ترجمه مقاله عوامل تاثیرگذار بر کارافرینی و رشد اقتصادی
اما تحقیقاتی درباره تحلیل رفتار این روابط در مراحل مختلف اقتصادی (توسعه و بحرانها) اقتصادها وجود ندارد که امکان تمرکز بر رابطه بین کارآفرینان و رشد اقتصادی در هر مرحله از چرخه اقتصادی وجود داشته باشد تا اقدامات اقتصادی مناسبی برای ادامه رشد اقتصادی روبه توسعه طراحی شود.
هدف از مقاله حاضر تحلیل نقش کارآفرین در گروهی از کشورهای OECD با در نظر گرفتن مراحل یا دورههایی است که اقتصادهایشان سپری کرده است: توسعه، بحران، و احیای بعدی. دو جنبه در نظر گرفته شده است. جنبه اول رابطه بین کارافرین و رشد اقتصادی با در نظر گرفتن عوامل تاثیرگذار بر فعالیت کارافرینی است. سه عامل برای این منظور در نظر گرفته شده است: نهادها، جو اجتماعی، و نوآوری. جنبه دیگر مراحل مختلفی است که اقتصادها پشت سر گداشتند. پنجاه کشور OECD و سه دوره در نظر گرفته شده است: (الف) قبل از بحران اقتصادی، 2006-2004؛ (ب) بحران اقتصادی (2010-2008)؛ و (پ) احیای اقتصادی پس از بحران، 2014-2016.
در بخش 2 چارچوب نظری این روابط ارائه شد است. بخش 3 به تحلیل تجربی پنجاه کشور OECD میپردازد و مدل معادله آماری (SEM) در هر دوره مورد بررسی برآورد میشود. تکنیک آماری برای ارزیابی همزمان، سیستماتیک و کامل روابط بین چند ساختار وابسته و غیروابسته انتخاب شد. زیرا امکان بررسی اکتشافی را بدون نظریهای مسنجم فراهم میکند. بعلاوه، برای برآورد این مدل SEM، حداقل مربعات نسبی )PLS) برای کار با متغیرهای نهفته و قابل مشاهده با نمونههای کوچک و دادههای نسل دوم بکار خواهد رفت (هیر، ریشر، ساراستد و رینگل، 2019؛ ریگدون، ساراست و رینگل، 2017؛ ساراست، بنگارت، شالتونی، و لمان، 2018). در بخش 4 نتیجهگیریهای اصلی ارا ئه شده است.
2. عوامل تاثیرگذار بر کارافرینی و رشد اقتصادی
بحرانی که کشورها در پایان دهه اول مواجه شدند منجر به چندین تحقیق در این حوزه شد که سعی کردند متغیرهای تاثیرگذار بر رشد اقتصادی را برای حفظ یا افزایش رفاه تعیین کنند. طبق نظر محففان، کارآفرینی یکی از عوامل کلیدی است که رشد اقتصادی را موجب میوشد. به طور کلی مردم باید از بودجه برای ایجاد و توسعه شرکتهای جدید و ایجاد کسب و کارهای جدید استفاده کنند و در عین حال ریسکهای اجتناب ناپذیر رانیز در این فرآیند در نظر بگیرند (آدروش و کیلباخ، 2004a، ادرش، کیلباخ و لمان، 2006؛ کاسوتانو-مارتینز، مندز-پیکازو، و گالیندو-مارتین، 2013؛ ویلسون، رایت، و کاسر، 2018).
با توجه به این شرایط، ما دو گروه اقدامات در برقراری رابطه بین کارافرینی و رشد اقتصادی داریم (کالیندو-مارتین و همکارانش، 2020؛ نیسان، گالیندو، مارتین و مندز-پیکازو، 2011؛ رودریک، 2005). گروه اول شامل اقداماتی است که محیط کافی برای بهرهگیری از دستاوردها و تاثیرات مثبت حاصل از فرآیند سرمایهگذاری ایجاد میکنند. متغ متغیرهای مختلفی را میتوان در نظر گرفت: نوآوریها، سیاست مالیات، سیاست اعتبار، و غیره. گروه دوم شامل اقداماتی برای حفظ رشد اقتصادی است که بر ایجاد موسسات مناسبی دلالت دارد که هدف اصلیشان ارتقای فعالیت بازار برای کاهش یا حذف شوکهای اقتصادی باشد (عجم اوغلو، جانسون و رابینسون، 2001). در این حوزه دوم، میتوان دفاع از حقوق مالکیت، حاکمیت قانون، سهولت دسترسی به اعتبار و غیره را شامل کرد.
با در نظر گرفتن این دو گروه میتوان عوامل تاثیرگذار بر کارآفرینی را برای ایجاد محیط درست تعیین کرد که امکان حفظ چنین رشدی را در طول زمان فراهم میکند. در مورد اقدامات گروه اول، دو متغیر نوآوریها و جو اجتماعی در نظر گرفته شده است. در گروه دوم، موسسات به عنوان متغیر در نظر گرفته شده است.
در مورد رابطه بین نوآوریها و کارافرینی، شامپیتر (1947) بر نقش اساسی نوآوریها و کارافرینی در فرآیند رشد اقتصادی تاکید دارد. اهمیت نوآوری و فعالیت تجاری توسط دراکر (1998) مورد تاکید قرار گرفته است، که میگوید نوآوریها در قلب کارآفرینی هستند زیرا کارآفرینان مسئول ایجاد نوآوری در فرآیند تولید هستند. بر این اساس باید توجه داشته باشیم که به خاطر افزوده شدن نوآوریها به فعالیت کارآفرینی، ممکن است کارآفرینان دیگر به توسعه فعالیت خود و حتی ایجاد نوآوری بیشتر تشویق شوند (باقری، میشلمور، بامیاتزی و نیکولوپولوز، 2019).
جو اجتماعی متغیر دومی است که در این گروه در نظر گرفته شده است. این مفهوم توسط شامپیتر (1934) برای اشاره به محیط جامعهشناختی، اقتصادی و سازمانی ایجاد شد که در آن کارآفرین کارش را بوجود میآورد یا میخواهد انجام دهد. اگر جو اجتماعی کافی باشد، عوامل اقتصادی به توسعه کسب و کار تشویق میشوند در نتیجه تاثیر مثبتی بر رشد اقتصادی میگذارد (گالیندو و مندز، 2014).
عوامل تاثیرگذار بر این جو اجتماعی به دو گروه تقسیم میشود: اقتصادی و سازمانی. در گروه اول بسه به رفتار برخی متغیرها یا اهداف، عوامل اقتصادی کمابیش موجب تنشهای اجتماعی میشوند که جو را منفیتر میسازد. دو عامل اصلی را میتوان در این گروه شامل کرد. عامل اول بیکاری است. بیکاری بالا موجب افزایش تنشهای اجتماعی میشود، و در نتیجه اقدامات مالی برای بهرهگیری از موقعیت طراحی میشود که منجر به افزایش مالیات و تشویق فعالیت کارآفرینی میشود. برعکس، بیکاری کمتر موجب تغییر دلایل کارآفرینان برای انجام کارشان میشود؛ آنها کارشان را به جای جستجوی فرصتف بر اساس ضرورت انجام خواهند داد. یعنی وقتی شرایط اقتصادی تغییر میکند و سطح بیکاری کاهش مییابد، تعداد قابل توجهی از این کارآفرینان موقعیت خود را رها میکنند و کارمند میشوند (به جای کارفرما بودن). دومی شاخص توسعه انسانی (HDI) است، شاخصی که توسط برنامه توسعه سازمان ملل (UNDP) ایجاد شد و سه مشخصه سلامت (که بر اساس امید به زندگی با عمر متوسط در هنگام تولد سنجیده میشود) آموزش (که بر اساس نرخ سواد بزرگسالان سنجیده میشود) و رفاه (که بر اساس سرانه تولید ناخالص ملی سنجیده میشود) را میتوان در این گروه در نظر گرفت. HDI بالا به این معنی است که محیط مطلوبتری برای تنشهای کمتر اجتماعی وجود دارد زیرا سلامت، آموزش و رفاه بهتری وجود دارد.
در مورد عوامل سازمانی، باید توجه داشت که چون یکی از کارهای سازمانها فراهم کردن انگیزه کافی برای کارآفرینان است تا بتوانند فعالیت خود را عمدتاً از طریق حاکمیت قانون و حفاظت از مالکیت شخصی بوجود آورند و توسعه دهند، سازمانها علاوه بر تاثیرگذاری بر کارآفرین (باسما، 2018؛ دیلی، الرت و هرمان، 2018)، با فراهم کردن چارچوبی مناسب برای عوامل اقتصادی جهت توسعه کسب و کارشان و فعالیتهای غیرتجاریشان، بر این جو اجتماعی نیز تاثیرگذار هستند. کاهش شوکهای اقتصادی بر این فرض است که انتظارت عوامل اقتصادی بهبود مییابد و در نتیجه تنش اجتماعی کاهش پیدا می-کند.
به منظور انجام تحلیل باید این مسئله را نیز در نظر داشت که سازمانها نه تنها میتوانند فعالیت کارآفرینی را تقویت کنند بلکه میتوانند موحب تقویت رشد اقتصادی نیز شوند (باسما و همکارانش، 2018؛ پرزوسکی و لیمانگی، 1993؛ سیروی اینکلز، 1990). سازمانها انگیزهها و قوانینی ایجاد میکنند که عوامل اقتصادی باید در توسعه فعالیت خود از آنها تبعیت کنند (عجم اوغلو، جانسون و رابینسون، 2005؛ ص. 387-286). بر اساس طرح این قواعد و قوانین، عوامل اقتصادی امکاتات بیشتر یا محدودیتهای بیشتری برای انجام فعالیت خود و روابط اقتصادی و برای بهبود انتظارات یا کاهش عدم اطمینان خواند داشت. برخی تحقیقات نشان میدهند که سازمانها ممکن است در رسیدن به نتایج اقتصادی از طریق توزیع منابع حاصل از فعالیت خود تاثیرگذار باشند (علم، الدین، و یزدیفر، 2019؛ الرت و هنرکسون، 2019).
به این ترتیب میتوان رابطهای بین سازمانها، کارآفرینی و رشد اقتصادی تعیین کرد (عکس و همکارانش، 2018، باسما و همکارانش، 2018؛ کالیندو-مارتین و همکارانش، 2020؛ اوربانو، آپاریسیو و آئودرش، 2019)، که به این معناست که سازمانها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از طریق کارآفرینی موجب رشد پایدار در طی زمان میشوند.
معمولاً این روابط بدون توجه به مرحله اقتصادی کشور، در دوره زمانی گستردهای تحلیل شده است. یعنی میتوان فرض کرد که در یک دوره اقتصادی توسعه، رفتار و یا وزن متغیرها در روابط مورد نظر ممکن است در مقایسه با دوره کسادی اقتصادی فرق کند.
به همین دلیل تحلیل روابط بین سازمانها، جو اجتماعی، نوآورها، کارآفرینی و رشد در سه دوره با در نظر گرفتن فرضیههای زیر انجام گرفته است.
کارآفرینان با در نظر گرفتن عدم اطمینان موجود و ریسکهایی که ممکن است مواجه شوند، نوآوریهایی را در فرآیندهای تولید خود برای گسترش کارشان ایجاد میکنند. در نتیجه کارآفرینان دیگر را تشویق میکنند که از آنها تقلید کنند، و در نتیجه نوآوریهایی جدیدی ایجاد میشود (آیوتیو، کنی، موستار، سیگل و رایت، 2014؛ دراکر، 1998). بنابراین انتظار میرود که رابطه مثبتی بین نوآوری و کارافرینی وجود داشته باشد اما رابطه در مراحل توسعه قویتر خواهد بود زیرا هزینههای R&D کمتر از مراحل احیای اقتصادی است.
جو اجتماعی مناسب برای انگیزش فعالیت کارآفرینی و برای تشویق عوام اقتصادی به ایجاد کسب و کارهای جدید ضروری استو بنابراین در مواقعی که توسعه اقتصادی پایین است، تنشهای اجتماعی بیشتر است، یعنی تمایل کمتری به انجام فعالیتهای کارآفرینی وجود دارد. بعلاوه، در چنین مراحلی، بیشتر کارآفرینیها بر حسب ضرورت است (ایوانز و لیگتون، 1989؛ تامسون، 2011). در دورههایی که بحرانهای ا قتصادی وجود دارد، کارفرینان بر حسب ضرورت فعالیت میکنند و بیشتر به دلیل از دست دادن داوطلبانه شغل یا به خاطر کمبود پستهای بلاتصدی که ناشی از افزایش بیکاری روی میدهد، به انجام فعالیتهای کارآفرینی تشویق میشوند (راچر و کونتی، 2018). اما پس از تغییر مرحله اقتصادی، تعدادشان به د لیل از بین رفتن علاقه آنها به انجام فعالیتشان کاهش پیدا میکند.
محیط مناسب و اصلاحاتی که سازمانهای ایجاد میکنند تاثیر مثبتی بر بازار کار و اشتغال دارد و موجب کاهش تنشهای اجتماعی میشود. بعلاوه موجب بهبود آموزش عوامل اقتصادی میشود و در نتیجه ایجاد فناوریهای جدید توسط این عوامل و بهرهگیری از مزایای پیشرفتهای فناوری تسهیل میشود و تاثیر مثبتی بر شاخصهایی توسعه انسانی، بویژه آموزش میگذارد. همه این عوامل تاثیر مثبتی بر جو میگذارند.
سازمانها قوانینی ایجاد میکنند که تاثیر مستقیم بر شرایط ایجاد فعالیت کارآفرینی میگذارند. اگر چنین محیطی کافی نباشد و حقوق مالکیت تضمین نشود، کارآفرینان تمایل بیشتری به قرار دادن منابع خود در جایی امن مثل ملک، فلزات گرانبها و غیره، به جای فعالیتهای تجاری خواهند داشت (آیوتیو و همکارانش، 2014؛ تاموزوسکی، 2013).
بعلاوه، سازمانها تاثیر مستقیم بر رشد اقتصادی دارند زیرا فعالیت اقتصادی از طریق اصلاحات افزایش مییابد و استانداردهایی برای ایجاد الگوهای رفتاری عوامل اقتصادی بازارها بوجود میآید. همینطور، توزیع منابع اقتصادی سازمانها موجب رشد اقتصادی خواهد شد (علم و همکارانش، 2019؛ الرت و هنرکسون، 2017).
تحقیقات نشان میدهد که رابطه مثبت بین هر دو متغیر وجود دارد (عکس و همکارانش، 2012؛ آندرش، 2005؛ اندرش و کیلباخ، 2004a,b؛ کاستاریو و همکارانش، 2016؛ گالیندو و مندز، 2014؛ مندز-پیکازو و همکارانش، 2012؛ استویکا و همکارانش، 2020)، و در نتیجه میتوان کارآفرینی را عامل دیگر در ارتقای رشد اقتصادی کشور محسوب کرد.
3. تحلیل تجربی با در نظر گرفتن مراحل اقتصادی اخیر
3.1. روشها و دادهها
اسپانیا، سوئیس، سوئد، بریتانیا و آمریکا.
برای تعیین سه دوره تحلیل تجربی، ارزیابی نرخ رشد سرانه تولید ناخالص (GDP) را بر اساس کار کریستیانو، ایکنبام، و تراباندت (2015)، دیوران و فریرا-لوپز (2017)، و مارتین و فیلیپن (2017) انجام دادیم. سال 2008 آغاز رکود بزرگ اخیر است (دیوران و فریرا-لوپز، 2017؛ مارتین و فیلیپون، 2017). بر اساس این رویکردها سه دوره در نظر گرفته شد: 1. دوره 2006-2004 یک دوره توسعه است زیرا نرخ GDP مثبت است؛ 2. دوره 2008-2010 دوره بحران اقتصادی است زیرا نرخ رشد GDP منفی یا نزدیک به صفر است؛ و 3. دوره 2014-2016 دورهای با نرخ GDP مثبت است که یک دوره توسعه اقتصادی محسوب میشود.
متغیرهای نهفته امکان کار با مفاهیم نظری (در برخی موارد مفاهیم انتزاعی) را فراهم میکنند که همانند مورد حاضر، قابل مشاهده نیستند. این ساختارها را میتوان با چند شاخص بوسیله مدل معادله ساختاری (SEM) سنحید. این روش چندین مزیت دیگر نیز دارد: (1) بررسی همزمان، سیستماتیک و کامل رابطه بین چند ساختار وابسته و غیروابسته؛ (2) ادغام متغیرهای تشکیل دهنده و انعکاسی؛ (3) محاسبه خطاهای سنجش؛ و (4) اصلاح تئوری قبل با فرضیهها و دادهها (بارکلی، هایگینز و تامسون، 1995؛ فارنل، 1982؛ گیفن، استراب، و بوریو، 2000). دو روش برای طراحی مدلهای ساختاری وجود دارد: کواریانس و حداقل مربعات نسبی (PLS).
روش دوم برای مقایسه روابط نظری که قبلاً تحلیل شدند، انتخاب شد زیرا نسل دوم تکنیکهای چند متغیره امکان ایجاد متغیرهای نهفته را با چندین شاخص فراهم میکند، که برای نمونههایی با اندازه کوچک مناسب است. این مدل مرکب و علّی است و نرمالیته چند متغیره نیاز نیست؛ و برآوردهای نامتناقضی از پارامتر ایجاد میکند (بارکلی و همکارانش، 1995؛ تنایوس، 1998). بعلاوه، در علوم اجتماعی برای تحقیقات توصیفی بکار میروند که روابط پیچیده بین متغیرها وجود دارد و هدف بررسی بسط نظری نظریههای شناخته شده است (هیر و همکارانش، 2019؛ ریگدون و همکارانش، 2017؛ سارست و همکارانش، 2018).
برآورد با استفاده از روش حداقل مربعات نسبی (PLS) با برنامه SmartPLS انجام گرفت (ww.smartpls.de). هر نمونه شامل 45 مورد است و این نمونه کوچک برای برآورد حداقل مربعات نسبی مناسب است (هیر، هیو، رینگل، و سارست، 2016).
شاخصهایی که هر یک از متغیرهای نهفته را تعریف میکنند، در زیر آمده است (رجوع کنید به جدول 1):