ترجمه تخصصی مقالات انگلیسی

ترجمه تخصصی مقالات رشته های فنی مهندسی، علوم انسانی، علوم پایه، پزشکی، حقوق

ترجمه تخصصی مقالات انگلیسی

ترجمه تخصصی مقالات رشته های فنی مهندسی، علوم انسانی، علوم پایه، پزشکی، حقوق

در این وبلاگ، مطالب و مقالات علمی برای رشته های مختلف دانشگاهی، منتشر خواهد شد

سفارش ترجمه تخصصی رشته ادبیات - نمونه ترجمه

دوشنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ب.ظ

گلچینی از کنفسیوس

 

در ادامه، بحث مختصری درباره دیدگاه کنفسیوس در مورد دولت یا آنچه که می توانیم اصول علوم سیاسی وی بنامیم، ارائه می دهم. این در ارتباط طولانی اش با پیروانش نمی تواند باشد، بلکه باید ضرب المثل های بسیاری در مورد عموماً شخصیت و اخلاق، بگوید، اما وی هرگز بر بهبود فرد، تکیه نکرده است. «امپراطور برای کشور، یک آرامش شاد آورده است» ، موضوع بزرگی بود که با اشتیاق به آن فکر می کرد؛ که ممکن است به آسانی «فرد می تواند به کف دستش نگاه کند»، فراهم شده باشد، آرزویی بود که وی را خشنود می کرد تا در مورد آن زیاده روی کند. وی اذعان کرد که در افراد، سازگاری و آمادگی برای مورد حکومت قرار گرفتن وجود دارد که تنها لازم است به روش مناسب از آنها، استفاده شود. باید مدیران مناسب وجود داشته باشد، اما با توجه به این موارد، و «رشد حکومت سریع می باشد، درست مثل سرعت رشد قارچ در زمین؛ آره، حکومت آنها، خودش را مانند یک قارچ سریع رشد، نشان می دهد».

 

سفارش ترجمه تخصصی رشته ادبیات

 

همین اظهار نظر از دیدگاه منشیوس، نیز معمول بود. یک روز، با وادار کردن آن، هنگام صحبت با یکی از پرنس های کوچک زمان خود، به سبک خاص خود گفت «آیا شکوه و جلال شما، روش رشد دانه را درک می کند؟ در ماه های هفتم و هشتم، هنگامی که خشکسالی حاکم شد، گیاهان خشک شدند. سپس، ابرها در آسمان به صورت متراکم جمع شدند، و رگبارهایی از باران به پایین فرستادند و آن دانه به صورت یک جوانه، سر خود را از خاک بیرون آورد. هنگامی که اینگونه می شود، چه کسی می تواند مانع آن شود؟ وی اذعان کرد که چنین چیزی، پاسخ توده مردم به هر «چوبان واقعی مردم»، می باشد. می توان آنرا غیرضروری دانست که باید این نکته را تصریح کنم، زیرا یک واقعیت قابل کاربرد برای افراد همه ملت ها می باشد.

بطور کلی، حکومت به وسیله هیچ دستگاه یا ابزار زیرکانه نیست؛ ماهیت و طبیعت انسان، آنرا می خواهد. اما، در هیچ خانواده دیگری از بشر، مشخصه ای وجود ندارد که این قدر بزرگ مثل  چینی ها رشد کرده باشد و توسعه یافته باشد. عشق به نظم و سکوت و میل به تسلیم شدن به «قدرت ها»، آشکارا آنها را متمایز می کند. نویسندگان خارجی، اغلب به آن توجه کرده اند و آنرا به تاثیر مکاتب کنفسیون، به صورت فرمان برداری تلقین کننده، نسبت داده اند؛ اما این موضوع قبل از زمان وی وجود داشته است. شخصیت افراد، نظام وی را قالب ریزی کرده است، بیش از چیزی که بوسیله آن، قالب ریزی شده باشد.

به عقیده کنفسیون، آمادگی برای تحت حکومت قرار گرفتن، از «وظایف تعهد جهانی، یا وظایف بین فرمانروا و وزیر، بین پدر و پسر، بین همسر و شوهر، بین برادر بزرگتر و کوچکت و وظایف متعلق به مراوده دوستان» بوجود آمد. مردم، هنگامی که به دنیا می آیند و در دنیا رشد می کنند، ناگهان خود را قرار گرفته در آن روابط می بینند. اینها، تقدیرهای آسمانی می باشند. و هر رابطه، تعهدات متقابل خود را دارد که برسمیت شناختن آن، برای ماهیت اعطا شده توسط آسمان، مناسب است. تنها لازم است که مقدس بودن روابط حفظ شود و وظایف متعلق به آنها، صادقانه برآورده شوند، و در نتیجه «آرامش شاد» تماماً در زیر آسمان، حاکم خواهد شد. در مورد موسسات و نهادهای دولتی نیز، قوانین و تمهیدات که بوسیله آنها، از طریق هزاران کانال، باید اداره شوند تا بزرگی و شکوفایی را در طول و عرض کشور برقرار کنند، به کنفسیوس «سلطان تخت پادشاهی» تعلق نداشت تا آنها را دقیقاً مطرح کند. و در واقع، اینها در نشانه ها و یادداشت هایی از «پادشان باستان» وجود داشته اند. در واقع، هیچ چیز جدیدی لازم نبود. تنها لازم بود که مسیرهای قدیمی دنبال شوند و استانداردهای قدیمی رشد کنند. به گفته وی «حکومت Win و Woo ، در سوابق- لوح های ساخته شده از چوب و بامبو- وجود داشته اند. اجازه دهید مردم وجود داشته باشند و در نتیجه حکومت شکوفا می شود، اما بدون مردم، حکومت  زوال پیدا می کند و می میرد».

 

یادداشت مترجم

دفتر 12

دوک چینگ، از سلسله چی، از کنفسیوس در مورد حکومت پرسید. کنفسیوس پاسخ داد، «هر وقت، شاهزاده، شاهزاده باشد و وزیر، وزیر باشد؛ هنگامی که پدر، پدر باشد و پسر، پسر باشد، حکومت بوجود می آید» (یعنی همه جای خودشان باشند).

دوک گفت «پس، اگر در واقع، شاهزاده، شاهزاده نباشد، وزیر، وزیر نباشد، پدر، پدر نباشد و پسر، پسر نباشد، اگر درآمد خودم را داشته باشم، می توانم از آن لذت ببرم؟».

استاد گفت «آه! این Yu (شم) [یعنی قسمت بریده شده از کلمه You یا (شما)] است، چه کسی می تواند با نصف یک کلمه، دعواهای حقوقی را حل و فصل کند!»

استاد گفت «در استماع دعوی ها، من مثل همه افراد دیگر هستم. اما، آن چیزی که لازم است این است که کاری کنیم مردم هیچ دعوی و شکایتی از همدیگر نداشته باشند».

تسه-چانگ، در مورد حکومت پرسید. استاد گفت «هنر حکومت این است که امور را بدون خستگی در ذهن و نظر داشته باشد، و آنها را با ثبات قدم استوار، اجرا کنند».

استاد گفت، «با مطالعه گسترده آموزه ها و قرار دادن خویشتن تحت محدودیت قوانین مراعات ادب، فرد ممکن است به همین صورت از آنچه که درست و صحیح است، منحرف و گمراه نشود».

استاد گفت «فرد والا مقام، به دنبال کمال بخشیدن به صفات پسندیده انسان ها می باشد و به دنبال تکامل صفات زشت خود نیستند. افراد پست و دون پایه، خلاف آن را انجام می دهد».

چی کانگ از کنفسیوس در مورد حکومت پرسید. کنفسیوس پاسخ داد «حکومت کردن به معنای اصلاح کردن است. اگر به درستی مردم را هدایت کنید، چه کسی جرات دارد که درست (کار) نباشد؟»

چی کانگ بخاطر تعداد سرقت ها در کشور اندوهگین شد، از کنفسیوس پرسید که چگونه از این وضعیت رهایی یابد. کنفسیوس گفت «آقا، اگر آزمند و طماع نبودی، با اینکه باید به آنها جایزه می دادی تا این کار را انجام دهند، دزدی نمی کردند».

چی تانگ از کنفسیوس در مورد حکومت پرسید، «نظرت در مورد این چیست که افراد بی انضباط را بخاطر رفاه و خوبی افراد با انضباط بکشیم؟» کنفسیوس پاسخ داد، «سرورم، در اجرای حکومت داریتان، چرا باید کلاً از کشتن استفاده کنید؟ اجازه دهید امیال بروز داده شما، برای خوبی ها باشد و در نتیجه مردم خوب خواهند شد. رابطه بین والا مقامان و پایین مقامان، مانند رابطه بین باد و چمن است. چمن باید خم شود هنگامی که باد از روی آن می گذرد.»

تسه چانگ پرسید «یک مامور چگونه باید باشد که بتوان گفت متمایز است؟ » استاد گفت «منظورت از متمایز بودن چیست؟»

تسه چانگ پاسخ داد «اینکه در کل کشور از وی صحبت شود، در کل خاندانش، از وی گفته شود».

استاد گفت «این انگشت نمایی و بدنامی است، نه تمایز.»

«اما، مرد متمایز، ثابت قدم، درستکار و راستگوست و درستکاری را دوست دارد. کلام مردم را بررسی می کند و به چهره آنها نگاه می کند. نگران این است که خودش را برای دیگران خاضع و فروتن نشان دهد. چنین مردی، در کل کشور متمایز خواهد شد؛ در خاندانش هم متمایز می شود.

«برای انسان بدنام و انگشت نما، ظاهر فضیلت و نیکی را به خود می گیرد، اما اعمال و رفتارش خلاف آن هستند و بی هیچ تردیدی در مورد خودش، به این شخصیت اتکا می کند. از چنین مردی در کل کشور گفته می شود؛ از چنین مردی، در خاندانش، گفته می شود».

 

دفتر 13

تسه لو در مورد دولت پرسید. استاد گفت «با نمونه ای از خودت، برو پیش مردم و در امور آنها، اهتمام بورز و کوشا باش».

یک رهنمود دیگر را درخواست کرد و پاسخ داد «در مورد این چیزها، زیاد فکر نکن». چانگ کونگ، که خودش نخست وزیر برای رئیس خانواده چی بود، در مورد حکومت پرسید. استاد گفت: «اولین خدمات ماموران مختلف خود را استخدام کن، بخاطر خطاهای کوچک معذرت خواهی کن و مردان با فضیلت و با استعداد را به اداره و دولت خودت بیار.

چونگ کونگ گفت «چگونه باید مردان با فضیلت و با استعداد را بشناسم، که بتوانم آنها را به دولت و اداره بیاورم؟» پاسخ داد «آنهایی را که می شناسی به دولت بیار. آیا دیگران، آنهایی را که نمی شناسی، نادیده می گیرند؟

تسه لو گفت «حاکم شهر وی (Wei)، منتظر شماست، تا اینکه با شما، دولت را اداره کند. از نظر شما اولین چیزی که باید انجام شود چیست؟»

استاد پاسخ داد «چیزی که لازم است این است که اسامی (یعنی عناوین و القاب) را اصلاح کن».

تسه لو گفت «بنابراین، در واقع، انگار منظور من را متوجه نشدید! چرا باید چنین اصلاح هایی صورت گیرد؟»

استاد گفت «یو، چقدر بی فرهنگ هستی! یک مرد والا مقام، نسبت به آنچه که نمی داند، احتیاط نشان می دهد.

سفارش ترجمه تخصصی رشته ادبیات

«اگر اسامی صحیح نباشند، زبان مطابق با واقعیت اشیاء و امور، نیست. اگر زبان مطابق با واقعیت اشیاء نباشد، امور با موفقیت قابل انجام نیستند.

هنگامی که امور با موفقیت قابل انجام نباشند، آداب نزاکت و موسیقی شکوفا نمی شود. هنگامی که آداب نزاکت و موسیقی شکوفا نشود، مجازات ها به درستی اعمال نمی شوند. هنگامی که مجازات ها به درستی اعمال نشوند، مردم نمی دانند چگونه دست و پای خود را حرکت دهند

استاد گفت «اگرچه یک انسان ممکن است قادر باشد سیصد شعر بزمی را حفظ کند، اما هنگامی که به وی اعتماد کنند و یک مسئولیت دولتی به وی بدهند، نمی داند چگونه عمل کند، یا اگر، هنگامی که به هر بخشی به یک ماموریت برود، نمی تواند بدون کمک کسی، حرف بزند و پاسخ دهد، با وجود این وسعت یادگیری اش (یعنی شعر)، کاربرد عملی آن چیست؟»

استاد گفت «هنگامی که رفتار شخصی یک شاهزاده درست باشد، حکومتش بدون صدور حکم، موثر است. اگر رفتار شخصی اش صحیح نباشد، ممکن است حکم صادر کند، اما هیچکس از وی پیروی نخواهد کرد».

استاد گفت «دولت های لو (Lu) و وی (Wei)، دوست و برادر هستند».

استاد از چینگ (Ching)، یکی از فرزندان خانواده دوکی وی (Wei)، گفت که از اقتصاد یک خانواده، بخوبی می داند. هنگامی که شروع به توضیح معنی کرد، گفت «ها! اینجا کلکسیونی از اینها هست!» هنگامی که اینها قدری افزایش یافتند، گفت «ها! کامل شد!». هنگامی که پولدار شد، گفت «ها! تحسین برانگیز است!»

هنگامی که استاد به Weil Zan رفت، Yu به عنوان راننده کالسکه اش، عمل کرد.

استاد گفت «چقدر مردم زیاد هستند!»

Yu گفت «حالا که انقدر متعدد هستند، چه کار بیشتری باید برای آنها انجام شود؟» پاسخ این بود «آنها را غنی کن».

«و هنگامی که غنی شدند، چه کار دیگری باید انجام شود؟» استاد گفت «آنها را تعلیم و آموزش بده».

استاد گفت «اگر هر کدام از شاهزاده ها مرا استخدام کند، در طی دوازده ماه، باید کار قابل توجهی انجام دهم. در سه سال، دولت کامل می شود».

استاد گفت «اگر قرار باشد مردان درستکار یک کشور را به مدت صد سال هدایت کنند، می توانند خشونت بد را تبدیل کنند و با مجازات های مالی، بخشش کنند». در واقع، این گفته صحیح است!».

استاد گفت «اگر قرار باشد یک حاکم واقعاً سلطنتی بالا بیایید، هنوز نیاز به یک نسل دارد و بنابراین، فضیلت حاکم می شود».

استاد گفت «اگر یک وزیر رفتار خودش را درست کند، در کمک به دولت چه مشکلاتی پیدا خواهد کرد؟ اگر نتواند خودش را اصلاح کند، چگونه می تواند دیگران را اصلاح کند؟»

Zan، یکی از پیروان که از دربار (یا دادگاه) بر می گشت، استاد به وی گفت «چرا انقدر دیر کردی؟» پاسخ داد «مشغله کاری دولتی  داشتیم». استاد گفت «باید به امور خانوادگی هم رسیدگی شود. اگر کار حکومتی بود، با اینکه اکنون در دولت نیستم، باید با من در مورد آن مشورت کنند».

دوک تینگ (Duke Ting»، پرسید آیا یک جمله خاص هست که می تواند یک کشور را شکوفا کند؟ کنفسیوس پاسخ داد «چنین اثری را نمی توان از یک جمله انتظار داشت

اما یک ضرب المثل هست که مردم دارند: شاهزاده یا فرمانروا بودن دشوار است، اما وزیر بودن، آسان نیست».

«اگر یک حاکم این را بداند (دشوار بودن یک شاهزاده بودن)، ممکن است از این یک جمله، نتوان انتظار شکوفایی کشورش را داشت؟»

سپس دوک گفت «آیا یک جمله هست که بتواند یک کشور را ویران کند؟» کنفسیوس پاسخ داد «چنین اثری را نمی توان از یک جمله انتظار داشت. اما، یک ضرب المثل هست که مردم دارند (هیچ لذتی در شاهزاده بودن نمی بینم، بجز اینکه هیچکس نمی تواند هیچ مخالفتی با آنچه که می گویم، داشته باشد!».

اگر کلام یک حاکم خوب باشد، آیا همچنین بهتر نیست که هیچکس با کلام حاکم، مخالفت نکند؟ اما اگر خوب نباشد، و هیچکس با کلام وی مخالفت نکند، ممکن است از این یک جمله، ویرانی کشورش را انتظار داشت؟»

سفارش ترجمه تخصصی رشته ادبیات

دوک شاه (Duke of Sheh) در مورد حکومت پرسید.

استاد گفت «حکومت خوب هنگامی بدست می آید که افرادی که نزدیک هستند، خشنود شوند، و افرادی که دور هستند، جذب شوند».

تسه هسیا که حاکم چوفو بود، در مورد حکومت پرسید. استاد گفت: «انتظار نداشته باش همه چیز سریع انجام شود؛ به مزیت های کوچک نگاه نکن. تمایل به انجام سریع کارها، از انجام آگاهانه و عاقلانه آنها، جلوگیری می کند. توجه به مزیت های کوچک، از انجام امور بزرگ جلوگیری می کند».

 

دفتر 20

تسه چانگ از کنفسیوس پرسید «به چه نحو یک فرد دارای قدرت باید عمل کند تا حکومت را به درستی اجرا کند؟»

استاد پاسخ داد «اجازه دهید به پنج فضیلت احترام بگذارد و وی را از چهار زشتی، برحذر بدار، (سپس ممکن است بتواند به درستی حکومت را اداره کند». تسه چانگ گفت «منظورت از آن پنج فضیلت چیست؟» استاد گفت «هنگامی که شخص صاحب قدرت، بدون ولخرجی، نیکوکار و بخشنده باشد، هنگامی که وظایف را بدون گلایه و ناله مردم، بر عهده آنها بگذارد؛ هنگامی که آنچه را که بدان تمایل دارد را بدون طمع و آزمندی، دنبال کند؛ هنگامی که سهل گیری عزت مند را بدون مغرور شدن، حفظ کند، هنگامی که باشکوه بودن را بدون ددمنشی و درنده خویی، داشته باشد».

تسه چانگ گفت «منظورت از نیکوکار بدون ولخرجی چیست؟» استاد پاسخ داد «هنگامی که شخص در قدرت است، بیشتر برای افرادی مفید و سودمند می شود که طبیعتاً از آنها نیز فایده و سود کسب کند؛ (این نیک خواهی بدون ولخرجی یا مخارج زیاد نیست؟ هنگامی که کاری را انتخاب می کند که درست است؛ و آنها را وادار می کند که برروی آنها کار کنند، چه کسی ناراضی و گلایه مند می شود؟ هنگامی که خواسته هایش، براساس حکومت خیراندیش باشند، و از آن حفاظت کند، چه کسی وی را به طمعکاری، متهم می کند؟ چه با بسیاری از مردم سرو کار داشته باشد، چه کم، چه با چیزهای کوچک چه بزرگ، جرات نمی کند که هرگونه بی احترامی را از خود نشان دهد آیا این نیست که یک سهل گیری عزت مند بدون هر غرور را حفظ کند؟ وی (معلوم نیست چه کسی) لباس و کلاه خود را درست می کند، و وقاری در نگاهش (یعنی در ظاهرش) می اندازد، به گونه ای که، اینگونه با وقار نشان دهد، با ترس و احترام، نگاهی می اندازد؛ - این همان جلال داشتن بدون ددمنش بودن نیست؟

سپس تسه چانگ پرسید «منظور از چهار چیز بد چیست؟» استاد گفت «کشتن مردم بدون تعلیم دادن آنها (به آن بی رحمی می گویند. درخواست ناگهانی کل داستان کار بدون، اعلام زود هنگام به آنها؛ - به این ظلم و ستم می گویند. در ابتدا، صدور حکم بدون ضرورت، و سپس هنگامی که وقتش برسد، اصرار بر آنها با شدت ؛ - به این «لطمه» گفته می شود. و عموما، در پرداخت پول یا پاداش به افراد، انجام آن با خساست؛ - به آن اجرای قسمتی از یک تشریفات محض، گفته می شود».

استاد گفت «بدون تشخیص مشیت آسمانی (یعنی الهی)، تبدیل شدن به یک فرد والامقام، غیرممکن است.

«بدون داستن قدرت کلام، شناختن انسان ها، غیرممکن است».

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی