مقاله با موضوع ارتباط خداشناسی و آموزش
فصل 5: نتیجه گیری
این پژوهش، در مورد رابطه بین خداشناسی و آموزش، با ارجاع خاص به اینکه چگونه شرح قیامت در کتاب سنت ژان، می تواند براساس امید به مکاتب اولیه کلیسای انگلیس یک چشم انداز آموزشی را الهام ببخشد و از نظر خداشناسی در برگیرنده آن باشد، توضیح داده است.
در فصل 1، منطق نهفته در تاکید و توجه این پژوهش و ترتیب روایتی دخیل را مطرح کردم. علاوه بر آن، در مورد شغلم در آموزش و پرورش، به عنوان هنرآموز، دانش آموز، معلم، سرپرست معلمان و نقش های دیگری که همچنان بر عهده دارم، توضیح دادم. همچنین یک پیشینه ارائه دادم تا نشان دهم چه چیزی بر من تاثیر گذاشت و مرا به این لحظه از زمان آورد. در پرتو این موارد، فصل 2 بر مرور ادبی با ارجاع خاص به سیاست و شیوه کاری آموزشی کلیسای انگلستان، از زمان شروع هزاره جدید تاکید کردم تا خلاء ها در مرجع و ارجاع خداشناسی در سیاست و شیوه اجرایی بعدی را شناسایی کنم. این نشان داد که «چشم انداز آموزش» کلیسای انگلستان (دفتر آموزش کلیسای انگلستان، 2016)، اولین توضیح تفصیلی در مورد یک چشم انداز مسیحایی، دربرگرفته از هر دو تفکر نظری و آموزشی می باشد، از زمانی که «گزارش اولیه» (Green paper) " آینده مشارکت" توسط این جامعه ملی در سال 1984، منتشر کرد. این امر، ارزش این پژوهش در تلاش به مشارکت در یک چشم انداز تازه در مورد هدف و اجرای آموزش مسیحیت، را خاطر نشان کرد. یافته ها نشان می دهند که چشم انداز و ارزش های نهفته در تخصص آموزشی در یک مدرسه کلیسایی باید تا آنجا که ممکن است، شفاف باشد. در فصل 2، همچنین یک مجموعه از ادبیات را مرور کردم تا ارتباط و پیوند بین الهیات و آموزش را مورد بررسی قرار دهم. این کار، نیاز به قالب ریزی یک مشارکت دو سو مفید بین این دو و برای مدرسان مسیحی، برای اینکه خود را «طلبه های آموزشی» ببینند، برای استفاده از توصیف مور (مور، 1984، صفحه 28)، را خاطر نشان کرد. در این مرور ادبی، به این توجه شد که آیا آموزش، یک فعالیت آگاهانه از جنبه جامعه شناسی است یا خداشناسی؟ یافته ها نشان دادند که برقراری یک رابطه بطور شفاف تعریف شده و دو سو منفعت بخش، بین این دو برای ارائه یک منطق آموزشی آگاهانه از نظر خداشناسی در یک زمینه جامعه شناسی خاص، فراهم گردد.
152
در فصل 3، طرح تحقیق را مطرح کردم و به دنبال آن بودم که یافته های مرور ادبی را بیان کنم. فرض مقدم در این پژوهش این بود که برای اینکه مسیحی بودن آموزش باید یک زمینه یکپارچه از علوم الهیات و اجتماعی باشد، در نتیجه به یک رشته جامعه شناسی شکل یافته از لحاظ خداشناسی، تبدیل شده است. من به عنوان یک مدرس مسیحی در زمینه آموزش در مدرسه کلیسایی، نقش «طلبه دینی آموزش» را بر عهده گرفتم. در تلاش برای ایجاد یک رابطه دو سو مفید بین جامعه شناسی و الهیات، تشخیص اهمیت زمینه مدرسه در تدوین یک چشم انداز تقویت یافته از لحاظ خداشناسی، مهم بود. بنابراین، الهیات و خداشناسی براساس رویکردی بود که از یک شناخت شناسی تقویت شده با واقعیت گرایی (رئالیسم) انتقادی گنجانده شده با تفسیر کتاب های دینی زمینه ای، استفاده کره است. این شامل تحلیل پیدایش و ظهور قیامت ثبت شده در کتاب سنت جوهان، مدل پراکسیس بیوانز (2012) در مورد مدل خداشناسی زمینه ای ترکیب شده با تفسیر دینی Kennard’s Thiselton-Ricouer (2013)، بود. این جنبه نظری توسط تفسیرهای «دو افق» تیسلتون (1980؛ 1992) و «قانون پنج» ان تی رایت (1992؛ 2013)، توضیح داده شد.
در فصل 4، مراحل مختلف طراحی پژوهش برای متن کتاب شناسی انتخاب شده و زمینه مدرسه ابتدایی کلیسای انگلستان، بکار گرفته شد. مرحله 1 از روش من با توضیح در مورد رویه آموزشی و نقشی که تفکر الهی در آن ایفا می کند، شروع شد. در این مرحله، جوهره آموزش به عنوان یک فعالیت امیدوار کننده، مورد بررسی قرار گرفت. مشهود بود که درک مسیحایی (دینی) از امید، ارتباط داده شده با شرح های قیامت، مفهوم دشواری برای تجربه و استفاده توسط مدرسان در تدریس خود بود، زیرا بطور شفاف تعریف نشده است. هدف مرحله 2، بررسی وجود شناسی با متن کتاب مقدس برای شروع به بحث در مورد ارتباط آن به پرسش پژوهشی من « چگونه ظهور عیسی مسیح در کتاب سنت جوان در قیامت، یک چشم انداز و جنبه الهی برای آموزش مسیحیت را الهام می بخشد؟» بود. از جنبه تفسیر کتاب، این مرحله دو افق «متن و پژوهشگر» را به هم متصل کرد. این خاطر نشان کننده شکنندگی و آسیب پذیری نحوه تجربه امید در زندگی پیروان اول، و برای کار و فعالیت آموزش گرایان در زمینه یک مدرسه کلیسایی امروزی، تجربه شد. مفاهیم دیگر مشهود شده در هر دو زمینه، شامل ماهیت توانمندکننده و تحول آفرین امید و اهمیت جنبه های اجتماعی و جامعه ای آن، بود. مرحله 3، این رویکرد، دورنمایه امید را در دو فصل کتاب قیامت در کتاب سنت جوان را مورد بررسی قرار می دهد. در این مرحله، این متن کتاب مقدس بود که اختیار و اعتبار داشت و این امر، مرحله زمینه سازی بعدی، شامل بکار گیری تفسیر برای زمینه آموزشی را تقویت بخشید. الزام برای حفظ پیوستگی داستان، با نیاز به بیان تازه امید در تدوین یک چشم انداز برای آموزش مسیحیت در زمینه مدرسه ابتدایی کلیسای انگلستان، متعادل سازی شد. این مرحله چهارم باعث تقویت عناصر چشم انداز زیر شد.
بکار گیری امید برای زمینه یک جامعه مدرسه کلیسایی، این تشخیص بود که قیامت عیسی مسیح، به انسانها، چیزی بیشتر از امید معادی به آینده می دهد، زیرا همچنین پتانسیل و قدرت الهام بخشیدن به زندگی در این دنیا را دارد. ظهور عیسی مسیح به پیروان، یک شروع تازه بخشید. چیزی بسیار بیشتر از یک نتیجه گیری مثبت برای صلیب کشیدن بود. به همین صورت، قیامت و ظهور، امید زندگی تحول آفرین، در امروز و در آینده را به ما می دهد. موضوع مهم آموزش را می توان به عنوان ایجاد امید، زندگی های تحول آفرین و باز کردن افق های جدید، در نظر گرفت. خداشناسی و الهیات در آموزش، الهام گرفته با امید، پیچیدگی شرایط انسانی را تشخیص می دهد. به آینده می نگرد، به نحوی که در برگیرنده حال و آینده است و خدا یک همراه است که هدف و انتظارات را ارائه می دهد. با پایه گذاری این جنبه الهی در آموزش در مدرسه کلیسایی به عنوان یک جامعه امید، سپس چهار مشخصه کلیدی مستقیماً پیدایش یافته از شرحیات قیمات، را شناسایی کردم.
اول اینکه، این جامعه امیدوار، شامل زنده کردن «یک وجود جمعی» که در نتیجه باعث ابعاد معادشناسی امید و کیفیت یک زندگی اجتماعی تجربه شده در عصر حاضر، می باشد. یکی از نتایج ظهور قیامت این بود که عیسی، پیروی پیروان هم با خودش و هم با همدیگر را احیا کرد. در یک زمینه آموزشی، جامعه مدرسه، موفقیت، ناامیدی، امیدواری، ناراحتی، خوشحالی و یاس را به عنوان یک بدنه و هیئت موسساتی، به اشتراک می گذارد. موفقیت های فردی به نحوی مورد استقبال قرار می گیرند که منفعت عمومی را ایجاد می کند و هر کدام از دانش آموزان به عنوان یک فرد منحصربفرد مورد علاقه خدا، ارزش یابی می شود. همچنین، وجود جمعی شامل جامعه در اقدامات جمعی پرستش، شامل دعوت به نماز و تفکر، تحسین و یادگیری بیشتر در مورد اینکه خدا در بنیان این جامعه امید کیست، می باشد.
154
مشخصه دوم این جامعه امید، اثبات کننده «عشق واقعی»، شامل عشق الهی می باشد، بنابراین عشق فداکارانه به خدا برای مخلوقش را تشریح می کند. عشق، انگیزه برای هدیه الهی عیسی به جهان است و این نیز در احیای روابط انسانی مشهود است، همانگونه که عیسی با پیروانش بعد از قیامت، مجدداً متحد شد. بطور مشابه، این عشق در زندگی یک مدرسه کلیسایی، در کیفیت روابط بین پرسنل و دانش آموزان و در مشارکت این مدرسه در جامعه کلیسایی، محلی و گسترده تر، مشهود است.
ویژگی سوم این ظهور در قیامت، شامل گفتن «خدا به همراهتان» به پیروانش بود (20:21؛ 20:26). حضور عیسی در زندگی جامعه مدرسه، صریحاً تشخیص داده شده و در نتیجه، اعضایش «آرامش مسیح»، را تجربه می کنند. همانگونه که در ظهور مشهود است، این آرامش شامل بخشودگی و آشتی با خدا و دیگران است. این امر، این امکان را بوجود می آورد که آینده به صورت تحول آفرین و پر از فرصت های نامحدود دیده شود. همین امر، در مورد پتانسیل آموزش برای متحول کردن زندگی از طریق درک و مهارت هایی که علم آموزان کسب می کنند، صدق می کند. مشخصه نهایی مشهود در زندگی یک جامعه امیدوار این است که «یک چشم انداز از امید معادی»، که باعث توسعه استراتژیک و رویه های کاری مدرسه، می شود. این ملزم می کند که رهبری مدرسه، و در تعهد خود به امید به آخرت به عنوان مفهوم بنیادی آن، تشویق کننده و ثابت قدم باشد. ماکواری در مورد رویدادهای «عید پاک » و امید بوجود آمده به عنوان نتیجه ظهور عیسی مسیح می نویسد. عید پاک(Easter) گسترش و تعمیق امید قبلاً مشاهده شده در مرگ فداکارانه عیسی است- این امید که عشق قوی تر از مرگ است و در نهایت باعث پیروزی می شود. عید پاک، روز «پسر» است نه از این نظر که از طریق مداخله الهی «پدر، تاریخی خوبی».
جمعه، پراکنده شده است و عذاب آن از بین رفته است، اما اینکه از طریق آن عذاب، «پسر» به عنوان مرکز حیات زندگی جدید و امیدواری جدید به همه نوع بشر پدیدار شده است (مکواری، 1978، صفحه 68-9).
155
یافته ها نشان می دهند که هنگامی که قیامت و ظهور عیسی مسیح به عنوان یک شروع تازه دیده شود نه یک نتیجه گیری مثبت برای عیسی و پیروانش، آنگاه قیامت «امید» تحول را به ما می دهد. امر خطیر و مهم آموزش را می توان بطور مشابه، به صورت یک عمل «امیدواری»، در نظر گرفت که زندگی ها را متحول می کند و افق های جدیدی بوجود می آورد. یک جنبه آموزشی الهام گرفته بوسیله «امید»، پیچیدگی شرایط انسانی را تشخیص می دهد. این به آینده می نگرد، از این نظر که در برگیرنده حال و گذشته است، و خدا به عنوان یک همراه و رفیق است که هدف و امید به ما می دهد.
156
روش کار در تلاش برای شناسایی یک چشم انداز و دیدگاه برای زمینه خاص آنها. تا آنجا که می دانم، نه مدارس ما مستقیماً استعاره یک «جامعه امیدوار» را به عنوان الهام برای دیدگاهشان و جهت گیری راهبردی بعدیشان، بکار نمی گیرند. در آینده، از این روش تحقیق در کار با تعدادی از مدارس استفاده می کنم تا چشم اندازشان را تدوین کنم. درحالی که تعدادی ممکن است تصمیم به تمرکز بر قیامت بگیرند، اما این روش را می توان برای هر متن دینی و محیط مدرسه، بکار گرفت. بنابراین، درحالی که پژوهش من به ظهور ثبت شده در کتاب سنت جوان محدود است، اما این روش کار توانایی و پتانسیل کاربرد گسترده تر را دارد.
2.5. اصالت (جنبه نوآوری)
اصالت این مطالعه از دو جنبه از طرح پژوهش، مشهود است. اول اینکه، من آگاه نیستم که قبلاً تحقیقاتی توسط طلبه ها یا آموزش گرایان برای بررسی مفهوم شیوه آموزشی آگاهی بخش در مورد ظهور و قیامت در یک مدرسه ابتدایی کلیسای انگلیس، انجام شده است یا خیر. جوهره نظریه ای امید، در رابطه با آموزش توسط تعدادی از نویسندگان، مورد بررسی قرار گرفته است: هالپین (2001)؛ جیکوبس (2005)؛ بیرمنگام (2009). اما، اکتشاف امید، صریحاً به شرحیات در مورد قیامت، ارتباط داده نشده است. دوم اینکه، روش تحقیق من از مدل عرف و سنت خداشناسی زمینه ای «بیوانز (2012» ترکیب شده با تفسیر دینی تیسلتون-ریکوئر (2013) از کنارد، استفاده می کند. علاوه بر آن، این جنبه نظری توسط تفسیر دینی «دو افق» تیسلتون (1980؛ 1992) و «پنج قانون» رایت (1992؛ 2013)، تقویت می شود. ترکیب این عناصر در رویکرد روش شناسی من، تا آنجایی که می دانم، منحصربفرد است و یک چارچوب زمینه ای محکم برای بررسی افق متن و محقق فراهم می کند و در عین حال، پیوستگی و یکپارچگی حکایت بین این دو را، حفظ می کند.
در انجام این پژوهش، من از روش انتخاب شده خودم یعنی ظهور در کتاب سنت جوان استفاده کردم و یک چشم انداز خداشناسی بالقوه برای آموزش مسیحیت، شناسایی کردم. این امر از درگیر شدن دانشجوی وجودگرایانه (اگزیستانسیال) و تفکر انتقادی در مورد متن دینی، بوجود می آید. من پیش بینی می کنم که مراحل بعدی سیر پژوهشی من، شامل جنبه هایی از موارد زیر باشد: اول اینکه، باور دارم که نتیجه پژوهش یک مشارکت ارزشمند در مورد بحث های پیوسته در مورد نقش کلیسای انگلستان در آموزش در قرن بیست و یکم، می باشد. دوم اینکه، این طراحی پژوهش، یک چارچوب مشهود فراهم می کند که آموزش گرایان دیگر خواهان استفاده از خداشناسی مسیحیتی برای تقویت رویه آموزشی آنها، می توانند آنرا در زمینه کاری خود استفاده کنند و مشتاقم از این امر حمایت کنم. سوم اینکه، همچنان بر قیامت و ظهور تاکید می کنم و این پژوهش را با بکار گیری این روش تحقیق برای شرحیات دیگر از کتاب (گاسپل) و نوشته های «عهد جدید»، بخصوص سنت جوان، برای رسیدن به بیان های تازه از نحوه اینکه درک الهی قیامت می تواند چشم اندازی برای آموزش مسیحی فراهم کند، بیشتر توسعه دهم. همانگونه که تورانس (Torrance) بیان می کند:
از آنجا که ظهور و قیامت، رستگاری نظم قدیمی موجودات است، و پدیدار شدن خلقت جدید در وسط عهد قدیم (the old) است، با خود، ظرفیت خلق یک تولد جدید و طبقات جدیدی از تفکر، در ما بوجود می آورد تا با آن، درک و صحبت مناسب و بنابراین، بی طرفانه در مورد آن داشته باشیم (تورانس، 1998، صفحه 177).
بنابراین، روش تحقیق این پایان نامه بر ارائه یک مطالعه نمونه برای تدوین یک چشم انداز الهی متحد کننده برای آموزش مسیحی تاکید کرد که می توان آنرا به شیوه آموزشی، تبدیل کرد. با استفاده از ظهور بیان شده در کتاب سنت جوان، مطرح کردن چشم انداز و دیدگاهی که اساس الهی امیدواری به عنوان یک استعاره تقویت کننده آموزش مسیحی در محیط یک مدرسه کلیسایی، ممکن شده است. لووو (Louw) تاثیر ظهور برای یک رویه و عرف امیدواری را بیان می کند:
ظهور، چارچوب معنوی و تئوری الهی برای عرف و رویه امیدواری را حاصل می کند. صلیب و ظهور، در ارتباطات دو طرفه آنها، افشا کننده دلیل معنوی پایه و نیروی هدایت کننده یک امید مسیحایی است: پایبند بودن خدا به وعده هایش؛ قوانین رستگار آفرین وی در عرصه معنوی صلیب و همچنین ظهور (لووو، 2014؛ صفحه 343).