ترجمه تخصصی مقالات انگلیسی

ترجمه تخصصی مقالات رشته های فنی مهندسی، علوم انسانی، علوم پایه، پزشکی، حقوق

ترجمه تخصصی مقالات انگلیسی

ترجمه تخصصی مقالات رشته های فنی مهندسی، علوم انسانی، علوم پایه، پزشکی، حقوق

در این وبلاگ، مطالب و مقالات علمی برای رشته های مختلف دانشگاهی، منتشر خواهد شد

مقاله کاسه های لبه واریخته (BRB) در ایران و پاکستان

چهارشنبه, ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ۰۴:۲۰ ب.ظ

کاسه­های لبه واریخته

 

. . . آلگاز (2005، ص. 56-53) به نظر می­رسد که وجود کاسه­های لبه واریخته (BRB) در ایران و حتی در شرق آن، در آن پاکستان، آنچنان که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. در اینجا به این موضوع می­پردازیم.

 

کاسه­های لبه واریخته (BRB) در ایران و پاکستان

از بعد از انقلاب 1357 تحقیقات و حفاری­های زیادی در ایران انجام گرفته است اما گزارش­های اندکی در این رابطه در غرب در دسترس است و به سختی می­توان اطمینان یافت که BRBها دقیقاً در کجا کشف شده است. در 1980 (1368) ای. لی برن فهرستی از شانزده جایی را منتشر ساخت که کاسه­های لبه واریخته در ایران پیدا شده و منتشر شده بود (اگر جاهای مورد بررسی در خوزستان را به شمار نیاوریم) (لی برن 1980، 69-67) و در سال 1999 (1378) این رقم به چهل و پنج جا افزایش یافت (عبدی، 1999، 84-83). اکنون جستجو در تحقیقات مربوطه و مشاوره با همکاران ایرانی (بویژه آ. مقدم و ک. عبدی) نشان می­دهد که کاسه­های لب ریخته در بیش از یکصد محل در حدود نه بخش از ایران و پاکستان پیدا یا حفاری شده­ است. فهرست این محل­ها در جدول 1 آمده است، و از نزدیک تهران در شامل کشور شروع می­شود و در غرب به زاگرس، در جنوب به خوزستان و در شرق به فارس، کرمان و مکران پاکستان ختم می­شود. هر یک از این مناطق به ترتیب از I تا XIX شماره­گذاری شده است (مناطق فرعی کوه­های مرکزی زاگرس غربی و کوه­های بختیاری شماره گذارش نشده اما در فهرستی جداگانه آمده است). بعلاوه، بعد از اسامی محل از 1 تا 107 شماره­گذاری شده است. این رقم را باید رقم حداقل در نظر گرفت زیرا تعداد دقیق محل­های دارای کاسه­های لب ریخته در برخی مناطق (مثل بردسیر) مشخص نیست.

مقالات انگلیسی

 

احتمال وجود خطا در داده­های پراکندگی با این واقعیت مشخص می­شود که در طی بررسی غیررسمی که در سال 2002 انجام گرفت، ک. روستایی، سی. پتری، ال. آر. ویکز و مولف در چئدین محل کاسه­های لبه واریخته پیدا کردند، از جمله ارجان (بهبهان؛ شکل 3-2)، قلعه گلی (لردجان؛ شکل 5-4)، تل سپید، و تل نورآباد (ممسنی)، که قبلاً ثبت نشده بودند. بنابراین بدیهی است که این احتمال بالاست جاهایی که کاسه­های لبه واریخته یافت می­شود بسیاری بیشتر از آنچه باشد که در اینجا ثبت شده است. همین­طور جاهایی مثل گوی تپه در آذربایجان (بورتون براون، 1951؛ شکل 22.237) و تپه فرهادگرد در خراسان (گراپ 1995، 78، Abb 10(F1) و Taf.3a) وجود دارد که می­توان شناسایی کاسه­های لبه واریخته را بر اساس حفاری با عکس­های و نقشه­های منتشر شده تکذیب کرد.

حفاری

با اینکه وجود آنها در سوسا، گودین تپه، سیالک، تل مالیان، و تل یحیی اغلب در تحقیقات مربوطه عنوان شده است، روشن است که کاسه­های لبه واریخته بیش از آنچه که تصور می­شود به سمت شرق بین­النهرین گسترش یافته­اند. کشف این کاسه­ها در شمال و در نزدیکی تهران حتی تا چند سال قبل پیش­بینی می­شد. از سوی دیگر خارج از سوسیانا و شاید دشت مرودشت (تل مالیان، تل کوره)، کاسه­های لبه واریخته، اگر هم وجود داشته باشند، چندان زیاد نیستند و به صورت یکسان توزیع نشده­اند. با این حال ممکن است یکسان نبودن توزیع آنها گمراه کننده باشد. با اینکه این کاسه­ها در پشت کوه وجود ندارند (هارینک، 1987، 56)، این منطقه تقریبا به طور کاملا با مناطقی احاطه شده است که کاسه­های لبه واریخته در آنها وجود دارد (دهلران و سوسیانا به سمت جنوب، لرستان مرکزی به سمت شمال)، در نتیجه این احتمال می­رود که ممکن است عدم وجود آنها یک پدیده تصنعی اکتشافی باشد. این احتمال نیز وجود دارد که کاسه­های لبه واریخته روزی در محل­های واقع در بین بردسیز (تل ابلیس)، دره صوغان (تل یحیی)، جیرفت (موت آباد)، و مارکان پاکستان (میری گلات) یافت شود، نواحی که امروزه حلقه­های گسسته زنجیره شواهد تا شرق محسوب می­شوند.

همانطور که در بالا گفته شد، بین دهه 1920 و دهه 1960 محققان متعددی بر وجود (یا عدم وجود) کاسه­های لبه واریخته در جاهایی در ایران به عنوان نشانه مهمی از ترتیب زمانی تاکید داشتند و هنوز هم هر گاه کاسه­های لبه واریخته در جایی کشف می­شوند که قبلا ناشناخته بود (مثلاً در کاوش­های اخیر ما در تل نورآباد و تل سپید در ناحیه ممسنی)، بازهم به این نکته اشاره می­شود. اما از اواخر دهه 1960 به اندازه اهمیت زمانی بر دلالت­های فرهنگی کاسه­های لبه واریخته تاکید صورت گرفته است. جی. آر. کادول در ارزیابی موقعیت در تل ابلیس و تپه سیالک در 1967 دیدگاهی کلی بیان کرد مبنی بر اینکه وجود کاسه­های لبه واریخته، از بین انواع دیگر سفال، نشان دهنده رابطه با بین­النهرین است و نوشت:

اهمیت Iblis VI (ابلیس 6) در ارتباطش با Sialk IV (سیالک 4) و با اواخر اوروس و جمدت نصر در بین­النهرین است. اکنون کشف ما در مورد Iblis VI نشان می­دهد که ممکن است این توجیه خیلی ساده­انگارانه باشد، زیرا احتمال می­رود که تهاجم همزمان ایلامی­ها به کرمان وجود داشته باشد. در حال حاضر ترجیح می­دهیم که هر دوی Sialk IV و Iblis VI را مرتبط با بین­النهرین بدانیم، که موازی با اویکمن دوره عبید ( Ubaidian oikmene) بریدوود و هاو است، اما حتی فراتر از آن به مصر، و شاید بالکان­ها، و دو نقطه نهایی، سیلاک و ابلیس در فلات غربی می­رسد. شاید فلات غربی در عین حال که تا حدی نواحی فرهنگی متمایز خود را حفظ کرده است، حالا به نظر می­ر سد سرزمین وسیعی از شهرهای بین­النهرینی اواخر دوره اوروک و جمدت ناصر، شاید حدود 2800 پس از میلاد، بوده است (کلادول، 1967، 38). 

 

شکل 2. نمایی از سطح ارجان، نوامبر 2002.

 

شکل 3. بخشی از کاسه لبه واریخته در سطح ارجان.

 

 

آیا سرزمین وسیعی از بین­النهرین بوده است؟

گرچه شاید بتوان شوش و دشت شوش را اینگونه محسوب کرد حداقل در اواخر دوره اوروک اما احتمالآ امروزها محققان معدودی باشند که کل غرب ایران را، نه حتی کل منطقه تا تهران در شمال و ماکران پاکستان در شرق، با این واژه­ها توصیف می­کنند. اما در هر صورت ایران در سرزمین اوروک واقع بوده است و مطمئناً وجود کاسه­های لبه واریخته در موارد متعددی نشان دهنده پیوندهای بین فلات ایران و بین­النهرین اوروک است. بنابراین کادول و ملک شاه میرزادی در گزارش اولیه خود درباره تل ابلیس گفتند که ممکن است وجود کاسه­های لبه واریخته "ارتباطی با صادرات مس از ابلیس داشته باشد" (کادول و شاه میرزاده 1966، 16)، این دیدگاه هنوز هم چهار دهه بعد توسط جی. آلگاز عنوان می­شود که می­گوید منابع مس منطقه ابلیس "برای جوامع اوروک در خوزستان قابل دسترس بودند" (آلگاز، 2005، 70). هم­چنین آلگاز Silak IV1  را "کوچگاه دورافتاده اوروک" نامیده است و می­گوید وجود کاسه­های لبه واریخته "و گاهی فنجان­های مخروطی از نوع اوروک" در تپه قبرستان نتیجه بهره­برداری از مس است (روشن نیست که آیا منظور او واقعاً معنای واقعی است یا فقط تجارت / استفاده از آن "توسط جوامع اوروک از راه جاده خوزستان بوده است" (آلگاز 1989: 584؛ 2006: 70). او "چند تکه شکسته کاسه لبه واریخته" در تپه یحیی را به بهره­بردازی از منابع مس در کرمان "توسط جوامع اوروک در خوزستان از طریق راه­هایی که از زاگرس جنوبی-مرکزی و بستر رودخانه کر می­گذرند"، ارتباط می­دهد (آلگاز، 1989: 589؛ 2005: 71). بدیهی است که از نظر آلگاز کاسه­های لبه واریخته بازنمود عینی کارگزاران اوروک از بین­النهرین و یا خوزستان در فلات ایران هستند.

به نظر می­رسد تفسیر دقیق­تری از بین­النهرین رابطه احتمالی با خوزستان را که مد نظر آر. متیوز و ح. ن. فاضلی است، رد می­کند. آنها اخیراً در مورد کاسه­های لبه واریخته تپه قبرستان گفته­اند:

 

شکل 4. نمایی از قلعه گلی، نوامبر 2002.

 

شکل 5. تکه­های کاسه لبه واریخته حاصل از سطح قلعه گلی.

راه­های احتمالی متعددی برای رسیدن این ظروف به قبرستان یا ساخته شدنشان در آنجا وجود د ارد، اما به طور غیرقابل انکار، اما ضعیف، این محل را به بین­النهرین اواخر دوره اوروک ارتباط می­دهند. امکان دارد توجه اهالی جنوب به دسترسی به منابع مس نزدکی، یا به راه­های مبادله با جوامع قدیمی که استخراج مس را در دست داشتند، مس را می­گداختند و در قالب می­ریختند، به گونه­ای در شکل کاسه­های لبه واریخته پیدا شده تحقیق یافته باشد." (متیوز و فاضلی، 2004؛ فاضلی، 2004: 197).

با این حال، چنین دیدگاهی در تناقض با نظر حفار، ی. مجیدزاده باشد که معتقد بود "اجتماع فرهنگ بین قبرستان و گودین به روشنی نشان می­دهد که کاسه­های لبه واریخته باید از طریق دره کنگاور آمده باشند" (1976: 199). مجیدزاده در جای دیگری می­گوید که ساکنان قبرستان و گلدین "در آن زمان فرهنگی مشابه داشتند" (1976، 172)، که بر اساس مقاله ویز و یانگ، 1976، درباره Godin V (گودین 4)، او "جایگاه مرزی تجارت شوش" عنوان می­کند (1978: 170). همانطور که عنوان مقاله اصلی نشان می­دهد، ویز و یانگ در ابتدا مجموعه Godin V را محل سکونت مردمی از شوش می­دانستند، اما یک دهه بعد یانگ و ال. دی. لوین دیگر از "تاجران شوش" حرفی نمی­زدند، بلکه از کوچ­نشینان بین­النهرین می­گفتند. از نظر آنها "کاسه­های لبه واریخته حداقل در سه محل به اندازه­ای پیدا شده است (Md. 30, 101, 167) که وجود سه کوچ نشین پایین دست بین­النهرین را شبیه به آنچه که Godin V خوانده می­شود، نشان دهند (لیون و یانگ، 1986: 40). چند سال بعد، زاگارل نظر ملایم­تری عنوان کرد و گفت ممکن است Godin V و شاراک، نزدیک شهر کرد، که او "جوامع اوروک زاگرس غربی می­نامد"، مسکن "گروه­های کوچکی از تجار " بوده باشد نه اجتماعات (یا کوچ­نشین­های) کامل. زاگارل می­گوید به نظر وی چنین توضیحی "برای تپه یحیی کمتر احتمال می­رود . . . و برای نواحی زاگرس نیز غیرمحتمل به نظر می­رسد" (زاگارل، 1986: 419). آلگاز در عین حال که مطالب مربوط به Godvin V اوروک (و سیالک) را شاهدی بر "محل مرزی اوروک در آن حوالی" محسوب می­کند مطمئن نیست که آیا ساکنان آن از اهالی بین­النهرین بودند یا خوزستان (آلگاز، 2005: 53).

زاگارل از تعیین جاهایی که کاسه­های لبه واریخته یافت شدند، به عنوان "جوامع اوروک" یا "جاهای مرزی" فراتر می­رود و رابطه صریحی بین کاسه لبه واریخته و نظام جیره­بندی بین­النهرین برقرار می­کند، که در بالا بحث شد. او می­نویسد،

همانطور که گفتم، از آنجا که تصور می­شود این ظروف به طور کلی به نظام جیره­بندی مربوط باشند وجود آنها استفاده از نیروی کار دارای جیره­بندی در این مناطق تازه بهره­برداری شده را نشات می­دهد . . . غیرمحتمل نیست که در نواحی خاصی کنترل­های هژمونیک (مسلط) (جوامع کوچکی از تجار) آنها را به عنوان خراج به صورت کالا یا نیروی کار آورده باشند. در واقع حتی برای حاشیه زاگرس (گودین، شارک) نیز که ممکن است جاهای کوچک از جوامع تخصصی خودی مثل تجار حمایت کرده باشند، احتمال نمی­رود که با گروهی از تجار مستقل سر و کار داشته باشیم. اگر فرض کنیم که در اینجا کارکرد کاسه لبه واریخته گسترش یافته است، فهم این مسئله دشوار است که اگر این جوامع فقط گروه­های تجار بودند، چرا تعداد زیادی از این کاسه­ها در این جاها یافت می­شود، ممکن بود آنها کارکرد اقتصادی خاصی برای تجار نداشته باشند. با این حال احتمال دارد که کاسه­ها نقش نمادین داشتند و مقدس بودن سلطه حکومتی را بازتاب کنند (زاگارل، 1986: 49).

او می­گوید کاسه­های لبه واریخته نماد "شیوه جدید تولید بین­النهرینی بودند" (زاگرال، 1986: 419) و بعلاوه، "به نظر می­رسد زمین­های پایین دست [کالا و غیره] به چند جا محدود باشد. این موضوع بویژه در مورد کاسه­های لبه واریخته به عنوان عنصر مهم آن مجموعه صحت دارد که چیزی دارند که به نظر می­رسد کارکرد تخصصی شهری (ظاهراً مربوط به نظام­های توزیع مجدد و تولید عمومی / همگانی . . .) بوده باشد" (زاگرال، 1986: 294).

پانزده سال بعد، ام. راتمن فراتر از این هم پیش رفت و دلالت­های کاسه­های لبه واریخته را از توزیع مجدد جیره­بندی به استخدام نیروی کار گسترش داد. او می­نویسد،

مقالات انگلیسی

ممکن است توزیع آنها نسبت به سایر انواع سفال راهی برای نظارت بر کانون فعالیت دولتی بوده باشد . .. چون تصور می­شود که کاسه­های لبه واریخته یکی از اولین انواع سفال باشند که هم در شمال و هم در جنوب در آغاز گسترس اوروک یافت می­شد . . . می­توانند نشان دهنده الگوی منطقه­ای بکارگیری (استخدام) نیروی کار باشند. اما هنوز کار و تحقیق زیادی در مورد کارکرد این سفال­ها و سایر انواع سفال و در کل درباره مسئله نیروی کار و رابطه­اش با ساختاز اجتماعی، قومی، شناسایی موقعیت، و بویژه شبکه­های کنترل متمرکز لازم است (راتمن، 2004: 101).

دیدگاه­هایی را که در بالا عنوان شد می­توان به این صورت خلاصه کرد. یک مکتب فکری (ویز، یانگ، لوین، آلگاز، متیوز، فاضلی) کاسه­های لبه واریخته نشانه هویت فرهنگی اوروک می­دانند و آنها را به تجار یا سایر عوامل دخیل در تهیه مس و شاید سایر کالاها نسبت می­دهند. مکتب فکری دیگری (زاگارل، راتمن) وجود کاسه­های لبه واریخته را بازتاب نظام خاص مزد کارگر از طریق جیره­بندی­های استاندارد تفسیر می­کنند، نظامی که اساساً در مناطق بین­النهرینی است و در ابتدا در اوروک و جاهای دیگری که متون خط میخی نخستین یافت می­شود به خوبی مستند شده است. نیکولاس نیز در بحث و بررسی درباره کاسه­های لبه واریخته پیدا شده در تل مالیان، به نوعی چنین فرضی پیشنهاد کرده است، و می­نویسد،

هر چند که به نظر غیرعادی می­رسد که کاسه­های جیره بندی زیادی شکسته شده و در مرکز حکومتی انداخته شده باشد که معمولاً توزیع کننده جیره محسوب می­شود . . . وجود میزان زیادی کاسه­های لبه واریخته همراه با وجود متولیانی که بیشتر سکولار بودند این احتمال را بوجود می­آورد که شاید این ظروف به ساختمان متولیان (حاکمان) آورده شده باشند، اما بیشتر به عنوان کاسه­های دربرگیرنده مالیات نه کاسه­های نذری." (نیکولاس 1990: 128؛ 1987: 71).

اگرچه نیکولاس فرضیه جیره بندی را با پرداخت مالیات در برابر دریافت جیره بندی جایگزین می­کند، بازهم توضیح او کاسه­ لبه واریخته را در زمینه اقتصادی بسیار خاصی قرار می­دهد و کارکرد اقتصادی به آن نسبت می­دهد، هرچند با دادن مالیات به جای پرداخت و دادن جیره.          

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی