دانلود مقالات ترجمه شده جدید برندسازی و بازاریابی
بنابراین، یافته های تجربی اصلی نشان می دهند که برندسازی شخصی، یک شیوه بسیار اجتماعی است که در آن، ذینفعان، ارائه دهندگان منابع فوق العاده مهم برای جزئیات برندهای شخصی می باشند. این مقاله، در مجموعه رو به رشد پژوهش ها در مورد برندسازی شخصی، با پیش رو قرار دادن نقش ذینفعان، مشارکت می کند. اول اینکه، مشارکت ذینفعان در فرآیند برندسازی فردی، بوسیله بررسی تجربی روابط آنها، ارزیابی می شود. دوم اینکه، دو جنبه اصلی مشارکت ذینفعان، به صورت نظری توصیف می شوند (که عبارتند از قراردادها و میثاق های حاکم بر اکوسیستم چند ذینفعلی و انواع منابع مبادله شده). توصیه می شود که شناسایی قراردادها یا میثاق ها، برای درک برندسازی شخصی، بسیار مهم می باشند. در آخر، با نشان دادن اینکه چگونه افراد منابع را از ذینفعان بدست می آورند، این مقاله، دیدگاه های مدیریتی در مورد اجرای سریع رشد برندسازی فردی که برای تعدادی از کارکنانی که برندهای شخصی خود را ایجاد می کنند، مناسب و مرتبط می باشند.
در بخش های بعدی، پیشینه نظری، شامل پژوهش ها در مورد برندسازی شخصی، برندسازی ذینفعل و چهارچوب جهان های اجتماعی، را ارائه می دهیم و همچنین روش ها و داده ها، ارائه می شوند. بخش اصلی، بررسی می کند که چگونه هر گروه از ذینفعان، به گروه هدف دخیل در برندسازی شخصی، یعنی صعود کنندگان تخصصی، ارتباط پیدا می کنند. بنابراین، میثاق هایی که روابط آنها را شکل می دهند، منابع مبادله شده از طریق این روابط، و دلالت ها برای ایجاد برندهای شخصی، را نظریه پردازی می کنیم. در آخر، دلالت های نظری و عملی یافته ها، و محدودیت های این مطالعه به بحث گذاشته می شوند.
-
مروری بر مقالات
- برندسازی شخصی و برندهای شخصی
پیدایش برندسازی شخصی، به گسیل طرز فکرهای کارآفرینی در زندگی روزمره و کار متخصصان خویش فرما، ارتباط دارد (گاندینی، 2016؛ پاگیس و آیلون، 2017). برندسازی شخصی که به صورت که با عنواین برندسازی شخصی (لیر، سولیوان، و چینی، 2005)، برندسازی انسانی (کلوز، مولارد و مونروی، 2011؛ ارز و کریستنسن، 2018) یا برندسازی خودی (شفرد، 2005)، توصیف شده است، «دربرگیرنده شناسایی و ارتقای نقاط قوت و منحصربفرد یک فرد برای یک مخاطب هدف، می باشد» (لابرکیو، مارکوس و میلنه، 2011، صفحه 39). تا همین اواخر، اکثر دانش در مورد برندسازی شخصی، به نشریات متخصصانی که از ایجاد برند شخصی برای دسترسی به فرصت های کار بیشتر دفاع می کردند، محدود بوده است. در نتیجه، نحوه اینکه عملاً افراد چگونه برندهای خود را ایجاد می کنند، مکانیزم های نهفته در این فرآیند و شباهت های بین برندهای شخصی و برندهای سنتی، هنوز کامل بررسی نشده اند.
محققان، با فراتر رفتن از این مجموعه مقالات، شروع به بررسی این کرده اند که آیا اصول عمومی برندسازی و مدیریت برند، برای برندسازی شخصی نیز کاربرد دارند یا خیر. برای نمونه، پارمنتیر و همکاران (2013)، موقعیت یابی برندشخصی در زمینه مدل سازی فشن و مد را بررسی می کنند. این مطالعه نشان می دهد که ایجاد برندهای شخصی بوسیله مدل های فشن، شامل اجرای «مستندسازی» متشکل از ذینفعان مختلف است و باعث ایجاد یک پرتفو (سبدی) از محتوای رسانه ای می شود که از جزئیات برند شخصی، حمایت و پشتیبانی می کنند. علاوه بر آن، همکاری بین مدل ها و ذینفعان از دنیای مد و فشن، به ایجاد یک برند شخصی که با حیطه سازمانی همخوانی دارد، کمک می کند (پارمنتیر و همکاران، 2013). در سنگ نوردی تخصصی، مطالعات نشان می دهند که نشان دادن گرایش های رو به بالا با افراد کلیدی در جهان اجتماعی، برای مستند سازی، مهم و محوری قلمداد می شود (نویسنده، 2017).
همچنین، برندسازی شخصی برای وارد شدن به زمینه سازمانی بسیار مهم تلقی می شود. باندینلی و آرویدسون (2013)، در مطالعه خود در مورد شیوه های برندسازی شخصی کارآفرینان اجتماعی، اهمیت بسزای اعتباریابی برند شخصی توسط ذینفعان را نشان می دهند. برای اینکه کارآفرینان اجتماعی، کسب و کار اجتماعی خود را ایجاد کنند، برند شخصی آنها باید ابتدا دیگر ذینفعانی که آنها را «تغییر ساز» قلمداد می کنند، را ممکن سازند. یکی از نتایج این است که اعتباردهی برندهای شخصی توسط ذینفعان، به افراد امکان دسترسی به منابع را می دهد، همانگونه که این موضوع توسط ارز و کریستنسن (2018) در مورد وبلاگ نویسان، نشان داده شده. اما، برندسازی شخصی، یک موضوع کمتر نهادینه شده، می باشد و این شیوه های اعتباریابی، اغلب غیررسمی می باشند.
با اینکه وجود ذینفعان، به صورت غیرصریح در تعدادی از مطالعات تشخیص داده شده، اما مشارکتشان در فرآیندهای برندسازی شخصی، نامشهود باقی مانده است. برای نمونه، پارمنتیر و همکاران (2013) اثر متقابل های همیشگی بین مدل های فشن با سه گروه ذینفعان، یعنی عکاسان، ایجنت ها و آرایشگران را نشان می دهند. دافی و هاند (2015) اشاره می کنند که تداعی های وبلاگ نویسان با ذینفعان بیرونی می توانند دلالت هایی برای برندهای شخصی آنها داشته باشند، زیرا ممکن است عدم موثق بودن را نشان دهند. ارزش برندهای شخصی ورزشکاران مشهور، طبق رشد فالوورها (دنبال کننده ها) یا قراردادهای حمایت مالی، تغییر می کند (دومونت، 2018 ب؛ هامبریک و ماهونی، 2011؛ پارمنتیر و فیشر، 2012؛ پاریس، ترویلو، بوچت و پیچی، 2014). یک مطالعه اخیراً انجام شده (سنتنو و وانگ، 2017) بیان می کند که ذینفعان کلیدی در خلق هویت برندهای شخصی سلبریتی ها، مشارکت می کنند (همچنین به ارز و کریستن سن، 2018 مراجعه نمایید). البته این مطالعه، با عمدتاً تاکید بر اثر متقابل بین مصرف کنندگان و سلبریتی ها، تحلیل نقش همه ذینفعان دخیل را ازقلم انداخته است.
- نقش ذینفعان در برندسازی
درحالی که پژوهش ها در مورد برندسازی شخصی بر فرد به عنوان هسته ایجاد برندهای شخصی متمرکز است، یک مجموعه رو به رشد از مقالات، برندها را به صورت سازه های باز، توصیف کرده است (برای مثال، هریس و دی چرناتونی، 2001). از این جنبه، اقدامات، تعاملات، مبادرت ها و تاییدات ذینفعان، برندها را شکل می دهند (جونز، 2005؛ والاستر و وون والپاچ، 2013). پژوهش های برندسازی گذشته، عمدتاً بررسی کرده اند که چگونه یک گروه خاص از ذینفعان-مصرف کنندگان، سازمان یافته در جوامع برند-، شیوه های خلق ارزش را انجام می دهد (برای مثال، گامبتی و گرافیگنا، 2015؛ شائو، مونیز جونیور و آرنولد، 2009)، نقش ها و کارکردها را اجرا می کند (هیلی و مک دوناگ، 2013) درحالی که در روابط همکارانه با شرکت ها و صاحبان برند، مبادرت می ورزد (برای مثال، هاچ و شولتز، 2010؛ سکالن، پیس و کووا، 2015).
محققان، توجه روز افزونی به بهم وابستگی پیچیده چندین ذینفع، معطوف کرده اند (گیرد-جونز و کورنوم، 2013). مطالعات در مورد برای نمونه شبکه خدمات، نشان داده اند که عملکرد شریکان کلیدی یک شرکت چه میزان برای دلالت های مشتریان از وجهه برند آن شرکت، تاثیر گذار است (برای مثال، فیربرگ و جوریادو، 2009). نتیجه این است که برند به صورت «تحت تاثیر قرار گرفته یا حاصلجمع، یک مجموعه از روابط» پدیدار می شود (جونز، 2005، صفحه10) و فرآیند برندسازی، بیش از پیش، پیچیده است و فراتر از کنترل یک بازیگر خاص می باشد (برای مثال، دا سیلوریا، لاگز و سیمیونز، 2013؛ ون والپاچ و همکاران، 2017). برندسازی از عملکردهای تو در توی ذینفعان و تفسیرهای مجدد بوجود می آید، به صورتی که همه بازیگران براساس درک و منافع خود، بر برندها تاثیر می گذارند. در فرآیندهای سازمانی و رابطه ای، برندها پویا می باشند و برندسازی «از نظر اجتماعی پیچیده» است (برودی، بنسون-ری و مدلین، 2017).
بنابراین، مدیران برند، مشتریان، توزیع کنندگان، تامین کنندگان، شریکان، روزنامه نگاران و دیگر طرف های داخلی و برونی، نقش های مختلفی را در فرآیند ساختن برند ایفا می کنند. این نقش ها را می توان مستقیماً و آگاهانه بکار برد، مانند یک شریک یا همکار رسمی در فرآیند ساختن برند، یا به صورت غیرمستقیم، بکار گرفت و بر ادراکات، تصمیمات و رفتارهای ذینفعان دیگر تاثیر گذاشت (برای مثال، مالاسکا و همکاران، 2011). بخاطر ظرفیت خلق ارزش برندها، ذینفعان، حول آنها جذب می شوند (فایربرگ و جوریادو، 2009)، منابع (منابع مادی شامل، امور مالی، فنآوری و منابع غیرمادی (دانش، مهارت، نیکنامی، مشروعیت) فراهم می کنند ) تا امکان توسعه برندها فراهم شود (گیرد-جونز و کورنوم، 2013؛ مالاسکا و همکاران، 2011). با اتکا بر مجموعه شیوه ها و رویه ها برای هدایت نقش ها و روابطشان با برند، ذینفعان دامنه گسترده ای از فعالیت های شکل دهنده برند، شامل بازاریابی دهان به دهان، تاییدات و تشویفات، و دیگر اشکال تبلیغ برند، نبوغ بازاری، تولید ایده، توسعه محصول، و مدیریت شبکه انجام می دهند (برای مثال، مالاسکا و همکاران، 2011). در این روابط تعامل اجتماعی تو درتو، ذینفعان نه تنها منابع برندسازی ارائه می دهند و فعالیت های برندسازی انجام می دهند، بلکه همچنین در مورد معانی برند مذاکره می کنند و در خلق معانی، کمک می کنند (برای مثال، گریگوری، 2007؛ والاستر و وون والپاچ، 2013). در هر نقطه ای از زمان، برندها، اینگونه دیده می شوند که بوسیله چندین معنای غیرعینی و اغلب تو مخالف هم از جانب ذینفعان، که همیشه به چالش کشیده می شوند و به هنگام تعامل طرف ها، بازتفسیر می شوند، ساخته شده اند (میچل، 2017؛ وون والپاچ و همکاران، 2017).
این تعامل پیچیده تبادل و تاثیر، نشان دهنده ارتباط نقش و کارکردهای ذینفعان در فرآیند برندسازی شخصی می باشند. هنگامی بررسی «تناسب یا برازندگی» در اکوسیستم ها، محققان استدلال می کنند که نقش ذینفع لازم است «مکمل کننده» باشد نه «مشابه» ، و این بدان معناست که برای اینکه به صورت همکارانه، ارزش ایجاد شود، طرف ها باید چیزهای مختلف و متفاوتی را سر میز بیاورند (گیرد-جونز و کورنوم، 2013). یکی از پیامدهای این، آن است که همکاری های مولد و سودمند ذینعان، نیاز به ساختارهای مشترک، مانند اهداف و آرمان های مشترک (هیلی و مک دوناگ، 2013) یا نقش ها و درک های رویه ای مشترک (اسکالن و همکاران، 2015) دارند. براساس این زمینه سازی نظری، برندها یک مجموعه پیچیده از روابط اجتماعی بین ذینفعان، ایجاد می کنند (میچل، 2017، وون والپاچ و همکاران، 2017). با الهام از این مطالعات، برندهای شخصی را به صورت شیوه های متعددی و شکل گرفته بوسیله ذینفعان مختلف، درک می کنیم (آرویدسون، 2005؛ جونز، 2005). به این دلیل، چهارچوب دنیاهای اجتماعی (بکر، 1974، 1982) را معرفی می کنیم و یک دیدگاه دیگر در مورد برندسازی شخصی ارائه می دهیم که شامل فعالیت های همکارانه میان ذینفعان و در عین حال درک پیامدهایشان برای فرآیند برندسازی شخصی، می باشد.
- چارچوب دنیاهای اجتماعی
برای شناسایی گروه های مختلف ذینفعان دخیل در برندسازی شخصی و تحلیل روابطشان، از چارچوب دنیاهای اجتماعی استفاده می کنیم (بکر، 1974، 1982) (یعنی، یک نظریه جامعه شناسی، که کشف می کند چگونه روابط با ذینفعان، فرآیند تولید هنر را ممکن می سازد). مضموم مرکزی این چارچوب این است که تولید یک شبکه، ارتباط بیشتری با نهادها، سازمان ها و تعاملات زندگی اجتماعی روزمره بین چندین ذینفع دخیل در این زمینه، نسبت به هوش و ذکاوت هنرمند، دارد. در نتیجه، مطالعه تولید هنر، باید توجهش را از پیامد و نتیجه فرآیند تولید (کار هنری) به دینامیک های اجتماعی میان ذینفعان دخیل، منتقل کند. هنرمند و کار هنری، قطعه ای از این دنیای اجتماعی می باشند، اما به هیچوجه مرکز آن نیستند (میرز، 2011).
استفاده از چارچوب جهان های اجتماعی برای مطالعه برندسازی شخصی، به معنای تغییر تمرکز و توجه از اشخاص سازنده برندهای شخصی خود به دینامیک های اجتماعی در ذینفعان به هم مرتبط می باشد. به این ترتیب، بجای فقط مطالعه برندسازی شخصی از جنبه افراد دخیل در چنین شیوه هایی (که در اینجا، صعود کنندگان حرفه ای نامیده می شوند)، ذینفعان مختلف احاطه کننده برندهای شخصی، تشخیص داده می شوند (که در اینجا آنها را شرکت های حامی، تولید کننده های رسانه ها و فالورها می نامیم). فراتر از فقط شناخت و رسمیت دادن به حضور چندین ذینفع در «زمینه برندسازی شخصی» (برای مثال، پارمنتیر و همکاران، 2013)، یکی از مزیت های کلیدی این چهارچوب این است که محققان را قادر می سازد تا هر گروه از ذینفعان را شناسایی کنند و مشارکت آنها در برندسازی شخصی شان را مطالعه کنند. سه مفهوم این چهارچوب، برای تحلیل برندسازی شخصی مطرح شده در این مقاله، مفید می باشند که عبارتند از: جهان های اجتماعی، قراردادها و میثاق ها ؛ و همکاری.
اول اینکه، مفهوم «جهان های اجتماعی»، که به معنای «شبکه هایی از افراد که فعالیت همکارانه آنها، سازمان یافته از طریق دانش مشترکشان از ابزارهای متداول انجام کارها»، خروجی های معینی تولید می کند که برای آن جهان اجتماعی مورد اشاره و توجه است (بکر، 1982، صفحه x). دوم اینکه، فعالیت همکارانه بین ذینفعان، که ممکن است شامل مرتب سازی فعالیت ها در طرف های تولید و مصرف باشد، از طریق «قراردادها یا میثاق ها»، سازمان دهی، تنظیم و تثبیت می شود. میثاق، برای درک مشترک از نحوه انجام کارها در یک زمینه خاص کاربرد دارد که در این مطالعه، برندسازی شخصی است. سوم اینکه، برای دستیابی به «همکاری»، ذینفعان بر اتفاق نظرها و توافقات قبلتر و مرسوم که روش های متداول انجام کارها را بوجود می آورد، اتکا می کنند (بکر، 1974). همکاری بدون این فرض رخ مید هد که همه افراد دخیل، در هدف مشترک اشتراک داشته باشند (هامو، 2009) ، زیرا قصد همه ذینفعان، مشارکت مستقیم در ساختن برندهای شخصی حرفه ای نیست. با این حال، در اکوسیستم های برندسازی شخصی، ذینفعان به هم مرتبط هستند و همکاری می کنند (برای مثال، پارمنتیر و همکاران 2013). مفهوم همکاری، این مرتبط بودن فعالیت ها و تعاملاتی که مبادله منابع را پشتیبانی می کنند را تشخیص می دهد.
این چهارچوب، برای بررسی نقش ذینفعان مفید است، زیرا طرف هایی را شامل می کند که در نگاه اول، بنظر می رسد اطراف و پیرامون برندسازی شخصی باشند و در نتیجه خاطر نشان کننده دینامیک های اجتماعی، مبادله منابع و مکانیزم هایی هستند که حاکم بر فرآیند کلی می باشند. در بخش بعدی، میثاق های حاکم بر همکاری ذینفع را مشخص می کنیم تا نقش های ذینفعان و لایه های مختلف مشارکت آنها در برندسازی شخصی را تحلیل کنیم.
-
روش ها و داده ها
- کار میدانی
کار میدانی قومیتی در ایالات متحده و اروپای غربی بین 2011 و 2014 با ترکیب مشاهدات شرکت کنندگان، مصاحبه های نیمه ساختارمند، و ضبط تصاویر، ویدئوها و متن ها، انجام شد. مطالعه قومیت ها برای بدست آوردن رابطه بین «آنچه که مردم انجام می دهند» و آنچه که مردم «می گویند که انجام می دهند»، بسیار مناسب است (کایلا، و آرنولد، 2013). به بیان دقیقتر، مفید است با تجربه افراد از دیدگاه آنها، دخیل شویم (بلک، 2006) ، و در نتیجه، دینامیک های اجتماعی که در آن بندسازی شخصی گنجانده شده و شیوه هایی که از آن استفاده می شوند را آشکار می کند. با جدا شدن از اکثر مقالات انجام شده که بر اثر متقابل رسانه های اجتماعی یا بر افراد دخیل در برندسیازی شخصی، از لحاظ روش شناختی، تمرکز کرده اند، این کار میدانی قومیت شناختی، برای مشاهده جنبه های متعددی برندسازی شخصی که به صورت آنلاین مشهود نیستند، بسیار مفید بود. برای نمونه، تعامل با صعود کنندگان و بحث در مورد اینکه کدام تصاویر به ترتیب با مشاهده دریافت این محتوا برروی رسانه های اجتماعی، انتخاب شوند، مکان پذیر بود. علاوه بر آن، داده هایی از این صعود کنندگان در مورد میزان اینکه اطلاعات فراهم شده توسط پذیرش محتوای رسانه های اجتماعی فالوورهای آنها، به تعریف مجدد این استراتژی کمک کردند، گردآوری شدند. از آنجایی که کار میدانی قومیت شناختی، به صورت سنتی شامل کننده چندین بازیگر از محیط پژوهشی است، غلبه بر تمرکز محدود کننده بر فقط صعود کنندگان (کوهنوردهای) حرفه ای، رویکرد مفیدی بود. این کار، گردآوری داده ها از تولید کنندگان رسانه ها، شرکت های حامی مالی و فالوروها را ممکن ساخت و در نتیجه تحلیل این مقاله در مورد محیط چندذینفعی را حمایت کرد(جدول 1).
- مشاهده شرکت کنندگان
مجموعه داده های این مطالعه، از مشاهدات شرکت کنندگان در 60 مکان کار میدانی تشکیل شده است و شامل 350 عکس، 170 اسکرین شات، 1460 کلیپ ویدئویی، 47 فیلم کامل و 8 تالک شو، بود. نویسنده اول، با چندین شرکت کننده در پژوهش در مورد سفرهای کوهنوردی و رقابت ها، مشارکت های عمومی و در فیلم ها ، همراهی کرد و به کشف و خلق صعودهای جدید و تولید محتوای رسانه ای، کمک کرد. مشارکت آنلاین و مشاهده، برروی فیس بوک، اینستاگرام و تویتر انجام شدند. همچنین، گردآوری داده ها شامل وبلاگ ها و وب سایت های کوهنوردان، رسانه های کوهنوردان و محتوای تولید شده شخصی آماتور بودند. عکس ها، توئیت ها، و کامنت های فیسبوک و اینستاگرام، گردآوری و تحلیل شدند. اطلاعات در یک دفترچه یادداشت میدانی، تفسیر و کمپایل شدند. با صرف چندین روز همراه با کوهنوردان حرفه ای در کار میدانی و مشاهده شیوه ها و کارهای آنها، یک درک دقیق از اینکه چگونه آنها از رسانه های اجتماعی برای تصویر برداری و انتشار فعالیت های روزمره مرتبط با کوهنوردی و غیرمرتبط با کوهنوردی، استفاده می کنند، بوجود آورد. مشاهده این شیوه ها و فعالیت ها برای درک گنجانده شدن آنها در روابط بین کوهنوردان و تولید کننده های رسانه ای، شرکت های حامی و فالوورها، بسیار ارزشمند بود.
- 1. داده های پژوهش
مصاحبه های رسمی و ضبط شده |
مشاهدات شرکت کننده |
رسانه ها |
کوهنوردان:
|
مکان های محیط بیرون:
|
|
تولید کنندگان رسانه ها:
|
مکان های محیط داخل:
|
|
صنعت:
|
رویدادها:
|
|
|
آنلاین:
|
|
- مصاحبه های نیمه ساختارمند
مجموعه داده این مطالعه، با 48، مصاحبه ضبط شده و نیمه ساختارمند رونویسی شده همراه و تکمیل شد و این کار اطلاعات ارزشمندی در مورد دیدگاه شرکت کنندگان از جهان اجتماعی آنها فراهم کرد و این امکان را بوجود آورد که پرسش های خاصی، پرسیده شوند (هامرسلی و آتکینسون، 1998). مصاحبه ها با 22 کوهنورد حرفه ای و 15 عکس بردار، فیلم ساز و روزنامه نگار، انجام شد. در آخر، مصاحبه هایی با 11 عضو صنعت، شامل مربیان و ایجنت هایی که در تماس نزدیک با ورزشکاران هستند، انجام شدند. شرکت کنندگان براساس مدالیته اجرایی، نوع اسپانسر ها و مبنای تماس های قبلاً ایجاد شده، انتخاب شدند (دومونت، 2018 الف). تماس ها و کنتاکت های بشتری با استفاده از روش های نمونه گیری گلوله برفی در ترکیب با انتخاب مستقیم، تولید شدند. هر مصاحبه بطور میانگین یک تا سه ساعت طول کشید و شامل یک چهارچوب از پرسش های بررسی کننده چندین مضموم اصلی و پرسش فرعی بودند که برای این مصاحبه، متناسب سازی شده بودند (به پیوست 1 مراجعه نمایید).
- تحلیل
روند تحلیل، شامل تحلیل محتوای مصاحبه ها و یادداشت های میدانی بودند. هر دو، از طریق انتخاب کلمه کلیدی و جستجو، سازمان دهی و تحلیل شدند. همانگونه که در پژوهش قومیت شناختی مرسوم است (برای مثال، بوئلستروف، ناردی، پیرس و تیلور، 2012)، قسمتی از تحلیل به صورت مکرر در طی کار میدانی انجام شد و برای هدایت مشاهدات و مصاحبه های بعدی شرکت کنندگان، استفاده شد. تحلیل محتوایی بدون انجام استراتژی های کدگذاری، اما با جستجوی دستی و ایجاد روابط در مجموعه داده ها، انجام شد. علت آن بود که دریافته شد که هنگام تحلیل شیوه ها و فعالیت ها، با سطح بسیار کم رسمی سازی، کدها، ایجاد روابط دقیق درون داده ها را کاهش دادند. درحالی که کدها برای دسته بندی داده ها برای تحلیل مفید هستند، بخصوص هنگام انجام مقایسه، همچنین ممکن است جزئیات و ماهیت دانه ریز داده ها را مخفی کنند.
برای شناسایی ذینفعان، ابتدا فعالیت های انجام شده توسط کوهنوردان برای بدست آوردن چشم انداز، بخصوص با ایجاد و انتشار محتوای رسانه ای (تصاویر، ویدئوها، متون) از طریق کانال های مختلف (وب سایت های شخصی، و پلتفرم های رسانه های اجتماعی، نشریات تخصصی)، را بررسی کردیم. بخاطر اینکه فعالیت های بهبود دهنده چشم انداز، اغلب در روابط حمایت مالی گنجانده شده اند، نگاهی به روابط بین فعالیت های کوهنوردان و محتوای قراردادهای حمایت مالی، انداختیم. تولید کنندگان محتوای رسانه ای آنقدر مهم هستند که نقش شان در این فرآیند بررسی شده است. از آنجایی که اسپانسرها و تولید کنندگان محتوای رسانه ای، روابط تنگاتنگ خود را حفظ می کنند، ما نیز نقشی که هر دو گروه ذینفع در اجرای برندسازی شخصی ایفا می کنند را تحلیل کردیم. در نهایت، بررسی کردیم که چگونه صحبت های مداوم بین کوهنوردان و فالوورهایشان، تاثیر بالقوه بر برندسازی شخصی دارد. برای تفسیر و ترسیم این اطلاعات جداولی ایجاد کردیم، که نشان دهنده آن هستند که چگونه سطوح و انواع مختلف همکاری بین بازیگران، در مرکز اصلی برندسازی شخصی بوده است.
برای اطمینان حاصل کردن از کیفیت تحلیل، از یک روش مثلث سازی استفاده کردیم که ابزارهای روش شناختی و منابع داده ها را با هم ترکیب کرده است. هنگامی که یک مضموم کلیدی شناسایی شد، داده های مربوط به اطلاعات مرتبط را جستجو کردیم و مضامین و دسته بندی های کلیدی را اصلاح و پالایش کردیم. یادداشت های میدانی برای شناسایی این مضامین، بسیار مفید بودند و مصاحبه های نیمه ساختارمند، اطلاعات تفصیلی ارزشمندی برای مقایسه آنچه که از یادداشت های میدانی بدست آوردیم، فراهم کرد. علاوه بر آن، از آنجا که 22 کوهنورد حرفه ای مورد مصاحبه قرار گرفتند، ما مصاحبه ها را با هم مقایسه کردیم تا ماهیت عرضی این مضامین در مصاحبه شونده ها، تایید شود. این کار برای متوازن کردن تعداد کمتر مصاحبه ها با اعضای صنعت، مفید بود. در نتیجه، اطلاعات مربوط به هر کوهنورد را می توان مقایسه کرد و یک ترسیم گسترده تر از اینکه چگونه فعالیت های برندسازی شخصی در روابط بین کوهنوردان، اسپانسرها، تولید کنندگان محتوا و فالوورها، گنجانده شده اند، را ترسیم کرد.
- یافته ها
تحلیل داده های قومیت شناختی، نقش های اصلی ذینفعان در شیوه های برندسازی شخصی کوهنوردان حرفه ای را آشکار می کند. کوهنوردی در برگیرنده یک جهان اجتماعی متشکل از چهار ذینفع اصلی است:
- کوهنوردان حرفه ای، کسانی که سلبریتی های اصلی در ورزش خود و دارندگان قراردادهای حمایت مالی هستند.
- شرکت های اسپانسر صنایع محیط بیرون، مانند Patagonia، The North Face یا Adidas Outdoor؛
- تولید کنندگان محتوای رسانه ای که با کوهنوردان حرفه ای و شرکت های اسپانسر کار می کنند تا محتوا تولید کنند.
- فالوورهای استفاده کننده از محتوای رسانه ای مرتبط با کوهنوردی و محصولات مربوطه از شرکت های اسپانسر. فالوورها، طرفدارانی هستند که به روش های مختلف با ورزشکاران، تعامل دارند.
شکل 1، جهان اجتماعی را نشان می دهد که کوهنوردان حرفه ای را در مرکز قرار داده است، زیرا آنها «اشخاصی» هستند که برندهای شخصی برروی آنها ساخته می شوند.
این تحلیل، توجه ویژه ای به روابط بین کوهنوردان حرفه ای و سه گروه ذینفع مرتبط به هم می کند، و همچنین بر شیوه های برندسازی شخصی تاکید می کند. نمایش یافته ها، مخصوصاً متمرکز بر دو بعد این روابط می باشند: منابع مبادله شده بین کوهنوردان حرفه ای و هر گروه ذینفع، و پس از آن، قراردادها و میثاق های تشکیل دهنده این تبادلات.
«مبادله منابع» به معنای انتقال منابع خاص با دلالت هایی برای برند شخصی می باشند، و «میثاق های مربوطه»، درک مشترک تشکیل دهنده این مبادلات می باشد. در آخر اینکه، مشارکت هر گروه از ذینفعان در برندسازی شخصی، به تفصیل با نشان دادن دلالت های منابع مبادله شده برای ایجاد برند شخصی، توضیح داده شده است.
- کوهنوردان حرفه ای و شرکت های اسپانسر
مبادله منابع مالی، مادی و اطلاعاتی، روابط بین کوهنوردان حرفه ای و شرکت های اسپانسر را تشکیل می دهند. کوهنوردان حرفه ای، دستمزد پولی، تجهیزات و خدمات را دریافت می کنند؛ در رویدادهای ورزشی شرکت می کنند و برای شرکت های اسپانسر، دسترسی به مخاطبان آنلاین و آفلاین را فراهم می کنند. جدول 2، سه میثاق حاکم بر روابط آنها را ترسیم کرده است: انتشار یا گسیل برند، پذیرش حرفه ای، و پیوند اجتماعی-عاطفی. این میثاق ها، براساس قراردادهای رسمی و هنجارهای غیررسمی، درک متقابل و روابط شخصی می باشند.
- مبادله منابع و میثاق های مرتبط
کوهنوردان حرفه ای، چندین کار برای شرکت های اسپانسر انجام می دهند. جاش (Josh)، که یک کوهنورد حرفه ای آمریکایی است، توضیح می دهد:
«به نوعی یک نقش ورزشکار کلاسیک، مورد استفاده به عنوان مطالب بازاریابی دارم و به عنوان یک سفیر برند عمل می کنم، در رویدادهای ورزشی ظاهر می شوند، پوسترها و آن همه چیز را امضا می کنیم، اما به دیگران با توسعه تیم، استراتژی های بازاریابی، توسعه رویداد و مشارکت ها و مواردی مانند اینها، کمک می کنم.»
جاش، این کارها رابرای اکثر هفت اسپانسرش انجام می دهد، اگرچه همیشه حق الزحمه پولی دریافت نمی کند. وی خاطر نشان می کند: «چهارتا از اسپانسرهایم، به من پول پرداخت می کنند. آنها به من یک چک سالانه می دهند. سه تای دیگر به من اسباب و لوازم می دهند، نه پول». به این ترتیب، یافته های این مطالعه نشان می دهند که روابط بین کوهنوردان حرفه ای و شرکت های اسپانسر می تواند به مبادله اسباب و لوازم، محدود باشد.
تولید و انتشار محتوای رسانه ای، در مرکز کار روزمره کوهنوردان حرفه ای قرار دارند و اغلب بوسیله رابطه شان با شرکت های اسپانس، هدایت می شوند (دومونت، 2017 الف). جنی (Jenny)، که یک مدیر تیم در یک تولید کننده بزرگ کفش های کوهنوردی در ایالات متحده می باشد، هنگام توضیح انتظاراتش در مورد قهرمانان ورزشی که مشاهده می کند، خاطر نشان می کند:
«انتظار دارم قهرمانان ورزشی همیشه عکس و فیلم بفرستند؛ ورزشکاران تراز بالا، باید هر هفته عکس بفرستند و در ماه یک ویدئو. این منطقی است، زیرا قسمتی از کار آنها، اطلاع یافتن از دیدگاه ها و پوشش است، و بنابراین، یک تیم روابط عمومی در شرکت است که بررسی می کند چه میزان چشم انداز بوسیله قهرمانان ورزشی بوجود آمده است.»
اهمیت برجسته کار رسانه ای توسط کوهنوردان حرفه ای، بیشتر نشان داده می شود. آنها، دائماً تحت فشار بودند برای تولید و انتشار عکس ها و فیلم ها و همچنین فعال بودن در رسانه های اجتماعی را توصیف می کنند. بخصوص جاش از این نظر صریحاً بیان می کند:
«هر روز، یک ویدئو پست می کنم، یک ویدئو از خودم… تمرین، کوهنوردی… کامنت ها را انتشار می دهیم و توضیح می دهم که چه احساسی دارم، آپدیت ها را برای نمونه در فیس بوک (براساس نوع روز)، وقتی که واقعاً انجام چنین کاری آسان باشد، ارائه می دهم (مانند ارسال یک تصویر از خودم هنگام کوهنوردی، تمرین یا خوردن یک قهوه».
جاش و جنی، خاطرنشان می کنند که رابطه بین شرکت های اسپانسر و کوهنوردان حرفه ای، بوسیله انتظارات شرکت های اسپانس از کوهنوردان حرفه ای برای دائماً تولید کردن محتوای رسانه ای و دیده شدن، ساخته شده است. مبادله منابع، شامل پشتیبانی مادی (برای مثال، لوازم کوهنوردی)، از شرکت های اسپانسر، محتوای رسانه ای (برای مثال، عکس و فیلم) و خدمات دیگر ارائه شده توسط کوهنوردان حرفه ای می باشد. سه قرارداد اصلی بر این مبادلات، حاکم می باشند.
اولین میثاق یا قرارداد «انتشار برند»، مربوط است به نیاز به ایجاد، تصویر سازی و انتشار رابطه های بین کوهنوردان حرفه ای و شرکت های اسپانسر، می باشد. برای نمونه، جاش غالباً لوگوی برندهای اسپانسر خود را در تصاویر، ویدئوها و کامنت های پست شده برروی شبکه های اجتماعی را نشان می دهد. این شیوه و فعالیت تکرار شونده، یکی از میثاق های اصلی روابط بین کوهنوردان حرفه ای و اسپانسرها می باشد. این میثاق، شکل دهنده تولید محتوای رسانه ای است که در آن انتشار برند بوسیله ایجاد، نمایش و نشر محصولات و لوگوهای اسپانسرها در فعالیت های روزمره، توسط کوهنوردان حرفه ای، می باشد.
مشاهده شد که این روابط اغلب تحت تاثیر زیاد یک میثاق دوم با یک بعد هیجانی قوی قرار می گیرند، یعنی: پیوند اجتماعی-عاطفی.
- 2. روابط بین کوهنوردان حرفه ای و فالوورها
|
انواع |
مثال ها |
منابع مبادله شده |
منابع مادی و اطلاعاتی و خدمات |
|
|
منابع نمادین |
|
میثاق ها |
نشر و انتشار برند |
|
|
پذیرش حرفه ای ایجاد پیوند اجتماعی-عاطفی |
|
دلالت هایی برای برندسازی شخصی |
فعالیت های کوهنوردی و سبک زندگی انتخاب استراتژیک اسپانسر |
|
- 3. روابط بین کوهنوردان حرفه ای و شرکت های اسپانسر
|
انواع |
مثال ها |
منابع مبادله شده |
منابع مادی |
|
|
منابع نمادین |
|
|
همراستایی سبک مستند سازی |
|
دلالت ها برای برندسازی شخصی |
بیان و نشان دادن سبک گرایانه |
|
اکثر افراد مورد مصاحبه، داشتن پیوندهای نزدیک و درازمدت با اسپانسرهایشان را بیان کردند (دومونت، 2017 الف). جاش، همگرایی تجاری و اجتماعی-عاطفی را به این صورت توصیف می کند: ما رابطه ای داریم که البته کاری است، و همچنین واقعاً شخصی است، خودتان که می دانید. من این افراد را می شناسم؛ آنها را بسیار خوب می شناسم و بسیار شبیه به دوستی است».
این میثاق چندین دلالت برای حمایت مالی دارد. پیوندهای عاطفی موجود ممکن است توسعه همکاری های بیشتر با اسپانسرهای دیگر را به دلایل وفاداری، ممانعت کند و همچنین به مبادل منابع درون این روابط جا افتاده، کمک کند. برای نمونه، در طی مصاحبه های میدانی غیررسمی و مشاهده شرکت کننده، آنها غالباً توضیح می دهند که بازخورد و نکات بدست آمده از مدیران تیم بسیار آشنا و کارکنان شرکت حامی مالی که با آنها روابط نزدیک دارند، جهت های مفیدی برای توسعه برند شخصی آنها، فراهم می کنند.
علاوه بر منابع اقتصادی و غیررسمی، همچنین روابط با اسپانسر، برای کوهنوردان حرفه ای، منابع نمادین لازم برای ساختن مشروعیت برند شخصی و برای اعتباریابی وضعیت شان به عنوان حرفه ای نه آماتور، فراهم می کند. الکساندرا، که یک کوهنوردان حرفه ای مشهور است، توضیح می دهد که اسپانسر داشتن به کوهنوردان آماتور کمک می کنند تا خودشان را به صورت «حرفه ای» نشان دهند، حتی اگر توسط شرکت های اسپانسر، پولی به آنها پرداخت نشود:
«آماتورها، تلاش می کنند با گفتن اینکه «من یک کوهنورد حرفه ای هستند، شما باید از من حمایت مالی کنید!» مردم را تحت تاثیر قرار دهند. در ذهنشان، هر کسی که مورد حمایت مالی قرار می گیرد، یک کوهنوردان حرفه ای است. و در ایالات متحده، یک کوهنورد حرفه ای، کسی است که دارای اسپانسر است و می گوید «من یک کوهنورد حرفه ای هستم، حتی اگر 300 دلار در ماه برایم درآمد داشته باشند، فقط همین.»
اعتباردهی به وضعیت حرفه ای، میثاق سومی است که ما آنرا «پذیرش حرفه ای» می نامیم. نقل قول بیان شده در بالا، نشان می دهد که پذیرش حرفه ای برای خلق ارزش برند شخصی لازم است، زیرا کوهنوردان حرفه ای و آن ارتباطات با شرکت های حامی، تشکیل دهنده منابع نمادین هستند که مشروعیت بوجود می آورند. شرکت های اسپانسر در عمل این را برای مثال با ایجاد و ارتقای تیم های تشکیل شده از کوهنوردان کم درآمد جا نیافتاده که الکساندرا آنها را آماتور توصیف می کند، انجام می دهند. به بیان دیگر، کوهنوردان آماتور، باید برند شخصی خود را با ابتدا نشان دادن خودشان به عنوان کوهنوردان حرفه ای، بسازند و سپس حمایت لوازمی موجود را به حمایت مالی تبدیل کنند. این درک نشان می دهد که منابع نمادین در طراحی دقیق و اعتبار دهی برند شخصی، بسیار ضروری می باشند.
- دلالت های مربوط به برندسازی شخصی: انتخاب استراتژیک اسپانسر و راوی های برند
میثاق ها و تبادل منابع، دو دلالت عمده برای برندسازی شخصی دارند: آنها تقویت کننده خلق یک روایت برند و ارائه دهنده اطلاعات برای کمک به انتخاب شرکت های اسپانسر می باشند. اول اینکه، شرکت های اسپانس، با هدایت فعالیت های روزمره کوهنوردان حرفه ای که مورد حمایت قرار داده اند، تاثیر می گذارند. این فعالیت ها عکس برداری و فیلم بردای می شوند و این محتوای رسانه ای سپس برای خلق برندهای شخصی کوهنوردان حرفه ای استفاده می شوند. دوم اینکه، انتخاب استراتژیک شرکت های اسپانس به معنای آن است که چگونه کوهنوردان حرفه ای،روابط با اسپانسر خود را براساس تناسب بالقوه بین برندهای شخصی خود و برندهای شرکت های اسپانسر، انتخاب می کنند.
یافته های این مطالعه نشان می دهند که بسیاری از شرکت های حامی مالی، تمایل دارند خودشان را به سمت سنگ نوردی ماجراجویانه یا کوهنوردی رقابتی، سوق دهند. با این هدف، شرکت ها به دنبال کوهنوردان حرفه ای هستند که فعالیت های کوهنوردی روزمره و سبک های زندگی آنها، روایت های برند را تقویت کنند. هر دو گروه ذینفع «تناسب و برازندگی» را بسیار مهم قلمداد می کنند، زیرا فعالیت های کوهنوردی و روایت هایی که کوهنوردان ارائه می دهند تا برندهای شخصی خود را ایجاد کنند، را شکل می دهد. مثال زیر از مورگان، یک کوهنورد حرفه ای که رقابت را کنار گذاشت تا بر سنگ نوردی محیط بیرون، بعد از پیروزی در جام های جهانی و جام قهرمانان جهان، تمرکز کند:
«تصمیم گرفتم از رقابت های کوهنوردی کناره گیری کنیم، اما این شرکت ها به این دلیل، حمایت مالی نمی کردند. حالا، اسپانسرهای جدید من از من نمی خواهند که به رقابت ها بروند. در حقیقت، بسیار بیشتر علاقمند به این هستند که آیا به سنگنوردی می روم یا خیر».
حفظ قراردادهای حمایت مالی قبلی، برای مورگان، بسیار چالش برانگیز بود. تغییر فعالیتش از رقابت به سنگنوردی، مورگان را وادار کرد تا اسپانسرهای جدیدی را تامین کند که روایت های برندشان، با فعالیت هایش همخوانی داشته باشند. در نتیجه، مورگان تصمیم گرفت قراردادهایی با شرکت های اسپانسری ببندد که روایدهای برندشان متمرکز حول ابعاد محیط بیون و سبک زندگی کوهنوردی باشد. خلاصه اینکه، شرکت های اسپانسر، با پشتیبانی از فعالیت های کوهنوردی و سبک زندگی خاص، بر طراحی تفصیلی روایت های برند شخصی، تاثیر می گذارند و همراه باآن دلالت هایی برای این بوجود می آید که چگونه کوهنوردان از بین پیشنهادی اسپانسرهای مختلف، انتخاب می کنند. علاوه بر آن، مورگان توضیح می دهد که چرا از یک قرارداد پرمنفعت از نظر مالی با آدیداس، امتناع کرد:
«من دو سه بار قبلاً، پیشنهاد آدیداس را رد کرده بودم؛ من از نوع بازاریابی شان خوشم نمی آید. فکر نمی کنم که آدیداس برای روحیه کوهنوردان مناسب باشد. آدیداس به ورزش های دیگر تعلق دارد. هنگامی که می بینم کسی با سه نوار (یعنی علامت آدیداس) برروی لباسشان کوهنوردی می کنند، واقعاً برایم عجیب است».
انتخاب شرکت های اسپانسر، برای کوهنوردان حرفه ای، کاری بسیار اساسی است زیرا شیوه ها و فعالیت های برندسازی شخصی را هدایت می کنند. اما، بسیاری از کوهنوردان حرفه ای، پیشنهادات از اسپانسرها را محدود کرده اند، بنابراین انتخاب فعالیت های کوهنوردی بالقوه آینده، سبک زندگی و روایت های برند مرتبط را محدود کرده اند. پس، روابط بین کوهنوردان حرفه ای و شرکت های اسپانسر، به تبادل اقتصادی، محدود نیستند، بلکه شامل بکارگیری شیوه ها و سبک های زندگی خاص می باشند. این گویای آن است که شرکت های اسپانس به عنوان یک گروه ذینفع، دلالت های مستقیم برای ایجاد برندهای شخصی دارند.
- کوهنوردان حرفه ای و تولید کنندگان محتوا
کوهنوردان حرفه ای، بازیرگران، ستاره ها و مدل های یک نمایش نامه دراماتیک، ترسیم شده از طریق محتوای رسانه ای، می باشند. محتوای رسانه ای معمولاً با کار با تولید کنندگان رسانه ها، که تصاویر و ویدئوهای استفاده شده برای ایجاد روایت برند شخصی را ارائه می دهند، تولید می شود. نشان می دهد که روابط بین کوهنوردان حرفه ای و تولید کنندگان رسانه ها، از مبادله دو نوع اصلی از منابع، پشتیبانی می کند: منابع مادی (محتوای رسانه ای) و منابع نمادین (ارتباطات و تعدادی های شیک و باپرستیژ). دو میثاق این مبادلات را تشکیل می دهند. اول اینکه، انتظارات برای مستند سازی فعالیت های کوهنوردی و سبک های زندگی و دومی گنجانده شدن این فعالیت ها در یک روابط اجتماعی، و سبک خلاقانه مرسوم و معمول برای تولید کننده رسانه ها. ما این میثاق ها را «مستند سازی» و «همراستایی سَبک می نامیم». (جدول 3).
- 4. روابط بین کوهنوردان حرفه ای و تولید کنندگان محتوای رسانه ای
|
انواع |
مثال ها |
منابع مبادله شده |
منابع مادی |
|
|
منابع نمادین |
|
|
همراستایی سبک مستند سازی |
|
دلالت ها برای برندسازی شخصی |
بیان و نشان دادن سبک گرایانه |
|