دوم، اگرچه QF و CF.&I.ASP1 سیاست های پولی غیرعرف با هدف رسیدن به اثر تسهیل پولی بیشتر در زمانی هستند که نرخ بهره کوتاه مدت به صفر نزدیک است، بانک ژاپن و فدرال رزرو از رویکردهای سیاست گذاری متفاوتی استفاده کردند. وانگ (2016) شواهد تجربی را نشان می دهد که رویکردهایQE بانک ژاپن و CE&LASP1 فدرال رزرو متفاوتند، و این تفاوت ها نشان دهنده تفاوت در ساختار مالی بین ژاپن و ایالات متحده است. از سوی دیگر همانطور که هانکوک و پاسمور (2011) پیشنهاد کردند، ممکن است یک «اثر موجودی» از خریدهای دارایی های ماندگار بانک های مرکزی ناشی از موجودی قابل توجه دارایی های نگهداری شده توسط بانک های مرکزی برای مدت طولانی وجود داشته باشد. به علاوه، فاروگیا و همکاران (2011) شواهدی یافتند که شرایط اقتصادی بر انگیزه شرکت ها برای خرید ذخایر تاثیر می گذارد. به علاوه، مشهور است که تاخیر انتقال بین اقدامات سیاست پولی و واکنش عوامل اقتصای وجود دارد (فریدمن، 1961). بنابراین مدیت طول می کشد تا سیاست پولی تاثیر واقعی بر مجموعه فرصت های سرمایه گذاری و فعالیت های سرمایه گذاری شرکت ها داشته باشد. در پرتو این ملاحظات، من مرحله نهایی QE بانک ژاپن و CE&LASP1 فدرال رزرو را به عنوان دوره نمونه برای کنترل شرایط اقتصادی انتخاب می کنم. بنابراین با بررسی رفتار کنونی خرید دوباره سهام شرکت ها در دو کشور در طول دوره نمونه فوق، می توان بررسی کرد که در زمانی که بانک های مرکزی دو کشور بر این باورند که سیاست پولی نامعمولی که در پیش گرفتهاند موجب بازیابی اقتصاد می شود (در غیر این صورت پس از پایان دوره نمونه، انقضای آن را اعلام می کردند)، آیا روش های متفاوت سیاست پولی نامعمول بر رفتار خرید سهام شرکت ها در دو کشور تاثیر متفاوتی دارد یا نه.
- ۰ نظر
- ۲۳ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۴۷