عملکرد اعصاب و روان بین مبتلایان به OCD و افراد سالم که بتواند به طور بالقوه با اختلال عملکرد مرتبط باشد یافت نشد.
کلمات کلیدی: اختلال وسواس فکری عملی، اختلال دو قطبی، پروفایل اعصاب و روان، مدار های فرونتو استریال
1. مقدمه
اختلال وسواس فکری عملی (OCD) یک وضعیت ناتوانکننده روانپزشکی است که مشخصه های آن افکار ناخواسته و استرسزای پایدار (وسواس) و/یا افکار رفتاری یا روحی برای رهایی از اینگونه افکار (عملی) است. مطالعات تصویربرداری از مغز نشان داده است که وجود علایم OCD با فعالیت های بسیار زیاد قشر اوربیتوفرانتال، قدامی، قشر کمربندی و هسته دمدار در ارتباط است (چامبرلین و همکاران، 2008؛ ملوی و همکاران، 2012). همچنین OCD با فعالیت در بخش های عمده مدار های فرونتواستریال طی انجام فعالیت های اعصاب و روان مرتبط دانسته شده است (راث و همکاران، 2007). با این حال، برخی از مطالعات به هنگام انجام چنین فعالیت هایی از افزایش فعالیت خبر دادهاند و برخی دیگر از کاهش آن (ون دن هول و هکاران، 2005؛ مالتبی، تولین، ورهانسکی، او کیف و کیهل، 2005). بر خلاف این یافته های گوناگون، تفسیر نتایج اینگونه بوده است که همگی از مدل فرونتواستریالیِ OCD پشتیبانی می کنند. در مقایسه با نتایج مسلما سازگارتر یافت شده در مطالعات تصویر برداری، بررسی های اثر OCD بر روی تست اعصاب و روان عملکرد فرد بیمار نتایج ناسازگاری ارئه داده است (ابرامویچ، میتلمان، تانکرسلی، ابرامویتز و شویگر، 2015). متا تحلیل ها نشان داده اند که مبتلایان به OCD درجه ای کم تا متوسط (و نه از لحاظ کلینیکی قابل توجه) از اختلال در دامنه وسیعی از آزمون های شناختی از خود نشان داده اند (ابرامویچ، ابرامویتز و میتلمان، 2013؛ شین، لی، کیم و کاون، 2014). کاهش در حافظه غیر کلامی و عملکرد های اجرایی جزو سازگارترین نتایج تکرار شده در بین مبتلایان به OCD است و هنوز ناسازگاری کلی یافتهها (کوولز، هوهاگِن و وودرهولز، 2004) از به وجود آمدن یک توافق در خصوص پروفایل اعصاب و روان خاصِ OCD جلوگیری به عمل می آورد.
مهمتر از این، بیشتر مطالعات عملکرد اعصاب و روان تنها به مقایسه عملکرد بین بیماران OCD و افراد سالم پرداخته اند، بدون اینکه مقایسه هایی با سایر جمعیت های روانپزشکی به این مطالعات اضافه نمایند. این امر حساسی است از آنجایی که این روش مخالف عملکرد عمومی بودن مشکلات روانپزشکی است نمی توان نتیجه گرفت که هرگونه تفاوت مشاهده شده مختص به OCD است. به عنوان یک استثنا، پورسل، ماروف، کیوریس و پانتلیس (1988) ضعف های انتخابی در عملکرد های اجرایی، حافظه تصویری و توانایی های حرکتی در بین مبتلایان به OCD در مقایسه با مبتلایان به افسردگی تک قطبی یا اختلال ترس یافتند. موریتز و همکاران (2002) دریافتند در حالی که مبتلایان به افسردگی و اسکیزوفرنی سطوح مشابهی از اختلالات عملکردی در تمام فعالیت ها از خود نشان دادند، بیماران OCD در تمام آزمون ها بغیر از تست های پیگیری هدف-B و تسلط کلامی عملکرد عادی داشتند و عملکرد های ضعیفتر با علایم افسردگی (HAM-D scores [1]) مرتبط بود تا خود OCD. مطالعاتی که به بررسی تست های عملکرد اعصاب و روان در مبتلایان به اختلال دو قطبی (BP) در مقایسه با مطالعات صورت گرفته در خصوص OCD می پردازد هم نتایج همگرا و هم نتایج واگرایی را ارائه داده اند. در بین بیماران مبتلا به BP، سازگارترین گزارشات ضعف در حافظه رویدادی کلامی (آرتز، جابن، کرابندام و وان اوس، 2008؛ مارتینز-آران و همکاران، 2007) و عملکرد اجرایی (آرتز و همکاران، 2008) است که با مدل اعصاب و روان BP شامل مدار های فرونتوتمپورال و فرونتو لیمبیک سازگار است. شواهدی وجود دارد که تفاوت های کلامی-حافظه حتی زمانی که مبتلایان احساس سرحالی می کنند باقی می ماند و در بسیاری از مطالعات این امر به عواقب عملکردی ارتباط داده شده است (مارتینز-آران و همکاران، 2007؛ دل مار بونین و همکاران، 2014؛ اوسک-بس، آکسوی-پویراز و تسون، 2015). اختلال شناختی و عملکرد روانی بین مبتلایان BP سر حال موجود بیشتر الگویی ناهمگون داشت و این الگو ها به طور بالقوه می توانند نشان دهنده زیرگروه های بیمارانی با ضعف های شدید تر شناختی و یا عملکرد روانی بدتر باشد. متقابلا، هیچ مطالعه ای روابط عملکردی عملکرد اختلالی آزمون های شناختی را در بیماران OCD انجام نداده است.
در این مطالعه، هدف ما ارزیابی ویژگی یافته های اعصاب و روان در نمونه ای از بیماران OCD بدون افسردگی است و بررسی نماییم آیا تفاوت های افراد سالم به طور برابر در بیماران OCD در مقایسه با بیماران BP یافت می شود یا خیر. در نهایت سعی کردیم مشخص نماییم آیا الگوی نتایج اعصاب و روان مرتبط با بیماران OCD را می توان به راحتی از افراد سالم و مبتلایان به BP تشخیص داد یا خیر، به گونه ای که پروفایل های روان-شناختی ممکن است به زیرگروه هایی از بیماران با سطوح متفاوت عملکردی و پیشبینی بیماری و بیشتر از اینها اشاره نماید، که از این طریق الگوی ضعف های اعصاب و روان هدف معالجات درمانی قرار بگیرند. به خاطر اینکه وضعیت های همایند مرضی، بالاخص علایم افسردگی، با اختلالات شناختی مرتبط دانسته شده (موریتز و همکاران، 2001؛ موریتز، کلوس، جان، شیک و هاند، 2003)، بیماران را بدون تشخیص بیماری ثانویه بررسی می نماییم.
2. روش ها
2.1 شرکتکنندگان
شرکتکنندگان این مطالعه 34 فرد سرحال با بیماری اختلال دو قطبی (BP-1)، 35 بیمار مبتلا به OCD و 33 فرد سالم (نمونه کنترلی) بودند. بیماران مبتلا به BP-1 یا OCD به بخش بیماران سرپایی دانشکده پزشکی بخش روانپزشکی Cerrahpaşa مراجعه کرده بودند. بعد از آزمایشات مفصل پزشکی توسط دو روانپزشک مشاور، تشخیص بیماری BP-1 بر اساس کتاب the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders، چاپ چهارم، نسخه تجدید نظر شده (DSM-IV-TR؛ American Psychiatric Association، 2000) طبقهبندی شد. اطلاعات اضافه نیز از طریق افراد خانواده و سوابق بیماران گردآوری شد. معیار های حذف شده شامل داشتن تاریخچه بیماری روانی، ضربه به سر، عقبماندگی ذهنی، درمان از طریق الکترو شوک در 6 ماه گذشته، سوء مصرف مواد در گذشته و حال و اختلال قابل تشخیص و یا گزارش شده توسط خود بیمار هستند. بیماران BP-1 در زمان این مطالعه سر حال بودند و هرگونه امتیاز مقیاس درجهبندی افسردگی همیلتون (HAM-D) >8 و امتیاز مقیاس رتبهبندی یانگ مانیا (YMRS)> 6 نیز از این مطالعه حذف شدند (همیلتون، 1960؛ یانگ، بیگز، زیگلر و مِیر، 1978).
بیماران مبتلا به OCD در اولین حضورشان در بخش سرپایی دانشکده پزشکی بخش روانپزشکی Cerrahpaşa انتخاب شدند. بیماران مبتلا به یک بیماری دیگر و یا اختلالات شخصی نیز از این مطالعه حذف شدند. برای تایید بیماری OCD و حذف سایر بیماری ها، بیماران مبتلا به OCD توسط SCID-I (فرست، 2005) ارزیابی شدند. بیماران OCD با امتیاز HAM-D >8 از مطالعه حذف شدند و هیچ یک از بیماران مبتلا به OCD دارو مصرف نمی کردند (26 بیماران تجربه استفاده از دارو نداشتند و باقی بیماران حداقل برای 3 ماه دارویی مصرف نکرده بودند). هیچ یک از افراد مبتلا به BP-1 و یا OCD در زمان ارزیابی مبتلا به بیماری روانپزشکی همایند مرضی نبودند.
افراد سالم گروه کنترلی به گونه ای انتخاب شدند که تا حد امکان از لحاظ سن، جنسیت و سال های تحصیل با مبتلایان به BP-1 و OCD تطابق داشته باشند. افراد سالم هیچ گونه سابقه روانپزشکی جاری و یا سابقی نداشتند. این مطالعه توسط کمیته اخلاقی دانشکده پزشکی دانشگاه Cerrahpa استانبول مورد تایید قرار گرفت و تمام بیماران رضایت نامه کتبی نوشتند.
2.2 مواد
عملکرد حافظه با آزمون یادگیری کلامی شنیداری رِی (RAVLT; Rey, 1964) و آزمون مقیاس تجدید نظر شده حافظه وکسلر (WMS-R) زیر مقیاس بازتولید بصری آزموده شد. WMS-R آزمون استاندارد برای جمعیت کشور ترکیه در نظر گرفته شده است (کاراکاس، کافادار و اسکی، 1996؛ کاراکاس، کافادار و اریسن، 1998). کارکرد های اجرایی (پاسخ های مهارکننده) از طریق تست تداخل رنگ واژه استروپ (SCWIT، گولدن، 1978) سنجیده شد. کاراکاس و همکاران (1999) استفاده از تست استروپ را در کشور ترکیه تایید نموده اند. آزمون یادگیری کلامی شنیداری رِی (RAVLT) آزمون حافظه کلامی است. این تست دارای دو لیست 15 کلمه ای،A و B، است که با سرعت یک کلمه در ثانیه نشان داده می شوند. لیست A شامل 5 آزمون پی در پی است و بعد از هر آزمون شرکتکننده هر تعداد ممکن کلمه در لیست را به خاطر می آورد. لیست B یک آزمون تداخلی است و بعد از پنجمین آزمون لیست A از شرکتکننده گرفته می شود. آزمون امتیاز یادگیری (تعداد کلمات به یاد آورده شده در پنج آزمون) را هم دقیقا پس از آزمون (بعد از آزمون لیست B) و هم با بیست دقیقه تاخیر اندازهگیری می نمایند. اوکتم (1992) این آزمون را برای جمعیت کشور ترکیه تایید نموده است.
2.3 تحلیل های آماری
تحلیل یک متغیره واریانس (ANOVA) با گروه (BP-1، OCD یا افراد سالم) در قالب عامل میانگروهی انتخاب شد که با استفاده از p<0.05 به عنوان حد آستانه معنیدار انجام گرفت. برای متغیر هایی که با تصور توزیع عادی تطابق نداشتند، تحلیل واریانس کروسکال-والیس غیر پارامتری و بعد از آن آزمون های U مان-ویتنی به جای آزمون های پارامتری استفاده شدند. وقتی که آزمون کلی کروسکال-والیس تفاوت معنیداری نشان داد (p<0.05)، مقایسه های دو به دو با تصحیح بنفرونی حد آستانه معنیدار (p<0.017) آزموده شدند. ارتباط بین سن شروع، طول مدت بیماری، تعداد رویداد های افسردگی و جنون (تنها برای مبتلایان BP-1) و یادآوری بصری و یادآوری با تاخیر طولانی با استفاده از ضریب رتبهای اسپیرمن مورد بررسی قرار گرفتند.
3. نتایج
جدول 1 ویژگی های جمعیتی و کلینیکی شرکتکنندگان را نشان می دهد. BP-1، OCD و افراد سالم از لحاظ سنی (F=1.4, p=0.244)، جنسیتی (χ2=0.036, p=0.982) و یا سال های تحصیل (χ2=1.237, p=0.539) تغییری نشان ندادند. بیماران BP-1 و OCD از لحاظ سن شروع (z=-1.72, p=0.08) تغییری نشان ندادند. طول مدت بیماری به طرز معنیداری در بیماران BP-1 طولانی تر (z=-3.964, p=0.001) بود.
جدول 2 امتیاز آزمون های اعصاب و روان را نشان می دهد. آزمون های کروسال-والیس تغییرات گروهی معنیداری در مورد امتیاز یادگیری (X2=32.606, p=0.001)، بالاترین امتیاز یادگیری( p=0.001 X2=15.045,)، تاخیر طولانی مدت یادآوری آزاد (X2=24.487, p=0.001) و یادآوری بصری (X2=6.292, p=0.043) نشان داد. به عبارت دیگر، این سه گروه تفاوتی در یادگیری آنی (X2=3.198, p=0.202) با هم نداشتند. مقایسه های دو به دوی بعد از آن (آزمون های U مان-ویتنی) نشان داد که شرکتکنندگان مبتلا به BP-1 نسبت به مبتلایان به OCD کلمات کمتری در طول دوره یادگیری فرا گرفتند (بالاترین امتیاز یادگیری: z=-2.153, p=0.002؛ امتیاز یادگیری: z=-4.858,p=0.001). همچنین مبتلایان به BP-1 نسبت به افراد سالم کلمات کمتری در دوره یادگیری فرا گرفتند (بالاترین امتیاز یادگیری: z=-3.293, p=0.001؛ امتیاز یادگیری: z=-4.944,p=0.001). مبتلایان به OCD هیچگونه تفاوتی با افراد سالم در هر پارامتر حافظه کلامی نداشتند (یادآوری آنی: z=-0.606, p=0.544؛ بالاترین امتیاز یادگیری: z=-0.309,p=0.757؛ امتیاز یادگیری: z= -0.927, p=0.354؛ تاخیر طولانی مدت یادآوری آزاد: z=-0.25, p=0.803).
در خصوص یادآوری بصری، بعد از تست تصحیح بنفرونی، عملکرد بیماران OCD و افراد سالم به طور معنیداری با هم (z= -2.273, p=0.023) و یا با بیماران BP-1 (z=-2.045, p=0.04) تفاوت نداشت. بیماران BP-1 در طول دوره تاخیر طولانی مدت یادآوری آزاد نسبت به افراد سالم (z=-4.34,p=0.001) و بیماران OCD ((z=-4.156, p=0.001 کلمات کمتری را به خاطر آوردند. در تست SCWIT، بیماران OCD هیچ تفاوتی با [2]HC در مقدار زمان صرف شده برای تکمیل رنگ ها و یا کلمات نداشتند (z=-0.098, p=0.922; z=-0.473,p=0.036). نسبت به افراد سالم و OCD زمان خیلی کمتری طول کشید تا بیماران BP-1تست رنگ را به پایان رسانند ((X2=9.95,p=0.007. در مورد زمان صرف شده برای به پایان رساندن تست کلمات بیماران BP-1 با افراد سالم تفاوتی نداشتند (z=-0.094, p=0.925). تست تداخل استروپ (در ثانیه) در بین بیماران BP بزرگ تر بود، ولی این تفاوت بین سه گروه از لحاظ آماری معنیدار نبود.
به منظور بررسی این موضوع که آیا اختلال در عملکرد حافظه بیمارانی که شروع بیماری زودتر، دوره طولانی مدتتر بیماری یا (در خصوص بیماران BP-1) رویداد های جنون و یا افسردگی بیشتری داشتند وجود داشت یا خیر به روابط بین عملکرد تست ها و سن شروع و طول دوره بیماری پرداختیم. در مورد بیماران BP-1، هیچ رابطه معنیداری بین سن شروع بیماری و حافظه کلامی (یادآوری آنی، امتیاز یادگیری، بالاترین امتیاز یادگیری و تاخیر طولانی مدت یادآوری آزاد) و یا یادآوری بصری وجود نداشت. طول مدت بیماری با عملکرد هر کدام از آزمون های صورت گرفته کلامی/بصری به طور معنیدار در ارتباط نبود. بسامد رویدادهای افسردگی و جنون رابطه ای با عملکرد هر کدام از آزمون های صورت گرفته کلامی/بصری نداشت. در مورد مبتلایان به OCD، سن شروع بیماری و طول دوره بیماری با عملکرد آزمون حافظه به طور معنیدار در ارتباط نبود. هیچ گونه رابطه معنیداری بین امتیاز کل YBOCS و عملکرد تست اعصاب و روان وجود نداشت.
4. بحث
مطالعه کنونی به مقایسه حافظه کلامی و غیر کلامی و عملکرد تست استروپ در بین بیماران OCD که با گروه بیماران مبتلا به اختلال BP-1 و افراد سالم تطبیق داده شده پرداخته است. بیماران مبتلا به BP-1 در خصوص یادگیری کلامی و تاخیر طولانی مدت یادآوری، و نه در رابطه با یادآوری آنی، تفاوت هایی با سایر گروه ها از خود نشان دادند. بیماران درمان نشده OCD در رابطه با عملکرد حافظه-کلامی با افراد سالم هیچ تفاوتی نداشتند که مجددا یافته های اکثریت گسترده ای از مطالعات گذشته را تکرار می کند که ابراز می دارند بیماران غیر افسرده مبتلا به OCD هیچ ضعفی در حافظه کلامی ندارند (ناکوآ و همکاران، 2009؛ سایین، اورال، اوتکو، بایساک و کوندانسایار، 2010). همچنین دو متا تحلیل که اثرات کلی کوچک OCD بر روی حافظه یادگیری را گزارش داده اند این مطالعه را پشتیبانی می کنند (ابراموویچ و همکاران، 2013؛ شین و همکاران، 2014). مطالعات خیلی کمی گزارش داده اند که مبتلایان به OCD عملکرد ضعیفتری نسبت به افراد سالم در حافظه کلامی، نظیر تست یادگیری کلامی کالیفرنیا (چا و همکاران، 2008؛ دِکِرباش و همکاران، 2004)، از خود نشان داده اند.
در مقابل، یکی از سازگارترین گزارش های ضعف شناختی در بین بیماران سر حال مبتلا به اختلال دو قطبی اختلال در حافظه رویدادی کلامی است (آرتز و همکاران، 2008؛ مارتینز-آران و همکاران، 2007). مطالعات گذشته پیشنهاد داده اند که به طور خاص اختلالات در عملکرد اجرایی و حافظه کلامی ممکن است در بین بیماران دوقطبی سرحال باقی بماند و معیاری برای ریسک ژنتیکی باشد (آرتز و همکاران، 2008). یک مطالعه اخیر نشان داد اختلال حافظه کلامی در موارد شروع زود هنگام در اختلالات دو قطبی شامل کاهش عملکرد در یادگیری کلی و همینطور اختلال در تاخیر کوتاه و یا طولانی مدت یادآوری آزاد می شود. به علاوه، ارتباط منفی حجم سمت چپ هیپوکامپ با این نوع عملکرد ها تنها در گروه بیماران دوقطبی اندازهگیری شد، که پیشنهاد می دهد عملکرد غیر عادی میانی-موقتی شامل اختلال حافظه-کلامی حتی در مراحل اولیه بیماری BP-1 است (چاکرابارتی، کوزیچی، تورس، لام و یاتام، 2015).
انتظار داشتیم مبتلایان به OCD دارای ضعف در حافظه غیر کلامی باشند. اکثریت مطالعات گذشته به طور معنیداری عملکرد کاهشی در تاخیر یادآوری و یادآوری آنی نسبت به افراد سالم،برای مثال در خصوص تست اشکال هندسی ری-استریت (ROCFT، پانادس، کاتالان، آندرس، سالامرو و گاستو، 2005؛ راجندر و همکاران، 2011)، نشان داده اند. در مطالعه جاری، با اینکه مبتلایان به OCD در دامنه هنجاری از یادآوری حافظه در تست حافظه-کلامی WMS-R عمل کردند، در مقایسه با بیماران BP-1 و افراد سالم عملکرد ضعیفتری داشتند. با تعجب، در مقایسه های دو به دو بیماران OCD در مقایسه با بیماران BP-1 و افراد سالم تفاوت معنیداری در خصوص یادآوری بصری از خود نشان ندادند. با این حال، متوجه گرایش غیر معنیداری از اختلال عملکردی بین بیماران OCD در مقایسه با بیماران BP-1 و افراد سالم شدیم. سایر مطالعات با استفاده از آزمون یادداری دیداری بنتون (BVRT) اختلال عملکرد بیماران OCD در مقایسه با HC را نشان داده اند (آرنوویچ و همکاران، 1994؛ کریستنسن، کیم، دایسکن و هوور، 1992). برای مثال، سیمپسون و همکاران (2006) برخی از تفاوت ها را در عملکرد اعصاب و روان بین شرکتکنندگان مبتلا به OCD و افراد سالم یافتند، آنها نتیجه نگرفتند که بیماران OCD (بدون همبودی یک بیماری دیگر) به طور معنیداری با عملکرد مختل شده در BVRT مرتبط باشند. در مقابل یافته های ساویج و همکاران (1999،2000)، این نویسندگان هیچ گونه اختلالی در یادآوری آنی و یا تاخیری در BVRT نیافتند و یافته هایشان فرضیه ساویج و همکاران (1999،2000) مبنی بر اینکه یکی از ویژگی های بیماران OCD اختلال در حافظه غیر کلامی (اندازهگیری شده توسط یادآوری آنی و تاخیری در RCFT) و یا راهبرد های سازمانی (با سازمان همانند در RCFT نشان داده شده) است را تایید ننمود.
یک توضیح احتمالی در خصوص یافته های مختلفی که به دست آوردیم این است که تنها برخی از بیماران OCD دارای ضعف در حافظه غیر کلامی و راهبرد های سازمانی هستند و بروز علایم بیماری OCD این رابطه را تعدیل می نماید. اگرچه افراد مبتلا به OCD در اکثر مطالعات در آزمون ROCEF ضعیفتر عمل نمودند، هنوز معلوم نشده آیا هر فرد مبتلا به OCD چنین ضعفی را از خود نشان می دهد یا خیر و یا اینکه تا چه حدی این ضعف ها خاص حافظه غیر کلامی هستند. در مطابقت با نتایج مثبتِ اکثر مطالعاتی که آزمون ROCEF را بکار برده اند، ابراموویچ و همکاران (2013) اثرات زیاد بیماری OCD بر روی حافظه غیر کلامی در متا تحلیل شان از 115 مطالعه بیماران بزرگسال مبتلا به OCD و افراد سالم به همراه آزمون هایی شامل 10 حوزه اعصاب و روان کشف کردند. با این حال، حافظه غیر کلامی مرتبط با اختلال در عملکرد اجرایی شناخته شده است و بنابراین عملکرد ضعیف حافظه ممکن است به خاطر خود اختلال حافظه نباشد. ضعف های سازمانی ممکن است به طور خاص عملکرد حافظه دیداری-فضایی در بیماران OCD را تعدیل نماید (ابراموویچ و همکاران، 2013). از طرف دیگر، ابراموویچ و همکاران (2013) دریافتند که اندازه میانه اثر در مطالعات نشان می دهد که عملکرد تست بیماران OCD دامنه ای نزدیک به یک سوم تا سه چهارم انحراف استاندارد بدتر نسبت به افراد سالم دارد. این امر پیشنهاد می دهد که اکثریت بیماران OCD اختلال نسبتا ملایمی را از خود نشان می دهند (به طور توافقی، اختلال شناختی معمولا به وسیله امتیاز دامین که بزرگتر از دو انحراف استاندارد در پایین میانه است نشان داده می شود). بر خلاف اینکه عملکرد ضعیف بیمار مبتلا به OCD در بین دامنه هنجار سنتی واقع شود، این نویسندگان دیدگاهی جدید را پیشنهاد می دهند که ممکن است از لحاظ کلینیکی ضعف های اعصاب و روان این بیمار جزو اختلالات معنیداری تلقی شوند (ابراموویچ و کوپرمان، 2015). به موازات این دیدگاه، نتایج ما پیشنهاد می دهند ممکن است نتوان ضعف های اعصاب و روان را در OCD به آسانی در نمونه های کلینیکی شناسایی کرد؛ ضعف های ملایم ممکن است حداقل در برخی از بیماران حتی در صورت نبود افسردگی باقی بماند.
اختلالات شناختی در بیماران سر حال مبتلا به BP و بیماران در دامنه اختلال ملایم تا شدید در هر دو زمینه شناختی و عملکردی به شکل الگو های ناهمگن رخ می دهند (مارتینو و همکاران، 2014). با این حال، مارتینو و همکاران (2014) گزارش کردند یکی از زیرگروه های بیماران اکثر اختلالات مشاهده شده در را BP داراست؛ بیماران با عملکرد پایین که معمولا تحت مقدار بیشتر درمان قرار می گیرند و مقدار بیشتر علایم باقی مانده افسردگی را نشان می دهند با ضعف های حافظه-گویشی مرتبط هستند (دل مار بونین و همکاران، 2014؛ Öcek-Baş، 2015). در مقابل، از روابط کاربردی عملکرد های ضعیف آزمونشناختی بین مبتلایان به OCD آگاه نیستیم. هیچ گونه رابطه معنیداری بین شدت OCD و عملکرد های آزمون اعصاب و روان، نیافتیم که با برخی از گزارشات گذشته سازگار باشد (اسمیدک، شورب، وینکلمان و هوگان، 1998؛ سیمپسون و همکاران، 2006). زیر گروه ها یا نمونه های مختلف OCD ممکن است با سطوح متفاوت اختلالات اعصاب و روان و کارکردی وجود داشته باشد. شواهدی در این ادبیات وجود دارد که نشان دهنده وجود روابط مختلف بین عملکرد های آزمون اعصاب و روان در مبتلایان به OCD و ابعاد علایم آن همچون شستن و چک کردن است (مک گوویر و همکاران، 2014؛ اوموری و همکاران، 2007).
در نمونه مورد مطالعه ما، امتیاز های تداخلی استروپ، که به ارزیابی ضعف های مهار پاسخ دست می زند، به طور معنیداری بین این سه گروه متفاوت نبود. قبلا مهار پاسخ به عنوان معیار اندوفنوتایپ برای مبتلایان به BD (بورا، یوسل و پانتلیس، 2009) و OCD (چامبرلین و همکاران) معرفی شده بود. نتوانستیم نتایج گذشته را که تداخل زیاد تست استروپ را در بیماران OCD نشان می داد تایید نماییم (ابراموویچ و همکاران، 2011؛ پنادس و همکاران، 2005) که عملکرد کمربندی قدامی عادی را پیشنهاد می دهد. در مقابل این یافته های گذشته، دریافتیم مبتلایان به OCD عملکردی همانند افراد سالم داشتند که نتایج دیگران را تکرار می کند (موریتز و همکاران، 2002؛ رآو، ردی، کومار، کانداول و چاندراشکار، 2008).
برخی محدودیت ها در خصوص این مطالعه وجود دارند. اول اینکه، اندازه هوش سراسری را مد نظر قرار ندادیم، بنابراین نمی توان اثرات کلی IQ را نادیده گرفت. دوم، بیماران مبتلا به BP توسط SCID تایید نشدند. سوم، افراد مبتلا به OCD که هیچ گونه بیماری دیگر نداشتند تنها بخش کوچکی از بیماران OCD بودند که عمومیت یافته های ما را محدود می کند. در آخر، اندازه OCD کوچک بود؛ با اندازه بزرگتر نمونه ممکن بود می توانستیم به شناسایی زیرگروه های بیمارانی که نمونه های بیشتر همگن (مثل تنها آن دسته که دچار وسواس بودند) و پروفایل های مختلف اعصاب و روان داشتند بپردازیم.
برای خلاصهبندی، نتایج ما اختلالات حافظه-گویشی رویدادی قبلا گزارش شده را در بین افراد سر خوش مبتلا به BP تایید می کند، اما هیچ گونه تفاوت معنیدار در عملکرد اعصاب و روان بین بیماران OCD و افراد سالم نیافتیم. در نمونه های کلینیکی مان که ضعف های اعصاب و روان بین بیماران OCD بدون افسردگی ممکن بود مرتبط با اختلال کارکردی باشند قابل شناسایی نبود. احتمالا مطالعات بیشتر باید روی اثر زیرگروه های OCD و معیار های کلینیکی اختلالات اعصاب و روان و کارکردی تمرکز نمایند.