ترجمه تخصصی مقالات انگلیسی

ترجمه تخصصی مقالات رشته های فنی مهندسی، علوم انسانی، علوم پایه، پزشکی، حقوق

ترجمه تخصصی مقالات انگلیسی

ترجمه تخصصی مقالات رشته های فنی مهندسی، علوم انسانی، علوم پایه، پزشکی، حقوق

در این وبلاگ، مطالب و مقالات علمی برای رشته های مختلف دانشگاهی، منتشر خواهد شد

ترجمه مقاله مروری بر مفاهیم حسابداری مالی (WORD+PDF)

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۱۵ ب.ظ

او بعدا متذکر می شود که این بازگشت هم چنین شامل حضور دیگران می شود؛ "چنانچه موج مرئی در من پدید آید- چطور آنچه فراتر از من است، هم زمان چشم انداز من هم باشد- هم چنین این مورد باید برای دیگران هم صدق کند. این موج مرئی "اشعه ای از نور طبیعی را بوجود می آورد که تمام گوشت ها و نه تنها گوشت خودم را درخشان می سازد" (1968،ص. 142).

اما مشاهده یک چیز مبهم توسط مرلیو- پانتی، در این برگشت پذیری دوگانه لامسه و بینایی از بیشترین

اهمیت برخوردار است که او اصرار دارد، آنها خودشان، غیر قابل تفکیک هستند: "آیا هرگز ادراک بدن را در عمل درک کردن می فهمد". در مقابل توهم خیالی، من نمی توانم هرگز خودم را ببینم که دارم خودم را می بینم.

 

ثبت سفارش ترجمه تخصصی حسابداری مالی

 

"دست چپم همیشه در شرف لمس کردن دست راستم است که دارد چیزی را لمس می کند، اما هرگز به انطباق نمی رسم؛ انطباق کسوف ها در لحظه تحقق و یکی از این دو چیز همیشه روی دهد؛ یا دست راستم واقعا بر روی شی لمس شده عبور می کند اما آنگاه نگهداری اش در جهان منقطع می شود؛ یا نگهداری اش در دنیا را حفظ می کند، اما آنگاه واقعا آن را لمس نمی کنم- دست راستم آن را لمس می کند" (1968، ص. 148).

این امکان ناپذیری انطباق یا هم رویدادی است، امکان ناپذیری درک من از برگشت پذیری در تجربه لامسه و بینایی که مرلیو پانتی، به صورت یک چیز مبهم و ابتدایی بدان اشاره می کند و آن را "مرئی بودن گوشت" می نامد. او اصرار دارد، گوشت، به خودی خود به صورت "مرئی و ملموس قابل تصور است که به خودی خود به طور مناسبی نه به بدن به عنوان ماده نه به واقعیت فی نفسه جهان تعلق دارد " (1968، ص.139). به این ترتیب، بدن یا گوشت درک شده "خودش به خودی خود، یک شی قلمداد نمی شود، بلکه یک ماده درون شبکه ای، یک بافت همبند اما محسوس برای خودش محسوب می شود"؛

"ضخامت گوشت مابین بیننده و چیزی که قابل رویت بودن آن شی در رابطه با بیننده جسمش می سازد؛ مانعی بین آنها نیست، وسیله ارتباطی شان است" (1968، ص.135).

در این صورت تمرکز ما از شخصی که یک بدن دارد، به بدنی سوق می یابد که آنقدر گوشتی است که هم بیننده و هم آنچه دیده می شود را می سازد که لمس می کند و لمس می شود. گوشت، چیزی است که هر دو را ممکن می سازد. بدن در اینجا، همان است که "ما را مستقیما با اشیا متحد می سازد"- یک وسیله "تماس"- توده محسوس است و توده محسوسی که در آن و بر روی آن، از طریق تفکیک حسابداری مالی بوجود می آید، به عنوان بیننده، آزاد می ماند. بدن "هم به مرتبه "شی" و هم به مرتبه "شخص" تعلق دارد؛ "فقط جاسازی و در هم تنیدگی بازگشتی یکی در دیگری" وجود دارد (1968، ص. 137) (تاکید من).

در حالیکه مطالب فوق فقط بر سطح عناصر کاهش پدیدار شناسی مرلیو پانتی گسترش یافته است، امید من بر آن است، حداقل نشان دهنده شیوه ای باشد که حس عام ما از یک شخص مستقل بودن، بر روی و علیه سایر اشخاص در یک دنیای شیئی می تواند فقط به صورت یک دنیای نسبی بار دیگر درک شود. اولا از یک مجموعه کوگیتو بدون بدن بر علیه یک دنیای اشیاء به سمت تفکر به صورت وابسته به یک جسم دارای ادراک حرکت می کنیم که مرا در معرض جهان قرار می دهد و در آن، نسبت بین شخص و شی، دو برابر می شود و در درون خودش، به محسوس بودن غیر قابل درک گوشت به عنوان زمینه یا وسیله ارتباط برگشت پذیر می شود. تجرد نفس و غیر از آن، شخص و شی، همانطور که اینها در ساختار زبان نمایش داده می شوند، یا در لبه های ظاهرا تیز یک تصویر آینه ای، یک نسبیت مادی و دارای ادراک را می پوشانند که از چنین تفکیک یا مرزی آگاه نیست. همانطور که مرلیو پانتی آن را در پدیدار شناسی ادراک مطرح می کند، "بشر چیزی نیست جز شبکه ای از روابط[1]".

3.2 لویناس- واگذاری مسئولیت

اکنون می خواهم به کار لویناس باز گردم، به طور خاص کتاب آخر خود، فراتر از ذات یا غیر از هستی که در آنجا درصدد است، ما را در معرض صفات اخلاقی شناخت حسی[2] مان قرار دهد. این کتاب در سال 1974 حدود سیزده سال پس از درگذشت مرلیو پانتی به رشته تحریر در آمد. بر خلاف بسیاری از فلسفه های اخلاقی، لویناس، زمینه ظرفیت های اخلاقی ما را نه در تفکر قدرتهای حسابداری مالی استدلال اخلاقی مان- بلکه در شناخت حسی بدن می یابد که پیشنهاد می دهد، از طریق آن، یک "واگذاری" مسئولیت برای مجاورم رخ می دهد. چنانچه برای مرلیو پانتی، گوشت، واسطه رابطه دارای درک به دنیا و دیگران باشد، تمرکز لویناس در این زمینه، بر "آسیب پذیری نسبت به آسیب پذیری دیگری" است که او اظهار می کند، رابطه اخلاقی انتخاب نشده اما غیر قابل اجتناب دیگری را تشکیل می دهد.

لویناس به طور مفیدی از موضعی آغاز می کند که تشدید کننده فرضیات علم اقتصاد است شخص، لذت خودش با دیگری را دنبال می کند؛ "لذت برای- دیگری، در لذتی پدید می آید که در آن منیت[3] تایید می شود، از خودراضی است و خودش را ثابت می کند" (1991، ص. 55). او یک مفهوم به خود جذب شده خودشیفتگی شناخت من با تصاویری را بر می انگیزاند که او را به صورت محصول ذیل توصیف می نماید:

"حرکت مرکز گرای هشیاری که با خودش، منطبق است، خودش را بدون پیر شدن بازیابی کرده و مجددا کشف می کند، در یقین خویشتن باقی می ماند، خودش را تایید می کند، خودش را مضاعف می سازد، خودش را تحکیم می نماید، خودش را به یک ماده اصلی ستبر تبدیل می کند" (1991، ص. 48).

تفکر (محاسبه) به خودی خود می تواند بخشی از این ستبر شدن نفس به یک چیز ظاهرا جسمانی باشد. مانند مرلیو پانتی، لویناس هم اصرار داد، دانش و شناخت می توانند تنها بر مبنای "درک مستقیم محسوس[4]" پدید آیند. اما آنگاه همگی به سادگی در جهتگیری فکری تکذیب یا فراموش می شوند که نسبت به آن، در وسط تصویر، به صورت فراتر از تصویر بیان می شوند؛ آنگاه، در هر صورت، خودش را از هاله حساسیتی تهی می سازد که با این وجود، در آن منعکس می شود و پایدار می ماند (1991، ص.61).  لویناس پیشنهاد می دهد، حساسیت، "بی واسطگی بر روی پوست"، "آسیب پذیری" اش، به خودی خود، همگی در فرایند شناختن، بسیار راحت "بی حس می شوند".

با این وجود، به این ترتیب، لویناس در صدد دنبال نمودن مسیری است که از طریق آن، این منیت از خود راضی خود فرانهادگی، "بی اثر می شود". بار دیگر، در اینجا میحسابداری مالی توانم فقط طعمی از کاهش پدیدار شناسی را ارائه نمایم که لویناس قصد ارائه آن را دارد. همانطور که از طریق عنوان "فراتر از ذات یا غیر از هستی" نشان داده شده است، لویناس در صدد است، بنابر شناخت حسی مان، این راه را دنبال نماید، ما "فراتر از عقل کل، فراتر از بودن و نبودن،  فراتر از ذات، به هستی برای شخص دیگری که درگیر مسئولیت است منتقل می شویم" (1991، ص.47). در مقابل "منیت"، به عنوان نوعی خود انگاره[5] یا بی انتها منعکس می شود و به طور انعکاسی، مفهوم انطباق[6] (خیالی، موهوم) را تشکیل می دهد، برای لویناس، مفهوم کامل فردیت[7]، فقط در چیزی غیر از هستی محقق می شود- واگذاری مسئولیت در مقابل مجاورم که شناخت حسی آن را مطرح می کند.

ثبت سفارش ترجمه تخصصی حسابداری مالی

ثبت سفارش ترجمه تخصصی حسابداری مالی

ثبت سفارش ترجمه تخصصی حسابداری مالی

ثبت سفارش ترجمه تخصصی حسابداری مالی

ثبت سفارش ترجمه تخصصی حسابداری مالی

برای لویناس، به طور مهمی، مسئولیت در مقابل دیگری، چیزی نیست که آزادانه انتخاب شود یا قراردادی باشد؛ همیشه از قبل وجود داشته است، گرچه ممکن است، واگذاری اش مورد متابعت قرار نگیرد. مسئولیت برای لویناس، به سادگی، یک ضرورت قبل از هر اراده اختیاری است که از همان چیزی سرریز می شود که در سکون است، حیاتی که از حیات لذت می برد". در درک مفهوم جسم مرلیو پانتی به عنوان یک نقطه "در هم تنیدگی" با دنیا، شاید فکر کردن به آن فقط به صورتی که از "درون" به صورت جسم "من" باشد، خیلی ساده بود. با این وجود، لویناس به حساسیت به صورتی نزدیک می شود که "خارج- به داخل" بوده است؛ به صورت "آسیب پذیری" نسبت به یک "درد و ابتلا" که به سادگی طبق هستی مجسم من، به زور وارد لذت می شود. او در اینجا از دیگری به صورت یک " ریشه یابی کلمه" در رابطه با زندگی خودم و از "انفعال عالی مواجهه با دیگری" حرف می زند؛ "مجاورت کاملا با هر رابطه دیگری متمایز است و باید به صورت مسئولیتی برای دیگری درک شود؛ ممکن است، بشریت یا فردیت یا "نفس[8]" نامیده شود (1991، ص.47). من به عنوان یک موجود دارای درک نمی توانم از مواجهه خودم با مجاورم و از اینرو مسئولیتم در قبال او بگریزم.

یکی از راه هایی که لویناس در صدد بررسی این تجربه مسئولیت است، حسابداری مالی از طریق تمایزی است که بین چیزی ترسیم می نماید که او آن را گفته شده[9] و گفتن[10] می نامد. "گفته شده" اخلاقیاتی که من می توانم به صورت نوعی ارائه نفس به شکل اخلاقی برای دیگران تصور نمایم که "اطلاعات تحت پوشش کلمات، در بی تفاوتی کلامی، مبادله می شود، آرزوهای زاهدانه مطرح می شوند و مسئولیت ها "مورد اجتناب قرار می گیرند" (1991، ص. 144). در خود فلسفه، شاید نوشته ای در زمینه اخلاقیات باشد " آنگاه ذات دارای ساعت و زمان خودش است. وضوح روی می دهد و تفکر، زمینه ها را هدف قرار می دهد". چنین بازتابی، شیوه ای است که در آن، گفتن می تواند ظاهرا به صورت گفته شده استنتاج شود. اما برای لویناس، مسئولیت، دارای شکلی از یک حرکت مخالف گفته شده است که به سوی یک گفتن باز می گردد. گفتن، "تنفس عینی این پوست قبل از هر نیتی" است، یک "سوق یافتن به دیگری" است.

لویناس اصرار می ورزد، ارتباط با دیگری نمی تواند به "گردش محض اطلاعاتی کاهش یابد که در بردارد". گفتن، حرف زدن از دیگری یا تبادل افکار با دیگری نیست، بلکه بیشتر نوعی انسجام با شخص دیگر آسیب پذیر است؛ "موضوع گفتن، نشانه ای را ارائه نمی دهد، به یک نشانه تبدیل می شود، به یک وفاداری تبدیل می شود". چنین گفتنی مستلزم "افشاء خطرناک خود شخص، با صمیمیت، تفکیک درونی بودن و حسابداری مالی ترک همه پناهگاه ها، مواجهه با ضربه ها و آسیب پذیری" است (19911 ص. 48). حسابداری مالی هیچ گونه مفهوم تقابلی در اینجا وجود ندارد؛ واگذاری مسئولیت در مقابل دیگری، یک مسیر را طی می کند و آزادی شان را با ایجاد یک مفهوم بازگشتی تعهد خنثی می کند. در این شیوه، گفتن، به عنوان رویکردی برای دیگری، به "عزل یا

گرفتن موقعیت شخص تبدیل می شود که با این وجود، یک یگانگی غیر قابل تعویض باقی می ماند و لذا فردیت شخص محسوب می گردد."

برای لویناس، طبق شناخت حسی[11]، آسیب پذیری من به آسیب پذیری دیگری- منیت خود فرانهادگی[12] خودش را به صورت یک هستی برای- دیگری- می یابد و در این فرایند، دقیقا وارونه می شود. واگذاری مسئولیت[13] در مقابل مجاورم، برای لویناس، "بیشتر قربانی می کند تا خودش را قربانی کند، زیرا دقیقا محدود به فلاکت یا ابتلاء به درد به صورت زیرپوستی است".

فردیت یک شخص، آسیب پذیری، در معرض قرار گیری با عاطفه، حساسیت، یک انفعال منفعل تر از هر انفعالی، یک زمان جبران ناپذیر، یک ریشه یابی غیر قابل بحث[14] صبر است، یک در معرض گذاری همیشه  با یک مواجهه با اظهار نمودن و به این ترتیب با گفتن، آنگاه با بخشیدن" بیشتر در معرض قرار می گیرد.

در یک تضاد مطلق با مفهوم اقتصادی "شخص" فرصت طلب و در بند نفع شخصی به صورت محسوس:

نفس، در سمت دیگر بقیه قرار دارد؛ که امکان ناپذیری بازگشت از همه چیز است و خود را فقط درگیر خود می سازد. به خود می چسبد در حالیکه به تدریج به خودش آسیب می زند.  عدم امکان برگشت از همه چیز است و خودش فقط به خود مربوط است.. مسئولیت در وسواس، یک مسئولیت منیت است که منیت آن را نخواسته بود، یعنی برای دیگران است" (1991، ص. 114).

ماهیت نسبی نفس و با این ماهیت، مسئولیت من در مقابل مجاورم، پیامد اجتناب ناپذیر شناخت حسی  من است.  اگر چنین مفهوم مبرمی از مسئولیت در ابتدا احساس مغایرت نماید، نمونه جهانی که لویناس از چنین تجربه مسئولیتی می طلبد، مادری است. در چنین تجربه ای، واگذاری مسئولیت به صورت منحصر به فردی، مال من است، هیچ گونه لغزشی از آن وجود ندارد یا محدودیت هایی را بر روی آن قرار نمی دهد، زیرا همیشه "یک جواب دیگر برای ارائه" وجود دارد. ما ضامن مسئولیت هستیم. به این شیوه با وجود نفس، نوعی برهنه سازی خویشتن به نقطه ای است که در آنجا "من" دیگر جوهره ای غیر از اینکه "اینجا من مسئول هستم" ندارد. و با این حال، به صورت مهمل نمایی، لویناس اثبات می کند، اینجا و فقط اینجا، در این خدمت و بخشش و نه بازتاب شناخت دیگری است، منحصر به فرد بودن واقعی نفس، شکل می گیرد.

3.3 ایریگاری- از یاد بردن هوا

من قول می دهم، آخرین مجموعه و مجموعه مختصر ایده هایی که می خواهم در اینجا به آن بپردازم، ایده های ایریگاری باشد. ایریگاری، به عنوان یک فیلسوف فمنیست اظهار می نماید، مرلیو پانتی و لویناس، در یک بحث نرینه گرایی درک می شوند که بیشتر از اینکه وابستگی اش به دگربودگی[15] زنان را تصدیق کند، آن را به تحلیل می برد (کوپر، 1992). با اینحال، اینجا توجه من به شیوه ای است که کار او به فراتر از ارتباط قابل رویت و اخلاقی با دیگران اشاره می کند، به چیزی که در رابطه ما با طبیعت حسابداری مالی ، فرض می شود. اینجا فقط می خواهم به تفکر ایریگاری در چند فصل اول از یاد بردن هوا در اثر مارتین هدگر (1992) بپردازم؛ یک بحث گسترده با هدگر در جاییکه می کوشید، تمرکز خودش بر هستی و زمان[16] را با شفاف سازی و حضور[17] خودش جابجا کند.

ایریگاری، وظیفه خود را به صورت "رهایی تفکر عملی تاکنون برای مشخص نمودن موضوع مناسب برای تفکر" مطرح می نماید". در حالیکه برای مرلیو پانتی، تفکر قابل رویت تصور می شود، ایریگاری از هوای نامرئی بیرون می رود. می پرسد:

این چیست که به گونه ای است که نامرئی باقی می ماند گرچه شرط بنیادی برای مرئی بودن است، به گونه ای است که نمی تواند وانمود شود گرچه شرط همه وانمود شدن هاست، نمی تواند تولید شود، در عین حال شرط همه تولیدات است، به گونه ای که هیچ خاستگاهی ندارد اما خاستگاه خودش است" (1999، ص.4).

جواب او این است که "این هواست" که در متافیزیک فراموش شده است. او با فراموش کردن هوا، اظهار می نماید، فلسفه عملا یک خلاء مرگبار را می آفریند؛ "با مصرف هوا برای حرف زدن بدون اینکه همواره از خود هوا حرف بزند." اصرار می ورزد، هوا، "کل سکنی ما به صورت موجودات فناپذیر" است اما نیروی ذهنی ادراک را وادار می کند نه دانش به رسمیت شناسی آن را. همیشه در آنجا، به خودش اجازه می دهد، فراموش شود" (1999، ص. 8). اصرار می ورزد، هوا "واسطه مادی فراموش شده عقل کل[18]" محسوب می شود.

او شروع زندگی خود، تولد و مرگ خود را مرهون هواست؛ او خودش حسابداری مالی را به هوا خوراند؛ در هوا، سکنی گزید؛ به خاطر هوا می تواند به اطراف حرکت کند، می تواند یک نیروی ذهنی را برای عمل اعمال نماید، می تواند خودش را نمایان سازد، می تواند ببیند و حرف بزند. هوا، شرط مطلق[19] و حریم خیالپردازی مرگبار و فراموشکارانه ما از سلطه بر دنیاست (1999، ص.12).

بر خلاف تصور بی انتها یا احتمالا فناناپذیر شرکت سهامی[20]، به صورت فناپذیر، هستی بدون هوا غیر ممکن است. در مفهوم لغوی، هوا برای ایریگاری، یک "تبادل فکر نشده" یا "منبع فکر نشده هستی" است. و با این وجود، اظهار می کند، فراموش کردن این وابستگی مطلق، یک خودشیفتگی را ارائه می دهد که بشر "برای مواجهه با طبیعت برای مطیع ساختن آن برای مقیاس خودش خطر می کند و نمیگذارد وجود داشته باشد".او نتیجه گیری می کند"بشر قصد دارد دنیا را در تصور خودش تا حدی یا شاید بیشتر از حدی دوباره سازی کند که در آن به صورت یک فناپذیر ساکن شود. آینده ای که همیشه به طور مخفیانه برای خودش مطرح کرده است که حاکم جهان شود یا باشد با قیمت خطری که بدان وسیله جان خود را از دست بدهد" (1999، ص.13).

"بشر این دنیا را فقط از طریق یک تناسب دنیای طبیعی می سازد؛ با  تفکیک و پاک کردن و صاف کردن زمین و زراعت در این زمین صاف شده برای ریشه دواندن در دنیای طبیعی... اما این بهره بردرای از طبیعت توسط بشر، خطری را نشان نمی داد که منجر به مرگ خودش شود؟" (1999، ص.18).

ایریگاری پیشنهاد می دهد همه اینها به طرح ریزی یک مرز "میانی درونی و بدون یک مرز خارجی یا داخلی" توسط بشر وابسته است (1999، ص. 19). شاید این مرز تاحدی بسته باشد که بتواند به یک وضعیت اثر خیالی به صورت یک مرز طرح ریزی شده بین نفس و جهان برسد. فقط این حصار خیالی نفس است که مانع تصدیق وابستگی مادی مطلق نفس تجسم یافته بر هوا می شود. و باز هم با چنین مفهوم طرح ریزی شده ای از مرز می توانیم نفس (و شخصیت حقوقی شرکت ) را هم به صورت مجزا از طبیعت و هم به صورت حاکم بر آن تصور نماییم.

بخشی از این فراموشکاری برای ایریگاری، فراموش کردن تخصیص زن در ساخت هستی است. هم چنین یک فراموش کردن هواست زیرا در خون مادر به کودکی که قرار است متولد شود، منتقل می گردد.

او "در نشست اول خود"، پیش از شروع تفکرش، خود را به شکل سیالات ارائه می دهد. این سیالات در او نفوذ می کنند، از همه مرزها فراتر می روند: این پوشش برای او در آنجا به صورت محیط، پوشش شیئی بدنش، پوشش اندام ها و غشاء مخاطی اش، پوشش سلولهایش محسوب می شود. شیوه ورود به او از تمام دسته بندی های ممکن قابل درک، حداقل برای او در حال حاضر فراتر می رود. او را به درون خود می برد، بلافاصله بدون حتی هیچ گونه درکی از تفاوت بین درک کننده و درک شده این کار صورت می گیرد. این نفوذ که او را تشکیل می دهد، در بدو امر، در تاریکی رخ می دهد" (1999، ص.35).

بنابراین در حالیکه لویناس، مادری را به عنوان یک الگوی نمونه مسئولیت بر می انگیزاند، اینجا، مادری، مفهوم مادی لغوی آن به صورت موهبت خونی خوانده می شود. با این حال این مساله هم "در ثبات و استواری قضایا و استدلال های او فراموش خواهد شد" که چنین موهبتی، به صورت فکر نشده در مقصد خود به سادگی به صورت "طبیعی" رها می شود. همانطور که ایریگاری آن را مطرح می نماید، "اکنون زبانش را بیشتر از بدن زنده اش به کار می گیرد" (1999، ص.36).

4.نتیجه گیری افکار

در مقدمه این مقاله من در صدد ارائه این پیشنهاد بودم که تصمیمات داخلی که ژندران و رودریگو در حوزه تحقیقات حسابداری مشاهده می کنند، بیش از یک بازتاب یا مترادف یک مرز مهم تر بین "هسته" منافع شرکتی در انباشت سرمایه و یک "پیرامون اجتماعی و محیطی" هستند. در اینجا، پیرو پاور (2018)، اثبات نمودم، حسابداری مالی، نقش مهمی را هم در "عملکرد عادی" شرکت سهامی به عنوان یک نهاد محدود هم چنین در تولید و بازتولید، در روال های عادی ذی حسابی سلسله مراتبی در شرکت سهامی ایفا می نماید. من چنین مفاهیمی از موجودیت هم شرکت سهامی و هم نفس را به صورت "تخیلات"- به صورت تصاویر یا طرح ریزی های خالی- توصیف نموده ام اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است، این مساله است که تاکنون همانطور که چنین تصاویری را شناسایی می کنیم یا با چنین تصاویری به صورت واقعی برخورد می کنیم، آنگاه به مبنایی تبدیل می شوند که منافع بر روی آنها به صورت خودشیفته به شکل صرفا "داخلی" برای آن موجودیت تصور می شود. در رابطه با شرکت سهامی، آنگاه حسابداری مالی، یک مجموعه اقتصادی انحصاری از منافع سودمند را در رابطه با واقعیت تصور می نماید، در حالیکه در رابطه با نفس، به صورت نشانه و سنجش ارزش من تلقی می شود که من و بقیه، موفقیت مرا در مقابل آن ارزیابی می کنیم.

هدف اصلی من در بالا، اشاره به عدم شناخت[21] یا کج شناختی[22] بوده است که چنین تخیلاتی در رابطه با واقعیت شناخت حسی بشر آغاز می شوند. اینجا من بازتابهای ژندران و رودریگو را به عنوان یک استعاره یا انکسار یک چیز بسیار با اهمیت تر در نظر گرفته ام- قدرت حسابداری به خودی خود برای خلق و حفظ "افسانه ضروری" شخصیت حقوقی شرکت در کل سهل انگاری خود و از طریق حسابداری مالی نفس پرستی یا ترس، تشریفات ذی حسابی را فراهم می آورد تا ما را نسبت به "آسیب پذیری" سرشت خود به عنوان انسان، کور نماید. طرز تفکراتی که من در بالا بررسی کرده ام، معرفی "گوشت" به صورت "در هم تنیدن" توسط مرلیو پانتی که از فهم ما به صورت شخص یا شی اجتناب می کند، پایه و اساس اخلاقیات لویناس در واگذاری مسئولیت در مقابل مجاورم که شناخت حسی ما را اعمال می کند و به خاطر آوردن هوا توسط ایریگاری همگی ممکن است به عنوان تلاش هایی برای اشاره به نسبیت مادی دیده شوند که از نمایش مگر بر روی آنچه خود نمایش بدان وابسته است، اجتناب می کند. شناخت حسی، مرز خیالی نفس را مضمحل می کند و به سادگی آن را برای مربوط بودن فقط به نفس، غیر ممکن می سازد؛ آسیب پذیری دیگری حس می شود، هوا، هرگز مال خودم نیست اما حیات عینی ماست، گوشت، غیر از چیزی است که در آینه درک می شود، همانطور که محصور می شود. طنین های هر یک از این مولفین آنگاه در تلاش باتلر برای اندیشیدن به نفس به شیوه ای نمایان می شود که آسیب پذیری، تاثیر پذیری و در معرض آسیب بودن مان را تصدیق می کند. حسابداری مالی

آنچه برای ما در این کاهش های پدیدارشناسی مختلف ارزشمند است، شیوه ای است که هر یک آنها، مسیری را از یک دنیای مفروض از اشخاص و اشیاء مجزا از طریق زبان ظاهرا طبیعی و بدیهی، به سوی تجربه زندگی شده کنونی طی می کنند و چنین تفکیک هایی را به طرز بدی وانمود می کنند. هر یک، نفس را به شیوه ای از مرکز خارج می کنند که مفهوم کرانداری و استقلال را زیر سوال می برند و در عوض به دنبال اشاره به مرزها فقط به صورت جایگاهی از نسبت، مبادله و وابستگی فراموش شده هستند. آنها ما را از باطن تصور شده یک نفس گسسته و شاید پریشان احوال با محاسبات نفع شخصی خود به یادآوری نفس تجسم یافته ای که دیده میشود همانطور که می بیند و لمس می شود، همانطور که لمس می کند، به سوی شناخت حسی خود گوشت پیش می برند. بنابر این شناخت حسی از یک نفس پریشان احوال با لذت خودم به یک نفس آسیب پذیر به صورت غیر قابل اجتناب و از اینرو مسئول آسیب پذیری مجاورم سوق داده می شویم. و ما از یک نفس آشفته شاید با زیبایی بی انتهای خودش که در موفقیت هایش به او بازتاب می شود، به سوی یادآوری استنشاق هوا به عنوان شرط حیات خود حرکت می کنیم.

آنچه در اینجا از همه مهم تر است، مفهوم بسیار متفاوت کارگزاری است که با این تجدید خاطره شناخت حسی بشر ایجاب می شود و مورد دلالت قرار می گیرد. در مقابل تخیل اقتصادی نفس به عنوان یک نهاد جزءنگر گرفتار پیگیری معقول به فرض فرصت طلبانه نفع شخصی که اثربخشی کارگزاری در رابطه با آن ارزیابی می شود، به عنوان مرز درک کننده نفس، فقط به صورت محل رابطه یا گشایش نسبت به دنیا یاداوری می شود که یک مفهوم هم وابستگی، وابستگی متقابل و هم مسئولیتی را با خود به همراه می آورد که برای چیزی غیر از هستی است. به طور مهمی، نه تنها به سایر افراد دارای درک بلکه به دنیای مادی کشانده می شود؛ به هوا و سایر فرایندهای ارگانیک که از طریق آنها تجدید می شود. مشغولیت باتلر در اشکال انکار در مفاهیم "فرد حاکم[23]" از امکان کارگزاری مستقل امتناع نمی ورزد. لازم است درک کنیم، همیشه به طور همزمان "مورد واکنش قرار می گیریم همانطور که کنش داریم".

مطالب فوق در زمانی نوشته شده اند که سیدنی خودش هفته ها در دود حاصل از آتش سوزی ها پنهان بوده است؛ چیزی مثل دود وجود ندارد که به ما وابستگی مان به هوای نامرئی عادی را یاداوری نماید. با پیدایش کوید نوزده دنبال شده است و هم چنین درسی که راجع به آسیب پذیری انسان های دارای درک به ما ارائه می شود. تا آنجاکه ما در حال حاضر هیچ چیزی نداریم که به یک حسابداری برای شناخت حسی بشر برسیم، شاید در کار IPCC و تلاشهایش برای خلق یک قابلیت رویت عمومی برای تاثیرات رفتار انسان بر زیست کره و تهدیدهای وجودی که آنها برای آینده خودمان مطرح می کنند، چیزی یافت شود. تمرکز کار او، بر وابستگی های متقابل اصولی بین فرایندهای اقتصادی، اجتماعی و طبیعی/زیستی است که به طور موثر، اهمیت و ارتباط چنین تمایزهایی را به چالش می کشد (ببینگتون و همکارانش، 2020). اینجا، لاتور مثل باتلر، یک قالب گیری دوباره ضروری مفهوم کارگزاری را برای تطبیق خودمان به یک زیست کره آسیب پذیر اثبات می کند- "یک غشاء کوچک، به ندرت با بیش از چند کیلومتر ضخامت، پوشش حساس نواحی بحرانی"- که حالا می دانیم خودش به شدت، نسبت به تاثیرات رفتار انسانی حساس است. حسابداری مالی

  " کارگزار بودن به معنی عمل کردن به یک شیوه مستقل در رابطه با یک زمینه عینی نیست؛ بلکه به معنی اشتراک گذاری کارگزاری با سایر اشخاصی است که هم چنین استقلال خود را از دست داده اند. بدین خاطر است که ما با این اشخاص یا بیشتر شبه اشخاص- مواجه می شویم که باید رویاهای کنترل خود را رها کرده و ترس از کابوس دوباره یافتن خود در زندان "طبیعت" را متوقف نماییم. به محض اینکه ما به موجودات غیر انسان نزدیک شویم، آنها را در سکون نمی یابیم که به ما اجازه می دهد، در مقابل، خودمان را به کارگزار بودن ببریم اما بر عکس، کارگزاری هایی را پیدا می کنیم که با آنچه ما هستیم و آنچه انجام می دهیم، دیگر بدون ارتباط نیستند" (لاتور، 2017، ص.83).

همانطور که چندین تفسیر اخیر مشاهده نموده اند (بک، 2016؛ کلین، 2015؛ لاتور، 2017) معمای اصلی در اینجا، به خود تغییر اقلیم مربوط نمی شود بلکه بیشتر به اینکه چرا و چگونه ما نسبت به فرافکنی های مهلک سازمانهایی مثل IPCC، بی تفاوت هستیم، مربوط می شوند. اینجاست که حسابداری مالی در اجرای "افسانه ضروری" "شخصیت حقوقی شرکت[24] نقش دارد و هم چنان یک مانع نیرومند خاص برای تغییر محسوب می شود.

در رابطه با افرادی که به شیوه ای عمل می کنند که حقیقتا، "افراد حاکم" باشند و سرایت پذیری قبلی را نفی کنند، باتلر (2015، ص.9)، به طور فصیحانه ای می پرسد "کی آن شخص، توافق خود را نقض می کند یا باید برای حمایت از تصور قدرت حاکمیت خود[25] چه چیزی را تخریب نماید؟ یک سوال مشابه را می توان از شخصیت حقوقی شرکت پرسید که مرزهایش، حسابداری مالی را انجام می دهد. در مقابل، افراد دارای گوشت و خون واقعی، شخصیت یا "شخص" حقوقی شرکت، تنها مخلوق"حساسیت" اقتصادی[26] است که حسابداری را انجام می دهد. مفهوم اقتصادی "وقوع در خارج" از دیرباز، مخزنی را برای این "هزینه های" اجتماعی و محیطی ارائه نموده است که می تواند به طور ایمن، نادیده گرفته شود یا در حقیقت، تعمداً به صورت قرار گرفته در خارج از مرز شخصیت حقوقی شرکت دنبال شود. اما حتی در صورت افزاش وزن و اعتبارات علم آب و هوا، ظاهرا فقط تبدیل به چارچوب حاکم اهمیت اقتصادی میشود که حسابداری مالی انجام می دهد و اجازه داده است حتی توجه محدودی را حکم دهد (چیپالو، 2015؛ فورکید، 2011؛ استرن، 2007). اینجا، در ابتدا به نظر رسید، محاسبه نفع شخصی اقتصادی شرکتی، فقط یک توجیه را یا برای بی تفاوتی یا برای تلاشهایش برای بی اعتبار نمودن فعال علم آب و هوا ارائه نماید (ارسکز و کانوی، 2011). اما حتی در شکل جدیدتر و ظاهرا پاسخگوتر- همانطور که از طریق ابتکاراتی مثل UNPRI، گزارش دهی جامع یا اخیرا، گروه های ضربت پیرامون افشاهای مرتبط با آب و هوا ترویج یافته است- ضرورت پاسخ دهی به تغییر آب و هوا، نه تنها در زمینه های آسیب پذیری انسانی ترویج می یابد بلکه بر حسب ریسک ها و فرصت هایی ترویج می یابد که به نفع شخصی اقتصادی این شخصیت حقوقی شرکتی و سرمایه گذارانش ارائه می شود (همان منبع TCFD، 2017). تاکنون، حداقل تلاشها برای حفظ چنین شخصیت های حقوقی شرکتی "خصوصی" که به لحاظ قانونی برای همبخشی های خود در تغییر آب و هوا مسئول هستند، بنابر مشکلات نشان دادن علیت تزلزل یافته اند (گانگالی، ستزر و هیوارت، 2018؛ هید، 2014). اگر همانطور که پاور حسابداری مالی اثبات می کند" حسابداری باید قبل از هر مذاکره ای پیرامون نفوذپذیری سازمانی" باشد، آنگاه اکنون نیاز مبرم برای یافتن راه هایی برای ترمیم "حساسیت" محدود و صرفا اقتصادی وجود دارد که حسابداری مالی در شکل دهی مرز شخصیت حقوقی شرکت به منظور پاسخگو کردن آن برای نیازهای انسان های تجسم یافته و از حسابداری مالی اینرو دارای ادراک تامین می نماید. این وظیفه ای است که ضرورتا، ذاتا سیاسی است و اکنون هم برای "هسته" و هم "پیرامون" تحقیقات حسابداری، رایج است.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی